"صیام سبب تذکر انسان است. قلب رقّت یابد روحانیت انسان زیاد شود و سبب این می شود که انسان فکرش حصر در ذکر الهی باشد از این تذکر و تنبه لابد ترقیات معنوی از برای او حاصل شود." (مائده آسمانی جلد 9)
با تبریکات فراوان به مناسبت فرارسیدن ایام مبارکه هاء و صیام.
حضرت بهاءالله در کتاب مستطاب اقدس در خصوص حکم روزه چنین می فرمایند: "قد فرض علیکم الصلوة و الصوم من اول البلوغ امرا من لدی الله ربکم و رب آبائکم الاولین" (مضمون: به تحقیق نماز و روزه از اول بلوغ به عنوان فرمانی از جانب خداوند پروردگارتان و پروردگار پدرانتان، واجب گشته است) و همچنین می فرمایند "قد کتبنا علیکم الصیام ایاما معدودات و جعلنا النیروز عیدا لکم بعد اکمالها" (مضمون: به تحقیق روزه را در روزهای معینی بر شما واجب نمودیم و نوروز را پس از پایان یافتن آن، عیدی برای شما قرار دادیم.)
همانطور که می دانید در تقویم بدیع در امر بهایی نوزده ماه نوزده روزه وجود دارد که مجموعا برابر 361 روز می شود. 4 روز باقی مانده که در سال های کبیسه 5 روز می گردد ایام هاء است. و حضرت بهاءالله در همان کتاب مستطاب آن ایام زائده را قبل از شهرالعلا که همان ماه صیام است قرار داده اند. همچنین در ایام هاء در آن کتاب مستطاب خطاب به اهل بهاء چنین می فرمایند: "ینبغی لاهل البهاء ان یطعموا فیها انفسهم و ذوی القربی ثم الفقراء والمساکین و یهللن و یکبرن و یسبحن و یمجدن ربهم بالفرح و الانبساط." (مضمون: بر اهل بها سزاوار است این که در ایام هاء خودشان و بستگانشان و سپس فقرا و تهی دستان را اطعام کنند و پروردگارشان را با سرور و شادمانی تهلیل و تکبیر و تسبیح و تمجید گویند.) و در ادامه می فرمایند: هنگامی که ایام هاء تمام شد پس در ماه صیام داخل می شوند.
آیات قلم اعلی را به گوش هوش بشنوید آنچه از آن دریای بی کران تراوش کند احکامیست که مایه خوشی دل ها و روشنایی چشم هاست. حدودیست که سبب نظم عالم است. حضرت بهاءالله در کتاب مستطاب اقدس می فرمایند: "لا تحسبنّ انّا نزّلنا لکم الاحکام" توان گفت که جمال قدم احکام و حدود نازل نفرموده اند. بلکه ختم رحیق مختوم را گشودند. این احکام آب زندگیست، چراغ داناییست و در همان کتاب مستطاب می فرمایند: "یا ملاء الارض اعلموا انّ اوامری سرج عنایتی بین عبادی و مفاتیح رحمتی لبریتی" (مضمون: ای اهل زمین بدانید که دستورات من چراغ های عنایت منند بین بندگانم و کلید های رحمت منند برای مردمانم) این حدود را مانند دیدگان خود گرامی دارید، به این احکام به روح و ریحان عمل کنید، اگر حلاوت بیان را دریابید هر چه دارید وا می گذارید. این حلاوت جهان را فرا گرفت تا آنجا که از سنگ ها جوی آب شیرین روان ساخت. حضرت بهاءالله در همان کتاب مستطاب می فرمایند: "قل من حدودی یمرّ عرف قمیصی" از احکام محبوب بوی پیراهن او می وزد. آنکه این بوی خوش را به مشام جان دریابد تیر بلا بر دیده می نشاند تا آن احکام در بین مردمان اثبات شود. همچنین می فرمایند: "ان اعملوا حدودی حبّا لجمالی طوبی لحبیب وجد عرف المحبوب". عمل به احکام محبوب را باید حبّ جمال او باعث آید. "تفکروا یا قوم این ایّامکم الماضیة و این اعصارکم الخالیة طوبی لایام مضت بذکر الله و لاوقات صرفت فی ذکره الحکیم" (مضمون: ای مردم تفکر کنید کجاست ایام گذشته شما و کجاست زمان های از دست رفته شما؟ خوشا روزهایی که به یاد خداوند گذشت. و خوشا اوقاتی که در ذکر او که حکیم است صرف شد.)
همواره باید بدانیم که خداوند نیازی به اعمال ما ندارد. حضرت بهاءالله در کتاب مستطاب اقدس می فرمایند: "فانظروا فی رحمة الله و الطافه انّه یامرکم بما ینفعکم بعد اذ کان غنیّا عن العالمین. لن تضرّنا سیّئاتکم کما لا تنفعنا حسناتکم انّما ندعوکم لوجه الله" (مضمون: پس در رحمت خداوند و الطاف او نظر کنید. همانا او شما را به آنچه به شما نفع می رساند امر می کند. در حالیکه از عالمیان بی نیاز است. هرگز گناهان شما به ما ضرری نمی رساند همانطور که کارهای نیکتان نفعی به ما نمی رساند به درستیکه ما به خاطر خداوند شما را دعوت می کنیم.) خداوند غنی محض است آن طور که تصور آن برای ما ممکن نیست و این ما هستیم که نیازمندیم در چارچوب اوامر و احکام الهی رفتار نماییم. آن که مطیع آیات است در کمال آزادیست. بندی که به امر خدا به گردن ما نهند به سود ماست ور نه او خود مستغنی از ماسوی است. ما را از آنچه مایه زیان تن باشد و از آنچه خرد را تباه سازد بر حذر داشت. همانطور که حافظ می فرماید:
حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی من از آن روز که در بند توام آزادم
حضرت بهاءالله می فرمایند: "انّ الناس نیام لو انتبه سرعوا بالقلوب الی الله علیم الحکیم و نبذوا ما عندهم و لو کان کنوز الدنیا کلها لیذکرهم مولاهم بکلمة من عنده" (مضمون: همانا مردم خفته اند اگر بیدار می شدند با کمال میل به سوی خداوند حکیم می شتافتند. و آنچه را که نزدشان است ترک می کردند حتی اگر تمام گنج های دنیا باشد تا مولایشان به کلمه ای از جانب خودش آن ها را ذکر کند). حال روزه دار بودن تمرینی است برای منقطع شدن ما از این عالم ادنی. و این را طلب راسخی شایسته و سزاوار. حضرت بهاءالله در رساله هفت وادی می فرمایند: "و سالک تا از نفس هجرت ننماید و این اسفار را طی نکند به بحر قرب و وصال وارد نشود و از خمر بی مثال نچشد. اول وادی طلب است مرکب این وادی صبر است و مسافر در این سفر بی صبر به جایی نرسد و به مقصود واصل نشود"
حضرت بهاءالله می فرمایند: "دعوا ما عندکم ثم طیروا بقوادم الانقطاع فوق الابداع" (مضمون: آنچه نزدتان است را ترک کنید سپس با شاه پر های انقطاع بر فراز عالم وجود پرواز کنید). تا ما بندگان اسیر این دنیای مادی باشیم پرواز برای ما غیر ممکن است باید قفس بشکنیم و چون همای عشق به هوای قدس پرواز نماییم و این تنها با سبک بالی از گِل و لای این عالم خاک است.
در نماز صغیر شهادت می دهیم که ای خدا ما را خلق فرمودی برای شناختن و عبادت خودت. حال این شناخت هرگز ممکن نیست مگر به انقطاع صرف از جمیع آسمان ها و زمین. همانطور که حضرت بهاءلله در کتاب مستطاب ایقان می فرمایند: "ان العباد لن یصلوا الی شاطی البحر العرفان الا بالانقطاع الصرف عن کل من فی السماوات و الارض قدسوا انفسکم یا اهل الارض..." می بینیم که شناخت خداوند هرگز ممکن نیست و نخواهد بود مگر به انقطاع صرف از همه آنچه در آسمان ها و زمین است.
حال نظری بیندازیم به معنای ظاهری و باطنی حکم روزه. حضرت باب حکم طهارت را در کتاب مستطاب بیان چنین می فرمایند: "بدان که تطهیر در بیان اقرب قربات و افضل طاعات بوده و هست مثلا سمع خود را طاهر کن از این که ذکر دون الله شنوی و عین خود را که نبینی و فواد خود را که شاهد نشوی و لسان خود را که ناطق نگردی و ید خود را که ننویسی و علم خود را که احاطه ندهی و قلب خود را که بر او خطور ندهی و همچین کل شئون خود را تا آنکه در صرف جنت حب پرورش کنی..." تمام احکام را چنین باید فرض نمود. روزه داری فقط بدین معنا نیست که از طلوع آفتاب تا غروب از خوردن و آشامیدن پرهیز نماییم. بلکه معنای بسیار وسیعی دارد که در طول عمر باید عامل باشیم. همانطور که حضرت باب در کتاب مستطاب بیان فرموده اند: "صوم از برای آن است که صائم شوی از هر کس که لدون الله است... و در حین صوم حق است بر صائم که مراقب شود رضاء الله را"
حال می توانیم باز به حکم روزه در کتاب مستطاب اقدس باز گردیم و تا حدی متوجه شویم که چرا حضرت بهاءالله ما را دعوت کرده اند تا به اوامر الهی تمسک نماییم. و از کسانی نباشیم که از هوی و هوس خود پیروی می کنند. زیرا این به نفع خود ماست در حالی که او از عالمیان بی نیاز است.
"کفوا انفسکم عن الاکل و الشرب من الطلوع الی الافول ایاکم ان یمنعکم الهوی هذا الفضل الذی قدر فی الکتاب"
Add new comment