مثنوی «لقاء»
مشتمل بر 40 بیت(*)، متضمن قطره ای از بحر مضامین عالیه مناجات «لقاء» از حضرت عبدالبهاء ، به مناسبت صدمین سال صعود حضرت «مَن طافَ حولُهُ الاسماء»
به قلم: سید عبدالحسین صاحب الزمانی
هو الابهی
بی خود از خویشم وزین دنیا رها
در ملاقات تو یا عبدالبهاء
درهوای دلبر شیرین لَقا
جان بگیرم از «مناجاتِ لِقاء»
یا الهی بنگر این دست نیاز
مرتفع گردیده با سوز و گداز
این تضرع ها ببین وین ابتهال
در دل این بنده ی شوریده حال
درگهت برتر ز درک و فهم ها
فهم دانایان بَرَش چون وهم ها
روی بنهادم به خاک حضرتت
تا شوم لایق به لطف و رحمتت
رخ بسایم بر تراب بندگی
تا که نوشم از شراب زندگی
خاک راهت سرمه ی چشمان من
مرهم و دریاق من، درمانِ من
با نگاه پر ز رحمانیت ات
غرقه کن در بحر صمدانیت ات
یا رب این عبدت فقیر کوی توست
قبله اش پیچ و خم گیسوی توست
تا که شد اندر کمند تو اسیر
بر جمیع مُلک عالم شد امیر
دل چو نهری خشک سوی بحر تو
می دود با صد توکل بهرِ تو
تا شود زین فُرقت و هجران خلاص
وا رَهَد از ظلمت و هول و هراس
بی کس و بی یارم و بی هم نفس
همچو خاشاکم به ره چون خار و خس
لمحه ای بنگر! مرا دلشاد کن
این ضعیفِ مُستکین را یاد کن
بشنو این سوز مناجات مرا
این ندا و ذکر حاجات مرا
قوتی در بندگی بنما عطا
ستر فرما جرم و عصیان و خطا
بنده ی دانا و بینایت نما
خادم از بهر احبایت نما
بر رخ ام برتاب نور بندگی
ظلمتم برگیر زان تابندگی
منعدم فرما مرا در ساحتت
نیستم کن نزد بابِ حضرتت
دلبرا! نوشان مرا جامِ فنا
جامه ای پوشان ز اِحرامِ فنا
غرق دریای فنا کن عبد را
تا به جا آرم وفای عهد را
تا غبار راهِ یارانت شوم
لایق تنزیلِ بارانت شوم
جان فدا گردد ز بهر آن زمین
کو بُوَد تحت قدومِ مؤمنین
خاک تیره رشکِ صد گلزار گشت
قتلگاه و مشهد ابرار گشت
«یا الهَ العِزِّ یا رَبَّ العُلی
خَلِّصِ الاَحبابَ عندَ الاِبتِلا» (1)
خوانمت با این ندا هر صبح و شام
تا شوم فائز به دیدارت مُدام
نیست جز وصل تو در آمال من
پرتو افکن بر همه احوال من
سرّ خود در قلب من تجدید کن
مستقر در وادی تجرید کن
سینه را بگشای تا سینا شود
برفروز آتش، که دل بینا شود
رعد مهرت بر دل سنگم رسان
تا شکافد سنگ و جوشد آب از آن
«حَقِّقِ الامالَ ، زِدنا صبرَنا
نَوِّرِ الاَسرار وَ اشرَح صدرَنا» (2)
بعدِ صد سال از صعودت زین جهان
بهر تو این مثنوی کردم بیان
گر مناجاتم کنون پایان گرفت
دل ز مهرت تا ابد نتوان گرفت
تا که تصویر تو بالای سر است
قلب عاشق محو روی دلبر است
زان شمایل می فِشان نور و ضیاء
ای مَطافِ اصفیاء و اولیاء
تاجِ «سِرُّ اللهِ الاعظم» بر سرت
فیض «اسمُ اللهِ الاعظم» رهبرت
با نگاه نافذت مستم نما
خرّم و خشنود و سرمستم نما
«رَبَّنَا الوَهّاب! یا مَولَی الکریم!
اِنَّک انتَ الرَّووف ، اَنتَ الرَّحیم» (3)
بسته ام میثاق با عبدالبهاء
بهرِ امرت جان فشانم یا بهاء
----------------------
ترجمه ابیات عربی:
1) ای خداوندگار عزت و بزرگی و ای پروردگار بلند مرتبه! دوستانت را در بلایا و آزمایشها و امتحانات، خلاص و رهایی عطا فرما.
2) آرزوهای ما را محقق فرما و صبر ما را افزون کن! حقایق روح ما را به نور خود منوّر فرما و به ما شرح صدر عطا کن!
3) ای پروردگار بسیار بخشایشگرِ ما! ای سرور صاحب کرم و کرامت! بدرستی که تو در بلندای مهربانی و عطوفت، بر همه عالم مهربان هستی.
(*) انتخاب عدد 40 برای تعداد ابیات این مثنوی، از آن جهت است که عدد 40 در ادبیات عرفانی، عدد کمال و رشد و هدایت و بلوغ بشر به قله های معرفت الله است. از آنجا که حضرت عبدالبهاء، مَثَل اَعلی و نمونه انسان کامل برای بشریت است، این عدد را برای ابیات برگزیدم.
Add new comment