سرود شماره 1 - ای مشتاق ملکوت ابهی
ای مشتاق ملکوت ابهی انوار حق رخشان شده ، دریای حق جوشان شده وجه هدی تابان شده ، خفاش ها پنهان شده ابر کرم گریان شده ، برق قدم خندان شده گلشن فضای جان شده ، پر از گل و ریحان شده بلبل به صد الحان شده ، بر روی گل حیران شده مدهوش و سرگردان شده ، مست رخ جانان شده مخمور و هم سکران شده ، پر آه و پر افغان شده سوی خدا نالان شده ، که ای مالک و رحمان من غفار من یزدان من ، ای روح و ای ریحان من ای آرزوی جان من ، ای واقف پنهان من ای درد و ای درمان من ، این جمع یاران تواند محو و پریشان تواند ، سرگرم و حیران تواند خسته زهجران تواند ، مرده ز حرمان تواند یک پرتوی از روی خود ، یک نفحه ای از کوی خود بوی خوشی از...