علی ترابی
روزی که خشت وبنای سازمان ملل وبه تبع آن حقوق بشرنهاده شد، بهائیان ایران فکر نمی کردند روزی برای دادخواهی ، گذرشان به این سازمان بیافتد وآنقدر بخاطرعقیده وباورهای دینیشان بطور پیوسته مورداذیت وآزارقراربگیرند که مجبور باشند برای تشریح اوضاعشان نمایندگانی دائمی درآن سازمان داشته باشند، بهائیانی که ازتریبونش باید پیام های صلح وآرامش ونوعدوستی دین خود را به گوش نوع بشر برسانند، اکنون مجبورند از ستم هائی که برآنان از سوی حاکمان اسلامی ایران روا داشته می شود، با همنوعانشان سخن بگویند.
بهائیان درچهل سال اخیر آنقدر از سختی ستم ها، ونفیر نفرت ها وهمچنین تضییع حقوق حقه ی خود ، سخن گفته اند وآن سازمان نیز شنیده است، که سخنان من ، به عنوان یک ایرانی وهموطنشان ، شاید تکراری وخالی از تازگی باشد. اما مطلبم بفرض تکراری بودن، به خواندنش می ا رزد، چون اینبار دادها و دادخواهی ها، ضجه ها و فریادها ی ناشی از خرابی ها و خانمان سوزی ها ازحنجره ی یک غیر بهائی برخاسته ، و دستان یک غیربهائی ،برای فریاد رسی به هموطنان بهائی به سویتان دراز شده. غیربهائی که همانقدر ازایران حق حیات وآب وخاک دارد، که یک بهائی، یا یک یهودی، و. . .
همانقدرکه ایران سرزمین آباء اجدادی مسلمانان و یهودیان وزرتشتیان است، سرزمین دیرین پدران بهائیان هم بشمار می رود. همانگونه که آلمان سرزمین آباء اجدادی بسیاری ازیهودیان بشمارمی رفت و صدها سال درآن ساکن بودند، بی آنکه کسی را مورد اذیت وآزارقراردهند، یا زمینه ضرر و خیانت و نابودی وطن یا هموطنانشان رافراهم ساخته باشند. اما فقط به جرم یهودی بودن، بدست هیتلر وسازمان موخوفش گشتاپو، چنان سرگذشتی برآنان گذشت، که سرشان را به تاوانش دادند، وفاجعه ای بنام هلوکاست شکل گرفت، تابرای همیشه برپیشانی ورواق تاریخ ، باقی بماند و ما و آیندگان به همین وسیله بانام هیتلرآشنا شویم واز رفتار ضدبشریش ابراز انزجار نمائیم.
اگراین فاجعه دردناک به تلاش یهودیان ستم دیده وباهمت مجامع جهانی بشری ثبت نمی گردید، اکنون از لوح خاطرجهان وجهانیان محوشده بود. امروز دیگر افکارجهانی خوب می دانند، که دین یهود، و قوم یهودبهانه ای بیش نبود، آنچه برای هیتلر مهم وعیان بود، توان اقتصادی، رشدعلمی ونفوذ هوشمندانه ی یهودیان درآلمان واقصا نقاط جهان بود،که اورادچار واهمه و وحشت نمود، تامبادا مانعی برسرراه تجاوزطلبی وکشورگشائیش باشند.
هیتلر، نکته ی توان و قدرت و نفوذ مادی ومعنوی یهودیان راخوب درک کرده بود، اما این نکته را نفهمیده بود،که آنها ازداشته ها وتوانائی های خود، فقط جهت پیشبرد صلح و آرامش وتعامل انسانی درجهان استفاده می نمایند، نه برای جنگ وغارت وخونریزی و ویرانی. حتی بادست ردی که یهودیان برسینه اش زدند وراضی به همراهی وهمکاری بااو جهت پیاده کردن اهداف شومش نشدند، نفهمید که آنها اینکاره نیستند،وآنقدرمردمی آرامند،که حتی اگر با او نباشند برعلیهش هم نخواهند بود.
نمی خواست بفهمدکه یهودیان هزاران سال است دارای این توانائی هاهستند ودرطول تاریخ موجودیتشان، بارها برایشان شرایط وزمینه های کشورگشائی وتسلط بر جهان پیش آمده است اما، ازآن روی برگردانده اند.
آنها آنقدر ازجنگ وخونریزی وآدمکشی روگردانند، که پراکندگی و آوارگی وکوچ اجباری ازسرزمین چندهزارساله ی پدری خود یعنی اسرائیل را بجان خریدند، تا به قهر و آشوب وجنگ دست نزنند.(آنچه امروز یهودیان جهان را مجبور به انسجام نیرو و تمرکز قدرت وسرمایه نموده تا گاهی به زور متوسل شوند،ودر زادگاه وسرزمین پدری ومادری خود دولتی مقتدرتشکیل دهند، ترس ازهلوکاست هیتلری بودکه ناجوانمردانه برآنها روا داشته شد، وصدالبته واهمه ای است از هلوکاست های متعددی که درآینده تحت نام های دیگری ممکن است برایشان اتفاق بیافتد)
پرواضح است که یهودیان، امروز چنان از حقوق حقه ی مادی ومعنوی خود درجهان باقدرت واقتدار دفاع می کنند ودرصحنه ها ومجامع بین المللی حقوق بشری حضوردارندوصدایشان را بگوش جهانیان می رسانند، که نیاز به دفاع وسخنان چون منی ندارند.اما چون می خواستم ظلم روا شده ، ومظلومیت بهائیان وطنم رابه تصویر بکشم ،برای تثبیت این تصویر نیازمند نمونه ای واقعی وتاریخی بودم،که نمونه ای شبیه تر به هلوکاست هیتلری نیافتم.
اگربخوبی ودقت بنگریم، نه ظالمان ایرانی درشباهت هیتلری چیزی کم دارند، ونه مظلومان بهائی ازیهودیان آلمانی، فقط با این تفاوت ، که آنچه را یهودیان ازتوانائی هایشان به پنج هزاروپانصدسال به جهانیان معرفی واثبات کردند، بهائیان درطول یکصدوپنجاه سال توانستند به نمایش بگذارند. ونکته ی اساسی ضدیت با بهائیان همینجاست، یعنی پیشرفت همه جانبه وبی امان درتسخیر دلها وباورهای دینی مردم ایران وجهان. (این اعتراف بعضی از روحانیان فعال وبرجسته ی شیعه درارتباط با بهائیان است که به صراحت گفته اند، اگر باآنها به مبارزه برنمی خاستیم اکنون تمام مردم ایران بهائی بودند واثری از اسلام وشیعه باقی نمانده بود)
ازرنجی که بهائیان وطنم دراین چهل سال برده اند،کدامیک از هزاران را بگویم ،که آن سازمان محترم نشنیده ، یامأموران وکارگزان رسمیش به کرات ندیده باشند.اصلأ هدفم بیان نوع یا انواع اذیت وآزارهای رواشده برآنان نیست ، بلکه سخن از صبر وتحمل ودرایتی است که آنها درمقابل شدت شکنجه های رواشده ازخود نشان داده اند، وهمه رابه حیرت واداشته اند، تا وجدان های بیدارو انصاف های هوشیار ازخود بپرسند،اینان دیگر کیانند، و پیروان چه آئینیند، که درمقابل این همه ظلم،دربرابر این همه جور، نه دست به قهر وجنگ وجدال زده اند، ونه چنگ به بی ادبی وبی نزاکتی اخلاقی که حتی حاضرنیستند،ناسزائی نثار دشمنان خویش نمایند؟ تاجائی که هموطنی غیربهائی ، ازشدت این مظلومیت ،ودرمقام دفاع وهمدردی باآنها قلم بدست بگیرد، وبه آن سازمان حقوق بشری بنویسد، اگر هیتلر دیروز فقط کوره های آدم سوزی براه انداخته بود، درایران برای بهائیان کوره هائی راه افتاده که آنها را باخانه هایشان یکجا می سوزاند، کوره هائی راه افتاده که رحم به مرده هایشان هم نمی کند،و مرده ها را با قبرستان یکجا می سوزاند، واین درحالی است که بیشتر حاکمان جهان ، خوب یا بد، کم یا زیاد،برای شهروندانشان خانه و سرپناه می سازند.
باتوجه به این اوضاع و نظربه این اوصاف ، اکنون من نه بعنوان یک ایرانی ونه با ارق ناسیونالیستی ،بلکه بعنوان یک نوعدوست بشر، ازآن سازمان گسترده وباتجربه جهانی می پرسم نام این جانیان ظالم، ونام این فاجعه ، که جمعیتی ازپیروان یک دین را به بهانه وبه جرم اعتقادات وباورهای مذهبیشان بکشندو خانه هایشان رابه آتش بکشند، و بازماندگانشان راازتمام حقوق انسانی وازهمه ی فعالیت های اجتماعی محروم سازند،را چه باید گذاشت؟
نامشان هرچه باشد مهم نیست، مهم این است که جانیان حاکم برایران را کمترازهیتلر ندانیم،و نوع فاجعه را کمتراز هلوکاست نخوانیم، واین نکته را بخوبی و با دقت به همه ی بشردوستان وفعالان حقوق بشر یادآوری نمائیم،تا فراموش نکنند، هیتلر و هلوکاست درآلمان به پایان رسیده اما در ایران ودررابطه با بهائیان مظلوم هنوز ادامه دارد.
Comments
ناشناس said:
زیادی مظلوم بودن هم خوب نیست در تمام روزنامهها کشور ها جمهوری ها و و و باید دست به کمک گرفتن زد ودعا های همگانی تا توپ خدا صدا کند
ناشناس said:
به نظر حقیر مقاله ای بود ضعیف وموضوع قیاس ، مع الفارق . معروف است که برای از بین بردن موضوعی بجای خوب حمله کردن ، بد دفاع کردن ، کافی است . شاید گفته شود که دلنوشته ای است و قصد استقرا و برهان و حجت و استدلال و صغری و کبری چیدن نداشته است ولی به هرحال این قیاس صورت گرفته و شما نیز به عنوان سایتی وزین که نمایانگر افکار غالب جامعه بهایی محسوب می شوید مبادرت به نشر آن نموده اید . خواهشمندم در نشر چنین مکاتیبی دقت بیشتری به خرج دهید و پیش از نشر ، اغلاط املایی را نیز تصحیح فرمایید( عرق ناسیونالیستی )
پندار replied:
دوست عزيز،
موضوع بر سر ضعيف يا قوى بودن مقاله نيست (كه البته از نظر بنده مقاله بسيار خوبى بود). موضوع اينست كه بعد از دهه ها يا بعبارت اولى بعد از بيش از يك و نيم قرن حجاب هاى تيره اى را كه ملايان بر حقايق آيين بهايى پوشانده و آن را كاملا بر خلاف آنچه هست نشان داده بودند، اينك بتدريج به كنار ميرود و اين خورشيد به آرامى از پشت ابرهاى تعصب خارج ميشود و حقيقت براى هموطنان ما آشكار ميگردد. لذا شايسته آن است كه مهرورزانى كه قلم بدست ميگيرند و سعى در آگاه سازى ديگر هموطنان خويش دارند مورد تشويق و قدردانى قرار گيرند. در ضمن به گمان بنده "عرق" معرب "ارق" ميباشد و به هر دو شكل آمده است. گو اينكه "عرق" متداول تر است.
از جناب على ترابى به خاطر مقاله بسيار گويايشان كمال تشكر را دارم.
علی said:
همچنانکه دوست عزیز فرمودند قیاس مع الفارق است و ربطی به نسل کشی یهودیان توسط هیتلر با تضعیقات جمهوری اسلامی ندارد.
از این به بعد دقت بیشتری نمایید تا مطالبتان هم وزین و مستدل باشد و مورد تمسخر واقع نشود . متشکرم
Add new comment