زندگی یعنی

ای وای من! ای وای من! ای درد بی درمان من پر زد سوی اقلیم جان، آن یوسف کنعان من رفتی ز پیشم بی نشان از بهرآن جان جهان ای یارمن! ای یارمن! ای جان ِ جان ِ جان من هرگز نداشتم این گمان، این رفتنت را بی امان بنگر توئی اینک احساسمان، این گریه و افغان من تنها شدم من این زمان، بی کس شدم در این جهان آخر ندارم همدمی، ای یاروای خویشان من بی یاروبی یاور شدم، در کار خود مُستر شدم آشفته گشتم ناگهان وزسربرفت سامان من ای وای من! ای وای من! آرام گردم این زمان، از گریه وآه و فغان چون سوی حق گشته روان آن ناصر شادمان من زندگی یعنی فنا گشتن برای دیگران با قلوبی پر سرور و مهربان سینه ای که سوختن را می چشد باز هم...

مناجات ای یاران حضرت یزدان

هوالابهی ای یاران حضرت یزدان صبح است وهوا را طراوتی و قلوب را بشارتی وارواح را ارتباحی و اشباح را اصطباحی و این مستمند بذكر و یاد دوستان الهی مانوس و مالوف بقسمی كه حقایق معقوله یاران دقائق محسوسه گشته و چون شقائق در گلشن دلها شكفته و نفحات حبشان مشام مشتاقانرا معطر نموده ای جمال ابهی ای حضرت كبریا این سرگشتگان گمگشتگان كوی تو اند و سودائیان روی تو عنایتی فرما تا قلوب جلوه گاه روی تو گردد و صدور آتشكده‌های پر سوز انوار اسرار بر سرائر بتابد و پرتو بینش بر بصائر زند. ع ع

نمی خواهم بمیرم

نمی خواهم بمیرم، با که باید گفت کجا باید صدا سر داد که از افلاک عالم بگذرد پژواک این فریاد که در ذرات هستی ره برد طوفان این اندوه نمی خواهم بمیرم، با که باید گفت اگر زشتو اگر زیبا، اگر دون و اگر والا من این دنیای فانی را هزاران بار از آن دنیای باقی دوست تر دارم به دوشم گرچه بارغم توان فرساست وجودم گرچه گردآلود سختی هاست نمی خواهم از این جا دست بردارم تنم در تاروپود عشق انسانهای خوبه نازنین بست است دلم با صدهزاران رشته با این خلق با این مهر با این ماه پیوسته است نمی خواهم بمیرم، با که باید گفت مراد از زنده ماندن امتداد خوردوخوابم نیست توان دیدن دنیای ره گم کرده در رنج وعذابم نیست جهان رنجور و...

آواز خوان

آواز خوان زندگی از عشق گفت و بندگی از قدرت روح جوان، در کسب این بالندگی زیباترین احساس ها همچون صفای یاس ها میابی اندر یک جوان آن معدن الماس ها آوازها در گوش او چون عشق هم آغوش او مملو ز شور زندگی وَه از خروش وجوش او زیباپرستی پیشه اش پویا بود اندیشه اش عالم همه حیران شود چون محکم آید ریشه اش باید جوان را سوختن، چشمی به بالا دوختن تا عالمی روشن شود با جان و دل افروختن تا نور حق پیدا شود قلب جوان شیدا شود بهر فدا گشتن بسی مشتاق و بی پروا شود جان دادن از روی وفا، برجان خریدن صد جفا در سینهء دریائیش آبی ترین موج صفا پس ای جوان! با این نوا خود را کشان سوی بهاء ساکن شو اندر کوی او، فائز شو بر اصل...

صدایت می کند

صدایت می کند عبدالبهاء برخیز، برخیز تعلق های عالم کن رها برخیز، برخیز نمی دانی مگر فصل بهار قلب ها شد به قصد رویش آلاله ها برخیز، برخیز صدایت می کند عبدالبهاء برخیز، برخیز تعلق های عالم کن رها برخیز، برخیز نمی دانی مگر این نازنینان تشنه کامند برای بارش امر بهاء برخیز، برخیز صدایت می کند عبدالبهاء برخیز، برخیز تعلق های عالم کن رها برخیز، برخیز صدایت می کند عبدالبهاء برخیز، برخیز تعلق های عالم کن رها برخیز، برخیز نمی دانی مگرشمس بهاء عالم فروز است نشانش ده به این پروانگان برخیز، برخیز صدایت می کند عبدالبهاء برخیز، برخیز تعلق های عالم کن رها برخیز، برخیز اگر عقل تو می گوید که بنشین وقت بسیار...

چشم های خسته

ملاحسین و قدوس با جند رب اعلی بهر نزول تائید، آماده و مهیا که ای همرهان بتازید میدان دوباره باز است بزمی کنید برپا در دست یار ساز است از قصه های پیشین امروز بر مخوانید هرکس به حلقه ماست، اوخویش قصه سازاست از قصه های پیشین امروز بر مخوانید هرکس به حلقه ماست، اوخویش قصه سازاست باید که باز کوشید، باهم زنو خروشید در فرصتی چنین تنگ دیگر نه وقت ناز است باید که باز کوشید، باهم زنو خروشید در فرصتی چنین تنگ دیگر نه وقت ناز است، دیگر نه وقت ناز است ای همرهان بتازید، بتازید، بتازیم، ای همرهان بتازیم، بتازیم، بتازیم، که ای همرهان بتازید میدان دوباره باز است بزمی کنید برپا در دست یار ساز است، در دست یار...

گنجی درون سینه ات داری

گنجی درون سینه ات داری نثارش کن، نثارش کن دنیا چه سرد است و زمستانی بهارش کن، بهارش کن گنجی درون سینه ات داری نثارش کن، نثارش کن دنیا چه سرد است و زمستانی بهارش کن، بهارش کن هر غنچه صد غنچه شود هر گل هزاران گل (2بار) گنجی درون سینه ات داری نثارش کن، نثارش کن دنیا چه سرد است و زمستانی بهارش کن، بهارش کن هر غنچه صد غنچه شود هر گل هزاران گل دیروز اگر در بند و زنجیر و بلا بودی گر بحر حکمت در سکوتی مبتلا بودی دیروز اگر آوازمان جز گوشمان نشنید در بین خود مشغول اذکار و ثنا بودیم امروز از این گنجینه ها باید نثاری کرد باید نسیمی شد زمستان را بهاری کرد امروز از این گنجینه ها باید نثاری کرد باید نسیمی...

وقتی که صحبت می شود

وقتی که صحبت می شود از حضرت عبدالبهاء مولای ما، سرّخدا، غصن برومند بهاء از آن همه الطاف او، آن قلب پاک و صاف او روح من مشتاق او، گویی شود از تن جدا قبلم ز عشقش مشتعل، از غفلتم هستم خجل با روح و جانی منفعل، خواهم ببخشاید مرا، خواهم ببخشاید خطا در هر نگاهش مهرها، اندر کلامش سرّها روشن ز رویش چهرها، آن طلعت پیمان ما در هر نگاهش مهرها، اندر کلامش سرّها روشن ز رویش چهرها، آن طلعت پیمان ما عبدالبهاء احسان بکن، جان مرا قربان بکن قربان گیسوان بکن، دستم بگیر عبدالبهاء، دستم بگیر عبدالبهاء وقتی که صحبت می شود از حضرت عبدالبهاء مولای ما، سرّخدا، غصن برومند بهاء از آن همه الطاف او، آن قلب پاک و صاف او...

روزی آخر

روزی آخر یک ندا ما را به هم خواهد رساند روزی آخر قلبها را سوی هم خواهد کشاند روزی آخر میتوان از هر دلی آئینه ساخت بهترین آهنگ ها را میتوان روزی نواخت میتوان آن روز را گاهی همین امروز دید میتوان آوازهای مردمانش را شنید میتوان آن روز را گاهی همین امروز دید میتوان آوازهای مردمانش را شنید روزی آخر یک ندا ما را به هم خواهد رساند روزی آخر قلبها را سوی هم خواهد کشاند روزی آخر میتوان از هر دلی آئینه ساخت بهترین آهنگ ها را میتوان روزی نواخت میتوان آن روز را گاهی همین امروز دید میتوان آوازهای مردمانش را شنید میتوان آن روز را گاهی همین امروز دید میتوان آوازهای مردمانش را شنید میتوان، آری، آری میتوان از...

ایران من

چنان در قید مهرت پای بندم که گویی آهوی سر در کمندم گهی بر درد بی درمان بگریم گهی بر حال بی سامان بخندم نه مجنونم که دل بردارم از دوست مده گر عاقلی بیهوده پندم ایران زمین عشق ومهر و مهربانی ها ایران زمین عاشقی ها بیقراری ها ایران هزاران قصه دارد پر شر و شور است در گوشهء آن جلوگاه عالم نور است ایران من، ایران من، ایران من، ایران ایران من، ایران من، هرگز مشو ویران ایران همه گلها در او بوی وفا دارد یادآور آزاد مردانی وفادار است ایران سراسر بیشه زار عشق وایمان است آن خانهء شیدائیان روی جانان است ایران من، ایران من، ایران من، ایران ایران من، ایران من، هرگز مشو ویران ایران دیار حضرت اعلی، دیار یار...
سایت آئین بهائی با کمال سرور به استحضار هم وطنان عزیز و شریف در ایران و خارج ایران می رساند که امکانی را فراهم نموده است تا همه فارسی زبانان اعم از ایرانی و غیر ایرانی بتوانند برای مطالعه و تحقیق درباره امر بهائی به صورت آنلاین و از طریق نرم افزار اسکایپ سلسه کتب روحی را مطالعه نمایند.
برای توفیق در این امر کافی است نرم افزار اسکایپ را روی گوشی و یا کامپیوتر خود داشته باشید. این امکان جدید از آن جهت اهمیت دارد که دوستان عزیز فارسی زبان در سراسر عالم به خصوص در کشور مقدس ایران در تمام شهرها و روستاهای دوردست که امکان تماس با جامعه بهائی را ندارند می توانند از این طریق به صورت آنلاین و امن با یکی از راهنمایان بهایی کتب روحی را در گروه مطالعه نمایند.
از دوستان علاقه مند تقاضا می نماییم آدرس یا آی دی اسکایپ خود را از طریق مکاتبه با ایمیل سایت آئین بهائی به آدرس info@aeenebahai.org در اختیار ما قرار دهند. سایت آیین بهائی نحوه شروع دوره مطالعات کتب روحی را از طریق اسکایپ با شما هماهنگ خواهد نمود.
 
شما می توانید سوالات و نظرات خود را در رابطه با دیانت بهایی از طریق آدرس ایمیل info@aeenebahai.org برای ما ارسال بفرمایید. همچنین برای دریافت آخرین مطالب از کانال رسمی وب سایت آئین بهایی در تلگرام استفاده نمایید. برای جستجو شناسه کاربری aeenebahai1 را در نرم افزار تلگرام جستجو کنید.