احمد رناسی- در رَسای «طاهره قرة العین»، پیشگام و از دلاورترین چهره های زنانی که در تاریخ جهان می توان بیاد داشت، اگر تاریخ، بررسی و فراگشایی و سپس به داوری نشستن باشد!؟
تو و مُلک جاه سکندری، من و رسمِ و راهِ قلندری
اگرآن خوش است تو در خُوری، و گر این بد است مرا سزا!؟
زنده یاد ونامِ قرة العین فرزند«حاج مُلاصالح» در سالِ 1194 شمسی و یا 1815 میلادی در قزوین زاده شد و در 1231 شمسی و 1852 در دوره «ناصرالدین شاه و امیرکبیر» و درپی ترور ناموفق به ناصرالدین شاه از سوی بابیان، دادباخته به دشنه آجین شدن میگردد به فتوای «مُلاعلی کنی و مُلامحمد اندرمانی» و پذیرش دولت زمان، پس از زمانی زندانی درخانه «کلانتر تهران در باغ ایلخانی» خفه اش کردن، سپس در گودالی انداخته میگردد!؟ آغاز نوشته با پاسخ سروده ای است، به ناصرالدین شاه که با پیامی به اینکه «زنی مثل شما، شایستگی قصرسلطنت را...دارید»، چون آوازه ی زیبایی و سخنوری و سروده سرایی طاهره نه تنها ایران، که جهان گیر شده بود!؟
بسیارند صاحب نظران کم و بیش با گذشته ایران و دین اسلام در دورانهای گوناگون تاریخی آشنا که در باره «قرة العین» نوشته اند، جای دارد فشرده دیدگاهِ پاره ای از آنها آورده شود: 1 – ژول بوآ» او را با « ژاندارک، هلوآز قرون وسطی و هابیا در دوران افلاطون» هم سنجی دارد و براین استکه «سارا برناردِ» بازیگر تاتر در مورد او پرسشهایی میکند تا او را در«تاترکاتوله منده نمایشنامه نویس فرانسوی روی سن» آورد و براین است که «هرکس کلامش را می شنید عرفان» می یافت و اگر در عالم زنان «بانویی به پیامبری مبعوث میگردید، طاهره قائم مقام و مهدی» او خوانده می شد و او را ستودن که در آن دوران نا برابری های اجتماعی و وضع ناهنجار زنان، بپاخاسته بود!
2- «چین» روحانی انگلیسی گفته است که «طاهره» بذری کاشت که بَر و میوه اش دو سده پس از او نشان داده خواهدشد!
3-«ژرور آژان» عضو فرهنگستان فرانسه در پایان سده 19، از حسن جمال و شاعری محبوب سخن دارد که با جانبازی خود، مشعل دار آزادی زنان گردید!
4-«لوول جانسون» پژوهشگر آفریقای جنوبی از شخصیت طاهره می نویسد و دوران تاریخی زندگی او که زن در رنج و درد بسر میبرد و «کابوس پیچیده در چادر و روبند و سوختن در آتشِ خرافات و جادو» بر سرنوشتش چیره گی داشت، و او را اولین «مباشر آزادی زن» میخواند، چرا که بادلیری و شجاعت بی مانند و باجانبازی، به چالش میگیرد رسوم کهنه را، و از اعتمادِ نفسی که داشت، نیز سخن ورزی و سروده سرایی های او گوید و دوران ناصرالدین شاه و مکتب خانه ی پدرِ طاهره «حاج مُلاصالح» در شهرقزوین و اینکه او به همه ی علوم اسلامی دست یافتن، و براین است که طاهره از برادرش «عبدالوهاب» باهوش تربوده است!
5- «مسیو نیکلا فرانسوی» که اسلام شناس بود براین است که طاهره از سیزده سالگی به علما از پشت پرده پاسخ ِپرسش های آنان را میداد و تفسیر قرآن مینمود، که شگفتی بسیاری و رشَگ و خَشم دیگرانی را سبب ساز بود. براینست که با پسر عمویش «مُلامحمد» ازدواج میکند و دارای سه فرزند، اما چون او مانند پدر «مُلا محمد» واپسگرا و ارتجاعی بود، از او جدایی می گیرد و بافرزندانش به خانه پدر می رود، و سپس نیز عمویش به پدر طاهره به توهین گویی روی می آور. گفتنی است که طاهره بجُز این عمو که فردی متعصب بود، عموی کوچکتری داشت که بوارونه برادرش که پدر همسرش بود، از شیخیه بوده است. نیز اینکه عموی بزرگ که پدر همسرش بود، دستی آلوده داشت درکشتار بابیان!
6-«آرتور دو گوبینو» وزیر مختار فرانسوی نیزکه در سالِ«1195 – 1855» به ایران رفته و خاطراتی دارد در مورد قرة العین و شنیده هایی شنیده از این و آن، براین استکه به هنگامی که در برابر مردم بی حجاب بالای تخت می رفت برای سخنرانی،پاره ای از آنجا دور می شدند تا موی سر طاهره را که مقدس میدانستند نبینند، از یکی از آنان بنام«خالق» یاد می کند که به شدتِ تأثر «گلوی خود را میبرد»، و نیز یاد آور است که آنجا یاران و یا اصحاب او82 تن بوده اند و در باغی که طاهره با لباس فاخر وارد شده بود! سپس به مازندران می روند، و در راه مورد یورش و چند نفر از آنان کشته و حکم دستگیری طاهره داده می شود، ولی او را پنهان میکنند و بیش از دو سال در پنهانگاه رساله و سروده نوشتن اما پنهانگاه او را یافته آنجا را غارت و دستگیر و زندانی شدن، به تهران در خانه «محمود خان کلانتر» به مدت سه سال در باغ ایلخانی او را زندانی می کنند، و این سال «1231- 1852» می باشد! تا اینکه به سوی ناصرالدین شاه از سوی بابیان سوءقصد می شود، اما شاه جان سالم به درمیبرد و در پی آن هفت تن از بابیان اعدام میگردند و طاهره را هم در این ترور مُجرم می خوانند، بی آنکه درآن کار شرکت داشته باشد!؟
بایسته یاد آوری است که نوشته های آورده شده بالا، فشرده نوشته هایی است بگونه «نقلِ به قول و نقلِ به معنی»، به ویژه از «گوبینو» که جُز به جُز دانستنی ها و شنیده های خود را نوشته است، از جمله در مورد اینکه ابتدا طاهره گرایش پیدا میکند به «احمد احسایی»، و سپس جانشین او «کاظم رشتی» که او درکربلا می زیسته و طاهره و خواهرش برای دیدار او به کربلا میروند، و هنگامی که آن دو به کربلا می رسند کاظم رشتی درگذشته بود و همسر او ، طاهره را جانشین او میخواند و خود درکربلا میماند! طاهره از آنجا به خواست عُلما و دستور حاکمین اخراج ، لذا به سوی کرمانشاه راهی میگردد و همراهانش پیاده و با اسب که تعداد سی نفر بودند به ایران می رسند، و در کربلا هم به خواست «سید عبدالله » نامی از عُلما دستور اخراج او را میدهند و به هنگام نیمه شب به زیستگاه آنان یورش می آورند لذا طاهره و یارانش شبانه ترک شهر میکند و در بین راه به سخنرانی کردن برای مردم در مورد احکامُ واپسگرایی، و نسخ آنها را خواستار بودن و از حقوق زنان سخن گفتن که او را دستگیر و زندانی و سپس یارانش او را از زندان فراری میدهند، نیزنام «قرة العین» را شیخیه به او داده اند ! از این پس می باشد که او و یارانش «باب» را اعلام میدارند و طاهره یکی از17 و یا18 نفری است، که به این جنبش پیوسته است و در آن هنگام بیست وهفت ساله بوده است!؟
یادآوری که زنان بسیاری شیفته او بودند، چون بیانگر دردِ بر آنها چیره بوده را بازبانی شیوا و باتوانایی بر منطق و استدلال بیان میداشت، چنانکه همسر «محمود خان کلانتر» نیز از پیروان او شده بود و پیام های او رابه یارانش می رساند! نیز مرتبه ای کلانتر به طاهره می گوید که کوشش میکنم تا با امیرکبیر تماس گیرم و آزادی ترا خواستار شوم، که قرة العین پاسخ میدهد که فردای من روشن است و نشان میدهد که او راخواهند کُشت، آنچه چندی بعد رخ میدهد و به هنگام بُردن او برای کُشتن، به تن لباس فاخر و بازینت آلات می رود، بی اندوه مندی!؟
در پایان به چند سروده از او پسنده می شود که گویایی بیشتری است به شناخت از آن زنِ دلیر و پیشتاز دیگر زنانی که راه او دنبال داشتند از«بی بی خانم وزیرروف و طوبی آزموده وحتی تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه تا دیگرانی چون محترم خانم اسکندری، مریم اردلان، بانوارغون، وارتون طربان،خانم دولت آبادی، پروین اعتصامی و...که روی آور بودند به بنای مَدارس دخترانه، یا بر روی سن رفتن و بازیگر تأتر و سروده سرا و نویسنده و...، که پاره ای نیز برخاسته از خانواده ای «اسلامی شیعه» می بودند همچون طاهره، و نیز بسیارانی چون «علی اکبردهخدا، میرزاده عشقی، عارف قزوینی، یحیی دولت آبادی و پدران و مادرانی...» که به شوق آورنده آنان بودند، و خود تحتِ تاثیر آنها شدند!؟
«هان صبح هدی فرمود آغاز تنفس
روشن همه عالم شد زآفاق و ز انفس
دیگر ننشیند شیخ برمسند تزویر
دیگر نشود مسجد، دکان تقدس
ببریده شود رشته تحت الحنک ازدم
نه شیخ بجاماند نه رزق و تدیس (ریاکاری)
آزاد شود دهر ز اوهام و خرافات
آسوده شود خلق ز تخیل و توسوس (وسوسه)
محکوم شود ظلم ببازوی مساوات
معدوم شود جهل ز نیروی تفرس(هوش و فراست)
گسترده شود در همه جا فرش عدالت
افشانده شود در همه جا تخم تونس (انس و الفت)
مرفوع شود حکم خلاف از همه آفاق
تبدیل شود اصل تباین (جدایی) به تجانس (همسویی)
نیز دیگر سروده هایی ژرفگونه به ارزشهای مردمی و نیز باورمندی به آیین های ملی چون نوروز و در دفاع از زن، که از جمله سروده ایکه، اینگونه آغاز و دنبال میدارد!؟
در ره عشقت ای صنم، شیفته بلا منم
چند مغایرت کنی؟ با غَمت آشنا منم
تا آنجا که سراید در دل خویش "طاهره " گشَت و نه جُست جُز ترا
صفحه به صفحه، لا به لا،پرده به پرده، تو به تو!؟
با امیدکه تجربه، تجربه گرفته شود!؟
احمد رناسی- اردیبهشت 1392
منبع: انقلاب اسلامی
تو و مُلک جاه سکندری، من و رسمِ و راهِ قلندری
اگرآن خوش است تو در خُوری، و گر این بد است مرا سزا!؟
زنده یاد ونامِ قرة العین فرزند«حاج مُلاصالح» در سالِ 1194 شمسی و یا 1815 میلادی در قزوین زاده شد و در 1231 شمسی و 1852 در دوره «ناصرالدین شاه و امیرکبیر» و درپی ترور ناموفق به ناصرالدین شاه از سوی بابیان، دادباخته به دشنه آجین شدن میگردد به فتوای «مُلاعلی کنی و مُلامحمد اندرمانی» و پذیرش دولت زمان، پس از زمانی زندانی درخانه «کلانتر تهران در باغ ایلخانی» خفه اش کردن، سپس در گودالی انداخته میگردد!؟ آغاز نوشته با پاسخ سروده ای است، به ناصرالدین شاه که با پیامی به اینکه «زنی مثل شما، شایستگی قصرسلطنت را...دارید»، چون آوازه ی زیبایی و سخنوری و سروده سرایی طاهره نه تنها ایران، که جهان گیر شده بود!؟
بسیارند صاحب نظران کم و بیش با گذشته ایران و دین اسلام در دورانهای گوناگون تاریخی آشنا که در باره «قرة العین» نوشته اند، جای دارد فشرده دیدگاهِ پاره ای از آنها آورده شود: 1 – ژول بوآ» او را با « ژاندارک، هلوآز قرون وسطی و هابیا در دوران افلاطون» هم سنجی دارد و براین استکه «سارا برناردِ» بازیگر تاتر در مورد او پرسشهایی میکند تا او را در«تاترکاتوله منده نمایشنامه نویس فرانسوی روی سن» آورد و براین است که «هرکس کلامش را می شنید عرفان» می یافت و اگر در عالم زنان «بانویی به پیامبری مبعوث میگردید، طاهره قائم مقام و مهدی» او خوانده می شد و او را ستودن که در آن دوران نا برابری های اجتماعی و وضع ناهنجار زنان، بپاخاسته بود!
2- «چین» روحانی انگلیسی گفته است که «طاهره» بذری کاشت که بَر و میوه اش دو سده پس از او نشان داده خواهدشد!
3-«ژرور آژان» عضو فرهنگستان فرانسه در پایان سده 19، از حسن جمال و شاعری محبوب سخن دارد که با جانبازی خود، مشعل دار آزادی زنان گردید!
4-«لوول جانسون» پژوهشگر آفریقای جنوبی از شخصیت طاهره می نویسد و دوران تاریخی زندگی او که زن در رنج و درد بسر میبرد و «کابوس پیچیده در چادر و روبند و سوختن در آتشِ خرافات و جادو» بر سرنوشتش چیره گی داشت، و او را اولین «مباشر آزادی زن» میخواند، چرا که بادلیری و شجاعت بی مانند و باجانبازی، به چالش میگیرد رسوم کهنه را، و از اعتمادِ نفسی که داشت، نیز سخن ورزی و سروده سرایی های او گوید و دوران ناصرالدین شاه و مکتب خانه ی پدرِ طاهره «حاج مُلاصالح» در شهرقزوین و اینکه او به همه ی علوم اسلامی دست یافتن، و براین است که طاهره از برادرش «عبدالوهاب» باهوش تربوده است!
5- «مسیو نیکلا فرانسوی» که اسلام شناس بود براین است که طاهره از سیزده سالگی به علما از پشت پرده پاسخ ِپرسش های آنان را میداد و تفسیر قرآن مینمود، که شگفتی بسیاری و رشَگ و خَشم دیگرانی را سبب ساز بود. براینست که با پسر عمویش «مُلامحمد» ازدواج میکند و دارای سه فرزند، اما چون او مانند پدر «مُلا محمد» واپسگرا و ارتجاعی بود، از او جدایی می گیرد و بافرزندانش به خانه پدر می رود، و سپس نیز عمویش به پدر طاهره به توهین گویی روی می آور. گفتنی است که طاهره بجُز این عمو که فردی متعصب بود، عموی کوچکتری داشت که بوارونه برادرش که پدر همسرش بود، از شیخیه بوده است. نیز اینکه عموی بزرگ که پدر همسرش بود، دستی آلوده داشت درکشتار بابیان!
6-«آرتور دو گوبینو» وزیر مختار فرانسوی نیزکه در سالِ«1195 – 1855» به ایران رفته و خاطراتی دارد در مورد قرة العین و شنیده هایی شنیده از این و آن، براین استکه به هنگامی که در برابر مردم بی حجاب بالای تخت می رفت برای سخنرانی،پاره ای از آنجا دور می شدند تا موی سر طاهره را که مقدس میدانستند نبینند، از یکی از آنان بنام«خالق» یاد می کند که به شدتِ تأثر «گلوی خود را میبرد»، و نیز یاد آور است که آنجا یاران و یا اصحاب او82 تن بوده اند و در باغی که طاهره با لباس فاخر وارد شده بود! سپس به مازندران می روند، و در راه مورد یورش و چند نفر از آنان کشته و حکم دستگیری طاهره داده می شود، ولی او را پنهان میکنند و بیش از دو سال در پنهانگاه رساله و سروده نوشتن اما پنهانگاه او را یافته آنجا را غارت و دستگیر و زندانی شدن، به تهران در خانه «محمود خان کلانتر» به مدت سه سال در باغ ایلخانی او را زندانی می کنند، و این سال «1231- 1852» می باشد! تا اینکه به سوی ناصرالدین شاه از سوی بابیان سوءقصد می شود، اما شاه جان سالم به درمیبرد و در پی آن هفت تن از بابیان اعدام میگردند و طاهره را هم در این ترور مُجرم می خوانند، بی آنکه درآن کار شرکت داشته باشد!؟
بایسته یاد آوری است که نوشته های آورده شده بالا، فشرده نوشته هایی است بگونه «نقلِ به قول و نقلِ به معنی»، به ویژه از «گوبینو» که جُز به جُز دانستنی ها و شنیده های خود را نوشته است، از جمله در مورد اینکه ابتدا طاهره گرایش پیدا میکند به «احمد احسایی»، و سپس جانشین او «کاظم رشتی» که او درکربلا می زیسته و طاهره و خواهرش برای دیدار او به کربلا میروند، و هنگامی که آن دو به کربلا می رسند کاظم رشتی درگذشته بود و همسر او ، طاهره را جانشین او میخواند و خود درکربلا میماند! طاهره از آنجا به خواست عُلما و دستور حاکمین اخراج ، لذا به سوی کرمانشاه راهی میگردد و همراهانش پیاده و با اسب که تعداد سی نفر بودند به ایران می رسند، و در کربلا هم به خواست «سید عبدالله » نامی از عُلما دستور اخراج او را میدهند و به هنگام نیمه شب به زیستگاه آنان یورش می آورند لذا طاهره و یارانش شبانه ترک شهر میکند و در بین راه به سخنرانی کردن برای مردم در مورد احکامُ واپسگرایی، و نسخ آنها را خواستار بودن و از حقوق زنان سخن گفتن که او را دستگیر و زندانی و سپس یارانش او را از زندان فراری میدهند، نیزنام «قرة العین» را شیخیه به او داده اند ! از این پس می باشد که او و یارانش «باب» را اعلام میدارند و طاهره یکی از17 و یا18 نفری است، که به این جنبش پیوسته است و در آن هنگام بیست وهفت ساله بوده است!؟
یادآوری که زنان بسیاری شیفته او بودند، چون بیانگر دردِ بر آنها چیره بوده را بازبانی شیوا و باتوانایی بر منطق و استدلال بیان میداشت، چنانکه همسر «محمود خان کلانتر» نیز از پیروان او شده بود و پیام های او رابه یارانش می رساند! نیز مرتبه ای کلانتر به طاهره می گوید که کوشش میکنم تا با امیرکبیر تماس گیرم و آزادی ترا خواستار شوم، که قرة العین پاسخ میدهد که فردای من روشن است و نشان میدهد که او راخواهند کُشت، آنچه چندی بعد رخ میدهد و به هنگام بُردن او برای کُشتن، به تن لباس فاخر و بازینت آلات می رود، بی اندوه مندی!؟
در پایان به چند سروده از او پسنده می شود که گویایی بیشتری است به شناخت از آن زنِ دلیر و پیشتاز دیگر زنانی که راه او دنبال داشتند از«بی بی خانم وزیرروف و طوبی آزموده وحتی تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه تا دیگرانی چون محترم خانم اسکندری، مریم اردلان، بانوارغون، وارتون طربان،خانم دولت آبادی، پروین اعتصامی و...که روی آور بودند به بنای مَدارس دخترانه، یا بر روی سن رفتن و بازیگر تأتر و سروده سرا و نویسنده و...، که پاره ای نیز برخاسته از خانواده ای «اسلامی شیعه» می بودند همچون طاهره، و نیز بسیارانی چون «علی اکبردهخدا، میرزاده عشقی، عارف قزوینی، یحیی دولت آبادی و پدران و مادرانی...» که به شوق آورنده آنان بودند، و خود تحتِ تاثیر آنها شدند!؟
«هان صبح هدی فرمود آغاز تنفس
روشن همه عالم شد زآفاق و ز انفس
دیگر ننشیند شیخ برمسند تزویر
دیگر نشود مسجد، دکان تقدس
ببریده شود رشته تحت الحنک ازدم
نه شیخ بجاماند نه رزق و تدیس (ریاکاری)
آزاد شود دهر ز اوهام و خرافات
آسوده شود خلق ز تخیل و توسوس (وسوسه)
محکوم شود ظلم ببازوی مساوات
معدوم شود جهل ز نیروی تفرس(هوش و فراست)
گسترده شود در همه جا فرش عدالت
افشانده شود در همه جا تخم تونس (انس و الفت)
مرفوع شود حکم خلاف از همه آفاق
تبدیل شود اصل تباین (جدایی) به تجانس (همسویی)
نیز دیگر سروده هایی ژرفگونه به ارزشهای مردمی و نیز باورمندی به آیین های ملی چون نوروز و در دفاع از زن، که از جمله سروده ایکه، اینگونه آغاز و دنبال میدارد!؟
در ره عشقت ای صنم، شیفته بلا منم
چند مغایرت کنی؟ با غَمت آشنا منم
تا آنجا که سراید در دل خویش "طاهره " گشَت و نه جُست جُز ترا
صفحه به صفحه، لا به لا،پرده به پرده، تو به تو!؟
با امیدکه تجربه، تجربه گرفته شود!؟
احمد رناسی- اردیبهشت 1392
منبع: انقلاب اسلامی
Comments
kourosh800 said:
سردبیر said:
Add new comment