4 شهر القول 160
26 نوامبر 2003
یاران و یاوران حضرت رحمن در کشور مقدّس ایران ملاحظه فرمایند.
ای دوستان محبوب،
بیش از یکصد و بیست و پنج سال پیش حضرت عبدالبهاء رساله ای خطاب به ملّت ایران صادر فرمود. از آنجا که جامعۀ جدیدالبنیان بهائی گرفتار تعصّبات بی امان در آن سامان بود صاحب آن کلام آسمانی از ذکر نام مبارک خویش بر آن صحیفۀ یزدانی امتناع ورزید امّا پیام هیکل اطهر کاملاً صریح و روشن بود. حضرتش با مهری بی کران نسبت به وطنی که از زمان صباوت به علّت تبعید از دیدارش محروم مانده بود با لحنی پر شور از مردم ایران درخواست نمود که خرّم روزگاران خوش پیشین را به خاطر آرند، زمانی که "مملکت ایران به منزلۀ قلب عالم" و "مرکز علوم و فنون جلیله بود و منبع صنایع و بدایع عظمیه و معدن فضائل و خصائل حمیدۀ انسانیّه". طلعت میثاق ورّاث آن مدنیّت عظیم را دعوت فرمود که بپاخیزند و سمند همّت در میدان غیرت برانند و استیفای میراث مرغوب کهن نمایند. در آن رسالۀ گرانبها حضرت عبدالبهاء با بصیرتی کامل مسئلۀ تجدّد را که امروزه نیز مشغلۀ ذهنی مردمان جهان بخصوص ملل مسلمان است مطرح فرمود و مفهوم تجدّد و خصائص این انقلاب فرهنگی از جمله حکومت مردم سالاری، حاکمیّت قانون، تعلیم و تربیت عمومی، رعایت حقوق بشر، پیشرفت اقتصادی، همزیستی و بردباری بین اهل ادیان، ترویج علوم و فنون و صنایع مفیده و تأمین رفاه اجتماعی را با دقّت و صراحت تشریح نمود و بعد از بررسی "امور ظاهرۀ جسمانیّه" و " اسباب تمدّنیه" خاطر نشان ساخت که منظور مبارکش تقلید کورکورانه از تمدّن مغرب زمین نبوده و نیست. بالعکس آن بدر لامع با بیانی قاطع جوامع اروپا را مستغرق در بحر نفس و هوی و گرفتار در دام بینشی مادّه گرا خواند و انذار فرمود که این بینش سرانجامی جز ناکامی و ثمری جز نافرجامی از پی نداشته و نخواهد داشت:
حال انصاف دهید که این تمدّن صوری بدون تمدّن حقیقی اخلاقی سبب آسایش و راحت عمومی و وسیلۀ اجتلاب مرضات الهی است و یا خود مخرّب بنیان انسانیّت و مدمّر ارکان آسایش و سعادت است.
حضرتش به خوانندگان آن رسالۀ مبارکه توصیه فرمود که در بررسی مسئلۀ تجدّد ناظر به باطن امور باشند. جوهر کلام مبارک آنکه عامل اصلی پیشرفت تمدّن انسانی در طیّ قرون و اعصار قوای فعالۀ مقلّبۀ عقل و دانش بوده و هست و عنوان آن صحیفۀ مبارکه یعنی رسالۀ مدنیّه نیز بهمین مطلب اشاره دارد. هیکل مبارک چه در ضمن بررسی حوادث و تحوّلات تاریخی و چه در تبیین فقراتی از آیات قرآن مجید مخاطبانش را تشویق فرمود که در خصوص آن عطیّۀ کبری که سبب ترقّی حقیقی عموم بشر است تأمّل نمایند:
به دیدۀ بصیرت ملاحظه نمائید که این آثار و افکار و معارف و فنون و حِکَم و علوم و صنایع و بدایع مختلفۀ متنوّعه کلّ از فیوضات عقل و دانش است. هر طایفه و قبیله ای که در این بحر بی پایان بیشتر تعمّق نمودند از سائر قبائل و ملل پیشترند. عزّت و سعادت هر ملّتی در آنست که از افق معارف چون شمس مشرق گردند.
رسالۀ مدنیّه تجلیلی است از نقش خلّاقۀ عقل و دانش در پیشرفت تمدّن انسانی. حضرت عبدالبهاء ترقّیات علمی و صنعتی را به عنوان یکی از مهمترین فیوضات این لطیفۀ ربّانیّه ممتاز و مشخّص فرمود و خوانندگان آن سِفر جلیل را تشویق نمود که دربارۀ نتایج و فوائدی که اقتباس معارف و فنون مفیده از سایر نقاط عالم نصیب ملّت ایران خواهد کرد تأمّل کنند. حضرتش تأکید فرمود که تحقیقات و اکتشافات سودمند منبعث از خرد انسان است و ایجاد موانع فرهنگی و ملّی برای محدود کردن این قوۀ کاشفه خلاف عقل و منطق. پیشرفتها و توفیقات حاصله متعلّق بتمامی افراد بشر است و اقتباس و استفاده از آنها نه از قدر و منزلت مقتبِس می کاهد و نه از قلّت استعداد و ظرفیّت او حکایت دارد.
هیکل مبارک تنها به شرح نکات فوق اکتفا ننمود بلکه توجّه خوانندگان را به آن قوای روحانی که باید بینش انسان را هدایت و دلالت کند معطوف ساخت. حضرتش با بیانی دقیق به نقد عقاید واهیه ای دربارۀ سرشت انسان که در سائر بلاد ثمری جز خسران به بار نیاورده بود پرداخت. با اشاره به اینکه "بعضی نفوس چنان گمان کنند که ناموس طبیعی انسان مانع ارتکاب اعمال قبیحه و ضابط کمالات معنویّه و صوریّه است" متذکّر گردید که در حقیقت ارتفاع مقام و ترقّی هر نفسی منوط به تعلیم و تربیت است و بدین منوال تعلیم و تربیت را به عنوان قانونی ضروری برای ترقّی بشر و پیشرفت جامعه لازم شمرد. شواهد بیشماری گواه این حقیقت است که عامل اصلی در تهذیب اخلاق نه خرد فطری بلکه تأثیر ظهور مظاهرالهیّه در روح انسان است و در اثر تعالیم آن مشارق قدسیّه اهل عالم توانِ آن یافته اند که با کفایت و آگاهی منابع مادّی و فنون حاصله از اختراعات علمی را در خدمت رفاه و بهبود نوع بشر بکار برند. مظاهر مقدّسۀ الهیّه هستند که در هر عهد و عصری معنی و مفهوم تجدّد را تعیین و مقتضیّات آن را مشخّص می فرمایند. ایشانند که مربیان حقیقی نوع انسانند:
فوائد کلیّه از فیوضات ادیان الهیّه حاصل زیرا متدیّنین حقیقی را بر صدق طویّت و حسن نیّت و عفّت و عصمت کبری و رأفت و رحمت عظمی و وفای بعهد و میثاق و حرّیّت حقوق و انفاق و عدالت در جمیع شئون و مروّت و سخاوت و شجاعت و سعی و اقدام در نفع جمهور بندگان الهی باری به جمیع شیم مرضیّۀ انسانیّه که شمع روشن جهان مدنیّت است دلالت می نماید.
وقایع و حوادث عصر حاضر بطور شگفت انگیزی مؤیّد تشخیص و تجویز حضرت عبدالبهاء بوده است و این امر ما را بر آن داشت که در سطور فوق باختصار مروری بر پیام نافذ طلعت میثاق نمائیم. حقایقی که حضرتش در آن رسالۀ مبارکه بودیعه گذاشت هم بر موقعیّت کنونی ملّت ایران پرتو می افکند و هم تأثیرات این موقعیّت را در جامعه پیروان جمال اقدس ابهی درآن کشور نیک اختر مشخص می نماید.
حضرت مولی الوری از مردم ایران و اولیاء امور آن کشور خواست که دیدۀ بصیرت بگشایند، از تقلید نفوس متوهّمه بپرهیزند، تغییر و تحوّل اساسی در طرز تفکّر و رفتار فردی و اجتماعی را لازم شمرند، به فکر بزرگواری و عزّت خود بین ملل و طوائف عالم باشند و با وجدانی آگاه و تمسّک به خشیة الله دست بدست هم داده احتیاجات مملکت را دریابند و منافع شخصی را فدای مصالح عامّه نمایند. امّا آن عزیزان به خوبی مستحضرند که نصائح آن مولای توانا با بی اعتنایی روبرو شد. کشور ایران که در دام استبداد فرسودۀ قاجار و پنجۀ زمامداران بی لیاقتش اسیر و گرفتار بود بیش از پیش در مرداب نادانی و انحطاط فرو رفت. سیاستمداران فاسد رشوه خوارش بر سر بهره گیری از ثروت رو بزوال کشوری که در آستانۀ ورشکستگی بود به رقابت با یکدیگر ادامه دادند. ملّتی که در گذشتۀ ایّام برخی از بزرگترین رهبران و متفکّران در تاریخ فرهنگ و تمدّن جهان چون کورش و داریوش، جلال الدین رومی و حافظ شیرازی، ابن سینا و زکریای رازی را در دامان خود پرورده بود، قربانی اقدامات طبقۀ روحانیّون جاهل و مغرضی شد که تأمین و تداوم حقوق و امتیازات خود را در این می دید که خلق ناتوان را از آنچه نشانی از ترقّی و تجدّد داشت به هراس اندازد.
پس عجب نیست که مردی سپاهی و طالب نام و نشان با استفاده از هرج و مرج ناشی از جنگ جهانی اوّل زمام قدرت را بدست گرفت و حکومتی مبتنی بر استبداد نظامی تشکیل داد. در نظر او و جانشینش نجات ایران از آلام بی شمارش منوط به اجرای برنامه هائی منظّم برای اشاعۀ تمدّن غرب بود. دولت جدید ملّی برای پیشبرد هدف مزبور به تأسیس مدارس و مشروعات اجتماعی و استخدام کارمندان کارآزموده و تشکیل ارتشی مجهّز اقدام نمود. سرمایه گذاری خارجی را به عنوان وسیله ای برای توسعۀ منابع چشمگیر ملّی تشویق و ترویج کرد. زنان را از قیود شدیدی که مانع از پیشرفتشان بود رهائی بخشید و امکاناتی جهت تحصیل و کسب علوم و حرف و فنون برای آنها فراهم آورد. هر چند مجلس هیچگاه صاحب قدرت و اختیارات لازمه نشد امّا امید آن بود که روزی پشتوانۀ حقیقی برای حکومتی بر اساس رضایت و انتخاب ملّت گردد.
اسفا که این اقدامات درد جامعه را درمانی موثّر نشد. با استفاده از منابع نفتی، ثروتی سرشار به میزانی ورای تصوّر بدست آمد امّا از آنجا که نظام موجود بر اساس عدالت فردی و اجتماعی استوار نبود نتیجۀ این ثروت تموّل مفرط برای اقلیّتی خودخواه و مزیّت طلب شد.حال آنکه اوضاع عامّه مردم فقط اندکی بهبود یافت. خاطرات گذشته ای پر شکوه تجدید شد و نمادهای نفیس فرهنگی به جلوه در آمد تا ابتذال عمیق جامعه ای را بپوشاند که پایۀ اخلاقیش بر شنزار حرص و جاه طلبی استوار گردیده بود. در این جامعه هر گونه اعتراضی با سرکوبی شدید نیروی امنیّتی که بدون هیچ گونه نظارت قانونی عمل می نمود مواجه می شد.
در سال 1357 شمسی مردم ایران بساط آن حکومت مستبد را برچیدند و آن را به همراه دعاوی پوچ کاذبش به وادی فراموشی سپردند. انقلابشان دستاورد اتّحاد گروههای متعدّد اما نیروی محرکه اش آرمانهای اسلام بود. مسئولین و اولیاء انقلاب به مردم وعده دادند که بجای لذّت جوئی عنان گسیخته، وقار و نجابت معمول خواهد شد. نابرابری های شدید طبقاتی و اختلاف فاحش میان فقیر و توانگر با توسّل به روح دوستی و برادری التیام خواهد یافت. منابع طبیعی که دست پروردگار به آن اقلیم پر انوار ارزانی فرموده متعلّق به جمیع مردم ایران بوده و جهت ایجاد کار و فراهم ساختن امکانات تحصیل برای همگان صرف خواهد شد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که مدعی تساوی حقوق همه مردم آن کشور است وضع گردید و مقرر شد که حکومت با وجدان بیدار بکوشد تا ارزشهای روحانی را با اصول آزادی و مردم سالاری پیوند دهد.
حال پس از گذشت قریب 25 سال باید دید که اکثر مردم ایران به چه سان از تحقّق وعده های انقلاب سخن می گویند. امروز فریاد نارضایتی و خشم جوانان و اعتراض علیه شیوع فساد، دسیسه های سیاسی، سوء رفتار با زنان و سرکوب کردن اندیشه و اندیشمندان و عدم رعایت حقوق بشر از هر گوشۀ ایران به گوش می رسد. شایان تأمل است که استناد به مرجعیّت قرآن مجید برای توجیه سیاستهایی که به چنین اوضاعی انجامیده چه تأثیری بر افکار و روحیّۀ ملّت می گذارد.
حلّ بحران مدنیّت ایران نه در تقلید کورکورانه از فرهنگ سقیم غرب است و نه در بازگشت به جاهلیّت قرون وسطی. راه نجات را در آستانۀ این بحران، نجل بزرگوار همان سرزمین که امروز جز در موطن مقدّس خویش در جمیع قارّات عالم مورد تعظیم و تکریم است با کلامی نافذ و رسا بیان فرمود. چه خوش گفته شاعر که "دوست در خانه و ما گرد جهان می گردیم." نمونه ای از تقدیر و تکریم مردم جهان از مقام حضرت بهاءالله را می توان در مراسمی دید که در روز 29 می سال 1992میلادی در جلسۀ رسمی پارلمان برزیل به مناسبت سالروز صدمین سال صعود آن حضرت منعقد شد و ضمن آن از مقام بنیانگذار آئین بهائی و تعالیم مبارکه اش و خدماتی که جامعۀ پیروانش به نوع بشر ارزانی داشته تجلیل گردید. در آن روز سخنگوی مجلس و نمایندگان جمیع احزاب به پا خاستند و یکی بعد از دیگری آن مظهر ظهور الهی را در بیانات خویش ستودند و حضرتش را آفرینندۀ "عظیم ترین مجموعۀ آثار دینی که تا کنون به قلم یک فرد تألیف شده" خواندند و پیام مبارکش را پیامی "برای جمیع نوع بشر ورای تفاوتهای بی اهمیّت نژادی، مذهبی و ملّی" توصیف نمودند.
امّا پاسخ موطن و زادگاه آن وجود مقدّس که نفوذ و تأثیرات ظهورش چنان عزّت و منقبتی برای نام ایران به ارمغان آورده چه بوده است؟ از اوائل قرن 13 هجری که جمال مبارک به قیادت امر الهی قیام فرمود با آن که سخاوت و حکمت و بصیرت خدادادی اش زبانزد خاص و عام بود آماج تیر بلا و گرفتار دام جفا گردید. نیاکان و پیشینیان شما ندای یار مهربان را لبیک گفتند و بدین عزّت بی پایان معزّز گشتند که در ابتلائات آن مولای علیم شریک و سهیم شوند. از آن گذشتۀ پر افتخار تا به حال شما عزیزان نیز پیوسته بر امر جمال کردگار وفادار مانده اید و جان و مال خود را در سبیل انتشار نفحات مشکبار آئین یزدان ایثار نموده اید. پیامی را که عامل ایجاد مدنیّتی جدید و فرهنگی بدیع در جامعۀ بشری است به دورترین نقاط جهان رسانیده اید، حال آنکه در وطن خود معرض بهتان و گرفتار آزار اهل عدوان و تحقیر و توهین مخالفان بوده اید. به جرأت می توان گفت که هر خانوادۀ بهائی در ایران از این تضییقات و صدمات بی امان سهمی داشته است.
بی تردید یکی از شدیدترین لطمات وارده بر پیکر امر الهی تهمت و افتراء نسبت به امر جمال ابهی از جانب نفوسی بوده است که عامّۀ مردم ایران می بایست به آنان به عنوان مرجع تقلید در امور روحانی و اخلاقی روی آورند. بیش از یکصد و پنجاه سال است که هر وسیلۀ ارتباط جمعی، اعمّ از مساجد و منابر، مطبوعات و جرائد، رادیو و تلویزیون، حتی انتشارات علمی را برای تحریف حقیقت آئین بهائی به کار گرفته اند صرفاً به این منظور که در بین عامّۀ مردم حسّ خصومت و تحقیر و مخالفت و بیزاری نسبت به جامعۀ بهائی بوجود آورند. معاندین از ذکر هیچ تهمتی اباء نکرده اند و از گفتن هیچ دروغی دریغ نورزیده اند. در این سالیان دراز هرگز به آن عزیزان مظلوم فرصت و موقعیّتی داده نشد که به دفاع از خود به پا خیزند و با بیان حقایق دسائسی را که جهت مسموم ساختن اذهان ملّت طرح کرده و می کنند بر ملا سازند.
ذکر یک نمونه از این مفتریّات ماهیّت این عناد را روشن می سازد. یکی از برجسته ترین توفیقات بیشمار امرالهی آنکه نسلهای متوالی پیروان جمال ابهی در ظلّ تعالیم مبارکۀ حضرتش به والاترین مدارج اخلاقی در حیات روزمرّۀ خویش نائل گشته اند. این ادّعا را حاجتی به برهان نیست. حیثیّت و اعتباری که جامعۀ بهائی در سراسر جهان درمیان عامّۀ مردم و دول و دوائر بین المللی بدست آورده شاهدی است صادق بر این مدّعا و صدها هزار نفر از هموطنان عزیزتان که از نزدیک با خلق و خوی اهل بهاء آشنائی دارند نیز بر این گواهند. با وجود این، دشمنان شما در ایران به صِرف کینه ای عنان گسیخته هر فتنه و فساد و خطائی را به آن مظلومان نسبت دادند. ذکر این اتّهامات در جوامع آزادی که امر مبارک در آن اشتهار یافته صرفاً مبیّن وقاحت ذهن مفتریان است.
علاوه بر فعالیّتهای منظمی که برای بدنام کردن جامعۀ بهائی صورت گرفت سیاستهائی نیز اتّخاذ گردید تا نفوس منصف و مطّلعی را که مایل بودند باعانت یاران الهی در آن سامان برخیزند به هراس انداخته و از این امر باز دارند. ستمکاران بی انصاف شما را در انظار عام عواملی خطرناک برای جامعه جلوه دادند و هر که را که به مددتان آمد بهائی خوانده بزعم خویش غیر قابل اعتمادش شمردند و دامنۀ جعل اکاذیب و تحریف حقایق را تا بدانجا گستردند که با جسارت تمام بعضی از مخالفان امر الهی را نیز از حامیان مخفی آن قلمداد نمودند. آیا مدّعی نشدند که یکی از نخست وزیران کشور که پدرش بسبب دخالت در امور سیاسی و حزبی از جامعۀ بهائی طرد شده بود و خود نیز برای اثبات عدم وابستگی به امر بهائی به هر وسیله ای متوسّل و باعث مشاکل عدیده برای احبّای ایران گردید بهائی بود؟
سرکوب گران جبّار به ایراد تهمت و بهتان اکتفاء نکردند بلکه از بدو ظهور هر گاه فرصتی یافتند به قلع و قمع جامعۀ اسم اعظم پرداختند. در سالهای اخیر نیز عدّه ای از شریف ترین زنان و مردانی را که ید قدرت و مرحمت جمال قدم در بوستان امر اعظم پرورده و به ماء مَعین استقامت و ایمان سقایت فرموده بود به بهانه هائی که در نظر خردمندان بدرهمی نمی ارزد در زندانهای مخوف مسجون ساختند، با شکنجه های شدید آزردند و پس از محاکمه های تصنّعی و نمایشی به قتل رساندند و اموالشان را به مدد اراذل و اوباشی که محافظ منافع آن ستمگران هستند به تاراج بردند. محافل روحانی را که نمونه های بارز مؤسّسات انتخابی برای تمشیت امور جامعه در آن سرزمین بود مستبدّانه منحل نمودند، بعضی از اعضایشان را ربودند و نشانی از آن برگزیدگان جامعه بجا نگذاشتند. چه بسیار از کودکان که یتیم شدند، چه بسیار از جوانان که برنامه های تحصیلی و معیشت خویش را نقش بر آب دیدند، چه بسیار سالمندان که بی خانمان شده و از حقوق تقاعدشان، پاداش عمری کار و کوشش صادقانه، محروم گشتند. حتّی برخی از گلستانهای جاوید بهائی را که سالیان دراز در نهایت زیبائی و حسن ترتیب از آنها نگهداری شده بود بطرزی قبیح ویران کردند و چه بسیار پدران و مادرانی که مجبور شدند اجساد متلاشی شدۀ فرزندانشان را در قطعه زمین بائری که جهت تدفین اموات به آنان واگذار شده بود دفن نمایند.
دشمنان شما آماده اند که با ملاحظۀ کمترین اسائۀ ادبی نسبت به یکی از اماکن مقدسّۀ اسلام بانگ اعتراض خود را به آسمان رسانند، و در این امر البتّه محقّند، امّا هر هتک حرمتی را نسبت به اماکن مقدسۀ بهائی در کشور ایران روا می دانند. مگر بیت مبارک حضرت اعلی در شیراز زیارتگاه بهائیان عالم به دستور علماء و بدست عمّال دولت با خاک یکسان نشد و به نشان نهایت درجۀ اهانت هموار نگشت؟ حضرت بهاءالله دربارۀ کسانی که دستشان به این مظالم و اعمال شرارت بار آلوده است می فرمایند: "قسم بامواج بحر بیان که دین از آن نفوس بیزار بوده و هست"
در دنیای پرآشوب امروز تنها شما قربانی بیدادگری نیستید. شمار ستمدیدگان جهان سر به هزاران هزار می زند. هر ساله دفاتر سازمانهای حقوق بشر مملوّ از تقاضاهای جوامع مختلف برای رسیدگی به مظالم وارده بر اقلیّتهای دینی، قومی، ملّی و اجتماعی است. به فرمودۀ حضرت بهاءالله : "امروز نالۀ عدل بلند و حنین انصاف مرتفع . دود تیرۀ ستم عالم و امم را احاطه نموده." آنچه مخصوصاً سبب تشویش خاطر بعضی از ناظران آگاه و تیز بین شده این است که صدمات روحی و روانی ناشی از ظلم و ستم به مراتب بیش از لطمات جسمانی و مادّی آن است. بنظر ایشان هدف عاملان این گونه تعدّیات و تضییقات آنکه روحیّۀ فرد قربانی را تضعیف کنند، حیثیّتش را از بین ببرند، حقوق فردی و اجتماعی او را سلب نمایند و بدین ترتیب خود را مجاز دانند که کمترین ملاحظه ای نسبت باو روا ندارند. در نتیجۀ ادامۀ چنین شرایطی چه بسا قربانیانی که اعتماد به نفسشان را از دست دادند، از روحیّۀ ابتکار که خصیصۀ طبیعت انسانی است عاری گشتند، عزم و ارادۀ خود را باختند و بازیچۀ دست حاکمانشان شدند و چه بسا افرادی چنان بآن وضع خو گرفتند که در فرصت مناسب خود نیز همان رفتار ظالمانه را نسبت بدیگران روا داشتند.
حال اهل بصیرت مترصّدند که بدانند چه نیروئی شما عزیزان را از این گونه فرسودگی روحانی محفوظ داشته است و با استفاضه از چه منبع الهامی توانسته اید قلوبتان را از نفرت و کینه پاک و منزّه سازید و با آنان که بر شما ستم روا داشته اند با بزرگواری و عطوفت رفتار نمائید و محبّت جاودانۀ خود را نسبت به سرزمینی که در آن متحمّل بلایای لاتحصی شده اید حفظ کنید. چگونه است که بعد از یک قرن و نیم مقاومت در مقابل تضییقات متتابعه و علیرغم برنامه های منظّم جهت ریشه کن ساختن جامعۀ بهائی هنوز شما در مساعی خویش برای رسیدن باهداف عالیۀ روحانی و اخلاقی با عزّت و افتخار ثابت قدم مانده اید؟ این بیان منیع مبارک حضرت بهاءالله جوابگوی آن پرسشهاست:
هر ناری مخمود مشاهده می شود مگر ناری که لحب الله در قلوب ظاهر و مشتعل است هر شجر محکمی را اریاح قاصفه براندازد مگر اشجار بستان الهی را و هر سراجی خاموش مگر سراج امر الهی که در وسط عالم روشن و منیر است. اریاح بر نورش بیفزاید و اطفاء او را نیابد.
پاسخی که تاریخ به جویندگان رمز قوای روحانی بهائیان ایران خواهد داد این است که شما عزیزان پروردۀ دست باغبان آن بستان الهی و صنع چنین کلمات خلاقۀ یزدانی هستید: "ای دوستان سراپردۀ یگانگی بلند شد به چشم بیگانگان یکدیگر را مبینید همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار." "محبّت نور است در هر خانه بتابد و عداوت ظلمت است در هر کاشانه لانه نماید." "اگر انسان به قدر و مقام خود عارف شود جز اخلاق حسنه و اعمال طیّبۀ راضیۀ مرضیه از او ظاهر نشود." "باید کل الیوم باسبابی تمسّک نمایند که سبب اصلاح عالم و دانایی امم است." "لسان از برای ذکر خیر است او را به گفتار زشت میالائید." "اناث و ذکور عندالله واحد بوده و هست." "یک ذرّه ای از عصمت اعظم از هزار سال عبادت و دریای معرفت است." "کل را به صنعت و اقتراف امر نمودیم و از عبادت محسوب داشتیم." "امانت باب اعظم است از برای راحت و اطمینان خلق." "دانایی سبب علوّ و سموّ است. انسان را از خاک به افلاک رساند و از تاریکی به روشنائی کشاند. اوست نجات دهنده و حیات بخشنده.کوثر باقی عطا کند و مائدۀ منزله بخشد."
جوهر این آیات مبارکه در این نصیحت مشفقانۀ حضرت عبدالبهاء که همه از کودکی به آن پرورش یافته اید نهفته است: "بهائی یعنی جامع جمیع کمالات انسانی."
واقع بینی و چاره جوئی و کاردانی و ابتکاری که در سالهای اخیر از خود به ظهور رسانده اید سبب تسکین قلوب بهائیان و تحسین دیگران در سراسر جهان گشته است. هنگامی که فرزندانتان بعلّت تمسک به امر الهی از مدارس اخراج شدند به تشکیل کلاسهای درسی در منازل خود اهتمام ورزیدید. در سطح دانشگاهی مؤسّسۀ علمی آزاد را بنیان نهادید. اگر چه این اقدام جوابگوی احتیاجات هزاران جوان بهائی که هنوز بیرحمانه از فیض تحصیل در ایران محرومند نیست امّا مایۀ افتخار است که امروز بعضی از فارغ التحصیلان آن مؤسّسه در دانشگاههای معتبر جهان به ادامۀ تحصیلات عالیۀ خود مشغولند و به یمن تبرّعات فداکارانۀ شما نه تنها هیچیک از یاران در آن دیار نیازمند نمانده بلکه مخارج لازم جهت فعالیّتهای آن جامعه نیز تأمین شده است. بلی، در شرایطی چنین دشوار جامعۀ بهائی ایران مستغرق در بحر آثار مبارکۀ الهیّه با شور و هیجان به حیات و ترقّیات روحانیّۀ خویش ادامه می دهد و این شوق و شور فقط می تواند ثمر محن و بلایاء در سبیل الهی باشد.
ثمرات روحیّۀ فداکاری و استقامت شما عزیزان در طول بیش از یک قرن نه تنها در ایران بلکه در سراسر عالم مشهود بوده است. امروز هیچ نقطه ای در جهان نیست که از خدمات لایقۀ احبّای عزیز ایران در جهت نشر تعالیم الهی و تأسیس و تحکیم مؤسسات امری سهمی وافر نبرده باشد. توفیقات حاصله البتّه محدود به عرصۀ حیات روحانی جامعۀ بهائی نیست چنان که کمتر رشتۀ علمی یا هنری و یا صنعتی را می توان نام برد که بهائیان ایرانی به خصوص جوانان در آن به کسب اعلی مراتب کمال که به کرّات مورد تأکید حضرت عبدالبهاء قرار گرفته موفّق نشده باشند. هیچ جامعه ای نمی تواند در مدّتی کوتاه به چنین قوّه و استعدادی دست یابد و ظهور این کمالات و فضائل را نمی توان صرفاً مرهون ارادۀ بشری دانست. حیات و خدمات مهاجران بهائی ایرانی ثمرۀ فرهنگی است که تعلیم و تربیت را ارج می نهند، و در دامان این فرهنگ است که این عزیزان و نسل های قبل از ایشان در موطن خویش با عشق و محبّت پرورش یافته اند.
صاحبان انصاف آن یاران را شاهد صادقی بر این مدّعا می دانند که ایمان به خدا و اعتقاد به حقیقتِ تجدّد با یکدیگر سازگارند و توفیقات شما نشانی از این است که فی الحقیقه علم و دین دو نظام دانائی مستقل امّا مکمّل یکدیگرند و محرّک پیشرفت تمدّن. این حقایق بر بسیاری از آشنایان مسلمان شما نیز روشن شده و می شود. این آشنایان و همسایگان که براستی مصداق آیۀ "امة یدعون الی الخیر"اند با خشم و تأسف شاهدند که دوستانی که بی گناهیشان در نظر ایشان محرز است بدون هیچگونه حفاظت و حمایت قانونی مورد بهتان و هجوم قرار گرفته اند. ایشان شاید حتّی بیش از خود شما بشهامت و نجابتی که در خلال این تضییقات از خود نشان داده اید واقف و بتدریج به صفات واقعی کسانی که با اذیّت و آزار شما حرمت اسلام را آلوده می سازند پی برده و می برند. اگر چه شما حبیبان معنوی هنوز از آزادی محرومید امّا در آستانه آنید که مقام و موقعیّت خود را به عنوان عضو شریف جامعۀ ایران کسب نمائید و بالمآل اهل آن دیار خدماتی را که ید قدرت پروردگار برای آن پاک اندیشان جهت عزّت و منقبت کشور مقدس ایران مقدّر فرموده غنیمت خواهند شمرند.
بزرگترین اشتباهی که طبقات حاکمه می توانند مرتکب شوند این است که تصوّر کنند با قدرتی که برای خود غصب کرده اند می توانند سدّ و مانعی برای قوای مستمر تغییر و تحوّلات تاریخی باشند. امروز چه در ایران و چه در دیگر نقاط جهان سیل این تحوّلات با سرعت و قوّت در جریان است. نه وجودش را می توان انکار کرد و نه مسیرش را منحرف نمود و نه از شدّت و قدرتش کاست. از در و دیوار می گذرد و به درون خانه راه می یابد.
دلیل اصلی اینکه علماء و امراء از بدو ظهور به مخالفت با امر حضرت بهاءالله قیام نمودند آن بود که حضرتش را مؤسّس جامعه ای بدیع مبتنی بر برابری و عدالت اجتماعی می دیدند که در آن، جاه و مقامی برای خود نمی یافتند. این بیم و هراس از آن زمان تا کنون انگیزۀ بروز شدائد و بلایای متوالیه بر آن سالکان سبیل محبّت و وفا بوده و هیچ شخص منصفی انکار نخواهد کرد که علی رغم این مظالم جامعۀ بهائی اقلیّتی خلّاق و نمونه ای از تمدّن آینده مورد نظر حضرت بهاءالله و نشانه ای از ارادۀ آهنین آن جمال مبین برای تحقّق مقصد اعلای خویش است. شما ستایندگان اسم اعظم در مهد امرالله با خدمات صادقانۀ خود و با از خودگذشتگی و حتّی نثار جان به ثبوت رسانیده اید که بهراستی آرزومند پیشرفت و ترقّی کشور ایرانید، ایرانی که حضرت عبدالبهاء دربارۀ آن چنین می فرمایند:
افق ایران از پرتو مه آسمان روشن و منیر گردید. عنقریب آفتاب عالم بالا چنان بدرخشد که آن اقلیم اوج اثیر گردد و به جمیع جهان پرتو اندازد و عزّت ابدیّۀ پیشینیان دوباره چنان ظهور نماید که دیده ها خیره و حیران گردد.
ایران مرکز انوار گردد این خاک تابناک شود و این کشور منوّر گردد و این بی نام و نشان شهیر آفاق شود و این محروم محرم آرزو و آمال و این بی بهره و نصیب فیض موفور یابد و امتیاز جوید و سر افراز گردد.
این مشتاقان در اعتاب مقدّسۀ منوره آن باسلان میدان خدمت و وفا را در ادعیۀ قلبیّه خویش یاد می کنند. شب تیرۀ تضییقات بهسر آید و عظمت و جلال بنیان قویّ الارکانی را که با جانبازی و فداکاری بنا نموده اید با سرور و مباهات مشاهده خواهید کرد.
بیت العدل اعظم
26 نوامبر 2003
یاران و یاوران حضرت رحمن در کشور مقدّس ایران ملاحظه فرمایند.
ای دوستان محبوب،
بیش از یکصد و بیست و پنج سال پیش حضرت عبدالبهاء رساله ای خطاب به ملّت ایران صادر فرمود. از آنجا که جامعۀ جدیدالبنیان بهائی گرفتار تعصّبات بی امان در آن سامان بود صاحب آن کلام آسمانی از ذکر نام مبارک خویش بر آن صحیفۀ یزدانی امتناع ورزید امّا پیام هیکل اطهر کاملاً صریح و روشن بود. حضرتش با مهری بی کران نسبت به وطنی که از زمان صباوت به علّت تبعید از دیدارش محروم مانده بود با لحنی پر شور از مردم ایران درخواست نمود که خرّم روزگاران خوش پیشین را به خاطر آرند، زمانی که "مملکت ایران به منزلۀ قلب عالم" و "مرکز علوم و فنون جلیله بود و منبع صنایع و بدایع عظمیه و معدن فضائل و خصائل حمیدۀ انسانیّه". طلعت میثاق ورّاث آن مدنیّت عظیم را دعوت فرمود که بپاخیزند و سمند همّت در میدان غیرت برانند و استیفای میراث مرغوب کهن نمایند. در آن رسالۀ گرانبها حضرت عبدالبهاء با بصیرتی کامل مسئلۀ تجدّد را که امروزه نیز مشغلۀ ذهنی مردمان جهان بخصوص ملل مسلمان است مطرح فرمود و مفهوم تجدّد و خصائص این انقلاب فرهنگی از جمله حکومت مردم سالاری، حاکمیّت قانون، تعلیم و تربیت عمومی، رعایت حقوق بشر، پیشرفت اقتصادی، همزیستی و بردباری بین اهل ادیان، ترویج علوم و فنون و صنایع مفیده و تأمین رفاه اجتماعی را با دقّت و صراحت تشریح نمود و بعد از بررسی "امور ظاهرۀ جسمانیّه" و " اسباب تمدّنیه" خاطر نشان ساخت که منظور مبارکش تقلید کورکورانه از تمدّن مغرب زمین نبوده و نیست. بالعکس آن بدر لامع با بیانی قاطع جوامع اروپا را مستغرق در بحر نفس و هوی و گرفتار در دام بینشی مادّه گرا خواند و انذار فرمود که این بینش سرانجامی جز ناکامی و ثمری جز نافرجامی از پی نداشته و نخواهد داشت:
حال انصاف دهید که این تمدّن صوری بدون تمدّن حقیقی اخلاقی سبب آسایش و راحت عمومی و وسیلۀ اجتلاب مرضات الهی است و یا خود مخرّب بنیان انسانیّت و مدمّر ارکان آسایش و سعادت است.
حضرتش به خوانندگان آن رسالۀ مبارکه توصیه فرمود که در بررسی مسئلۀ تجدّد ناظر به باطن امور باشند. جوهر کلام مبارک آنکه عامل اصلی پیشرفت تمدّن انسانی در طیّ قرون و اعصار قوای فعالۀ مقلّبۀ عقل و دانش بوده و هست و عنوان آن صحیفۀ مبارکه یعنی رسالۀ مدنیّه نیز بهمین مطلب اشاره دارد. هیکل مبارک چه در ضمن بررسی حوادث و تحوّلات تاریخی و چه در تبیین فقراتی از آیات قرآن مجید مخاطبانش را تشویق فرمود که در خصوص آن عطیّۀ کبری که سبب ترقّی حقیقی عموم بشر است تأمّل نمایند:
به دیدۀ بصیرت ملاحظه نمائید که این آثار و افکار و معارف و فنون و حِکَم و علوم و صنایع و بدایع مختلفۀ متنوّعه کلّ از فیوضات عقل و دانش است. هر طایفه و قبیله ای که در این بحر بی پایان بیشتر تعمّق نمودند از سائر قبائل و ملل پیشترند. عزّت و سعادت هر ملّتی در آنست که از افق معارف چون شمس مشرق گردند.
رسالۀ مدنیّه تجلیلی است از نقش خلّاقۀ عقل و دانش در پیشرفت تمدّن انسانی. حضرت عبدالبهاء ترقّیات علمی و صنعتی را به عنوان یکی از مهمترین فیوضات این لطیفۀ ربّانیّه ممتاز و مشخّص فرمود و خوانندگان آن سِفر جلیل را تشویق نمود که دربارۀ نتایج و فوائدی که اقتباس معارف و فنون مفیده از سایر نقاط عالم نصیب ملّت ایران خواهد کرد تأمّل کنند. حضرتش تأکید فرمود که تحقیقات و اکتشافات سودمند منبعث از خرد انسان است و ایجاد موانع فرهنگی و ملّی برای محدود کردن این قوۀ کاشفه خلاف عقل و منطق. پیشرفتها و توفیقات حاصله متعلّق بتمامی افراد بشر است و اقتباس و استفاده از آنها نه از قدر و منزلت مقتبِس می کاهد و نه از قلّت استعداد و ظرفیّت او حکایت دارد.
هیکل مبارک تنها به شرح نکات فوق اکتفا ننمود بلکه توجّه خوانندگان را به آن قوای روحانی که باید بینش انسان را هدایت و دلالت کند معطوف ساخت. حضرتش با بیانی دقیق به نقد عقاید واهیه ای دربارۀ سرشت انسان که در سائر بلاد ثمری جز خسران به بار نیاورده بود پرداخت. با اشاره به اینکه "بعضی نفوس چنان گمان کنند که ناموس طبیعی انسان مانع ارتکاب اعمال قبیحه و ضابط کمالات معنویّه و صوریّه است" متذکّر گردید که در حقیقت ارتفاع مقام و ترقّی هر نفسی منوط به تعلیم و تربیت است و بدین منوال تعلیم و تربیت را به عنوان قانونی ضروری برای ترقّی بشر و پیشرفت جامعه لازم شمرد. شواهد بیشماری گواه این حقیقت است که عامل اصلی در تهذیب اخلاق نه خرد فطری بلکه تأثیر ظهور مظاهرالهیّه در روح انسان است و در اثر تعالیم آن مشارق قدسیّه اهل عالم توانِ آن یافته اند که با کفایت و آگاهی منابع مادّی و فنون حاصله از اختراعات علمی را در خدمت رفاه و بهبود نوع بشر بکار برند. مظاهر مقدّسۀ الهیّه هستند که در هر عهد و عصری معنی و مفهوم تجدّد را تعیین و مقتضیّات آن را مشخّص می فرمایند. ایشانند که مربیان حقیقی نوع انسانند:
فوائد کلیّه از فیوضات ادیان الهیّه حاصل زیرا متدیّنین حقیقی را بر صدق طویّت و حسن نیّت و عفّت و عصمت کبری و رأفت و رحمت عظمی و وفای بعهد و میثاق و حرّیّت حقوق و انفاق و عدالت در جمیع شئون و مروّت و سخاوت و شجاعت و سعی و اقدام در نفع جمهور بندگان الهی باری به جمیع شیم مرضیّۀ انسانیّه که شمع روشن جهان مدنیّت است دلالت می نماید.
وقایع و حوادث عصر حاضر بطور شگفت انگیزی مؤیّد تشخیص و تجویز حضرت عبدالبهاء بوده است و این امر ما را بر آن داشت که در سطور فوق باختصار مروری بر پیام نافذ طلعت میثاق نمائیم. حقایقی که حضرتش در آن رسالۀ مبارکه بودیعه گذاشت هم بر موقعیّت کنونی ملّت ایران پرتو می افکند و هم تأثیرات این موقعیّت را در جامعه پیروان جمال اقدس ابهی درآن کشور نیک اختر مشخص می نماید.
حضرت مولی الوری از مردم ایران و اولیاء امور آن کشور خواست که دیدۀ بصیرت بگشایند، از تقلید نفوس متوهّمه بپرهیزند، تغییر و تحوّل اساسی در طرز تفکّر و رفتار فردی و اجتماعی را لازم شمرند، به فکر بزرگواری و عزّت خود بین ملل و طوائف عالم باشند و با وجدانی آگاه و تمسّک به خشیة الله دست بدست هم داده احتیاجات مملکت را دریابند و منافع شخصی را فدای مصالح عامّه نمایند. امّا آن عزیزان به خوبی مستحضرند که نصائح آن مولای توانا با بی اعتنایی روبرو شد. کشور ایران که در دام استبداد فرسودۀ قاجار و پنجۀ زمامداران بی لیاقتش اسیر و گرفتار بود بیش از پیش در مرداب نادانی و انحطاط فرو رفت. سیاستمداران فاسد رشوه خوارش بر سر بهره گیری از ثروت رو بزوال کشوری که در آستانۀ ورشکستگی بود به رقابت با یکدیگر ادامه دادند. ملّتی که در گذشتۀ ایّام برخی از بزرگترین رهبران و متفکّران در تاریخ فرهنگ و تمدّن جهان چون کورش و داریوش، جلال الدین رومی و حافظ شیرازی، ابن سینا و زکریای رازی را در دامان خود پرورده بود، قربانی اقدامات طبقۀ روحانیّون جاهل و مغرضی شد که تأمین و تداوم حقوق و امتیازات خود را در این می دید که خلق ناتوان را از آنچه نشانی از ترقّی و تجدّد داشت به هراس اندازد.
پس عجب نیست که مردی سپاهی و طالب نام و نشان با استفاده از هرج و مرج ناشی از جنگ جهانی اوّل زمام قدرت را بدست گرفت و حکومتی مبتنی بر استبداد نظامی تشکیل داد. در نظر او و جانشینش نجات ایران از آلام بی شمارش منوط به اجرای برنامه هائی منظّم برای اشاعۀ تمدّن غرب بود. دولت جدید ملّی برای پیشبرد هدف مزبور به تأسیس مدارس و مشروعات اجتماعی و استخدام کارمندان کارآزموده و تشکیل ارتشی مجهّز اقدام نمود. سرمایه گذاری خارجی را به عنوان وسیله ای برای توسعۀ منابع چشمگیر ملّی تشویق و ترویج کرد. زنان را از قیود شدیدی که مانع از پیشرفتشان بود رهائی بخشید و امکاناتی جهت تحصیل و کسب علوم و حرف و فنون برای آنها فراهم آورد. هر چند مجلس هیچگاه صاحب قدرت و اختیارات لازمه نشد امّا امید آن بود که روزی پشتوانۀ حقیقی برای حکومتی بر اساس رضایت و انتخاب ملّت گردد.
اسفا که این اقدامات درد جامعه را درمانی موثّر نشد. با استفاده از منابع نفتی، ثروتی سرشار به میزانی ورای تصوّر بدست آمد امّا از آنجا که نظام موجود بر اساس عدالت فردی و اجتماعی استوار نبود نتیجۀ این ثروت تموّل مفرط برای اقلیّتی خودخواه و مزیّت طلب شد.حال آنکه اوضاع عامّه مردم فقط اندکی بهبود یافت. خاطرات گذشته ای پر شکوه تجدید شد و نمادهای نفیس فرهنگی به جلوه در آمد تا ابتذال عمیق جامعه ای را بپوشاند که پایۀ اخلاقیش بر شنزار حرص و جاه طلبی استوار گردیده بود. در این جامعه هر گونه اعتراضی با سرکوبی شدید نیروی امنیّتی که بدون هیچ گونه نظارت قانونی عمل می نمود مواجه می شد.
در سال 1357 شمسی مردم ایران بساط آن حکومت مستبد را برچیدند و آن را به همراه دعاوی پوچ کاذبش به وادی فراموشی سپردند. انقلابشان دستاورد اتّحاد گروههای متعدّد اما نیروی محرکه اش آرمانهای اسلام بود. مسئولین و اولیاء انقلاب به مردم وعده دادند که بجای لذّت جوئی عنان گسیخته، وقار و نجابت معمول خواهد شد. نابرابری های شدید طبقاتی و اختلاف فاحش میان فقیر و توانگر با توسّل به روح دوستی و برادری التیام خواهد یافت. منابع طبیعی که دست پروردگار به آن اقلیم پر انوار ارزانی فرموده متعلّق به جمیع مردم ایران بوده و جهت ایجاد کار و فراهم ساختن امکانات تحصیل برای همگان صرف خواهد شد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که مدعی تساوی حقوق همه مردم آن کشور است وضع گردید و مقرر شد که حکومت با وجدان بیدار بکوشد تا ارزشهای روحانی را با اصول آزادی و مردم سالاری پیوند دهد.
حال پس از گذشت قریب 25 سال باید دید که اکثر مردم ایران به چه سان از تحقّق وعده های انقلاب سخن می گویند. امروز فریاد نارضایتی و خشم جوانان و اعتراض علیه شیوع فساد، دسیسه های سیاسی، سوء رفتار با زنان و سرکوب کردن اندیشه و اندیشمندان و عدم رعایت حقوق بشر از هر گوشۀ ایران به گوش می رسد. شایان تأمل است که استناد به مرجعیّت قرآن مجید برای توجیه سیاستهایی که به چنین اوضاعی انجامیده چه تأثیری بر افکار و روحیّۀ ملّت می گذارد.
حلّ بحران مدنیّت ایران نه در تقلید کورکورانه از فرهنگ سقیم غرب است و نه در بازگشت به جاهلیّت قرون وسطی. راه نجات را در آستانۀ این بحران، نجل بزرگوار همان سرزمین که امروز جز در موطن مقدّس خویش در جمیع قارّات عالم مورد تعظیم و تکریم است با کلامی نافذ و رسا بیان فرمود. چه خوش گفته شاعر که "دوست در خانه و ما گرد جهان می گردیم." نمونه ای از تقدیر و تکریم مردم جهان از مقام حضرت بهاءالله را می توان در مراسمی دید که در روز 29 می سال 1992میلادی در جلسۀ رسمی پارلمان برزیل به مناسبت سالروز صدمین سال صعود آن حضرت منعقد شد و ضمن آن از مقام بنیانگذار آئین بهائی و تعالیم مبارکه اش و خدماتی که جامعۀ پیروانش به نوع بشر ارزانی داشته تجلیل گردید. در آن روز سخنگوی مجلس و نمایندگان جمیع احزاب به پا خاستند و یکی بعد از دیگری آن مظهر ظهور الهی را در بیانات خویش ستودند و حضرتش را آفرینندۀ "عظیم ترین مجموعۀ آثار دینی که تا کنون به قلم یک فرد تألیف شده" خواندند و پیام مبارکش را پیامی "برای جمیع نوع بشر ورای تفاوتهای بی اهمیّت نژادی، مذهبی و ملّی" توصیف نمودند.
امّا پاسخ موطن و زادگاه آن وجود مقدّس که نفوذ و تأثیرات ظهورش چنان عزّت و منقبتی برای نام ایران به ارمغان آورده چه بوده است؟ از اوائل قرن 13 هجری که جمال مبارک به قیادت امر الهی قیام فرمود با آن که سخاوت و حکمت و بصیرت خدادادی اش زبانزد خاص و عام بود آماج تیر بلا و گرفتار دام جفا گردید. نیاکان و پیشینیان شما ندای یار مهربان را لبیک گفتند و بدین عزّت بی پایان معزّز گشتند که در ابتلائات آن مولای علیم شریک و سهیم شوند. از آن گذشتۀ پر افتخار تا به حال شما عزیزان نیز پیوسته بر امر جمال کردگار وفادار مانده اید و جان و مال خود را در سبیل انتشار نفحات مشکبار آئین یزدان ایثار نموده اید. پیامی را که عامل ایجاد مدنیّتی جدید و فرهنگی بدیع در جامعۀ بشری است به دورترین نقاط جهان رسانیده اید، حال آنکه در وطن خود معرض بهتان و گرفتار آزار اهل عدوان و تحقیر و توهین مخالفان بوده اید. به جرأت می توان گفت که هر خانوادۀ بهائی در ایران از این تضییقات و صدمات بی امان سهمی داشته است.
بی تردید یکی از شدیدترین لطمات وارده بر پیکر امر الهی تهمت و افتراء نسبت به امر جمال ابهی از جانب نفوسی بوده است که عامّۀ مردم ایران می بایست به آنان به عنوان مرجع تقلید در امور روحانی و اخلاقی روی آورند. بیش از یکصد و پنجاه سال است که هر وسیلۀ ارتباط جمعی، اعمّ از مساجد و منابر، مطبوعات و جرائد، رادیو و تلویزیون، حتی انتشارات علمی را برای تحریف حقیقت آئین بهائی به کار گرفته اند صرفاً به این منظور که در بین عامّۀ مردم حسّ خصومت و تحقیر و مخالفت و بیزاری نسبت به جامعۀ بهائی بوجود آورند. معاندین از ذکر هیچ تهمتی اباء نکرده اند و از گفتن هیچ دروغی دریغ نورزیده اند. در این سالیان دراز هرگز به آن عزیزان مظلوم فرصت و موقعیّتی داده نشد که به دفاع از خود به پا خیزند و با بیان حقایق دسائسی را که جهت مسموم ساختن اذهان ملّت طرح کرده و می کنند بر ملا سازند.
ذکر یک نمونه از این مفتریّات ماهیّت این عناد را روشن می سازد. یکی از برجسته ترین توفیقات بیشمار امرالهی آنکه نسلهای متوالی پیروان جمال ابهی در ظلّ تعالیم مبارکۀ حضرتش به والاترین مدارج اخلاقی در حیات روزمرّۀ خویش نائل گشته اند. این ادّعا را حاجتی به برهان نیست. حیثیّت و اعتباری که جامعۀ بهائی در سراسر جهان درمیان عامّۀ مردم و دول و دوائر بین المللی بدست آورده شاهدی است صادق بر این مدّعا و صدها هزار نفر از هموطنان عزیزتان که از نزدیک با خلق و خوی اهل بهاء آشنائی دارند نیز بر این گواهند. با وجود این، دشمنان شما در ایران به صِرف کینه ای عنان گسیخته هر فتنه و فساد و خطائی را به آن مظلومان نسبت دادند. ذکر این اتّهامات در جوامع آزادی که امر مبارک در آن اشتهار یافته صرفاً مبیّن وقاحت ذهن مفتریان است.
علاوه بر فعالیّتهای منظمی که برای بدنام کردن جامعۀ بهائی صورت گرفت سیاستهائی نیز اتّخاذ گردید تا نفوس منصف و مطّلعی را که مایل بودند باعانت یاران الهی در آن سامان برخیزند به هراس انداخته و از این امر باز دارند. ستمکاران بی انصاف شما را در انظار عام عواملی خطرناک برای جامعه جلوه دادند و هر که را که به مددتان آمد بهائی خوانده بزعم خویش غیر قابل اعتمادش شمردند و دامنۀ جعل اکاذیب و تحریف حقایق را تا بدانجا گستردند که با جسارت تمام بعضی از مخالفان امر الهی را نیز از حامیان مخفی آن قلمداد نمودند. آیا مدّعی نشدند که یکی از نخست وزیران کشور که پدرش بسبب دخالت در امور سیاسی و حزبی از جامعۀ بهائی طرد شده بود و خود نیز برای اثبات عدم وابستگی به امر بهائی به هر وسیله ای متوسّل و باعث مشاکل عدیده برای احبّای ایران گردید بهائی بود؟
سرکوب گران جبّار به ایراد تهمت و بهتان اکتفاء نکردند بلکه از بدو ظهور هر گاه فرصتی یافتند به قلع و قمع جامعۀ اسم اعظم پرداختند. در سالهای اخیر نیز عدّه ای از شریف ترین زنان و مردانی را که ید قدرت و مرحمت جمال قدم در بوستان امر اعظم پرورده و به ماء مَعین استقامت و ایمان سقایت فرموده بود به بهانه هائی که در نظر خردمندان بدرهمی نمی ارزد در زندانهای مخوف مسجون ساختند، با شکنجه های شدید آزردند و پس از محاکمه های تصنّعی و نمایشی به قتل رساندند و اموالشان را به مدد اراذل و اوباشی که محافظ منافع آن ستمگران هستند به تاراج بردند. محافل روحانی را که نمونه های بارز مؤسّسات انتخابی برای تمشیت امور جامعه در آن سرزمین بود مستبدّانه منحل نمودند، بعضی از اعضایشان را ربودند و نشانی از آن برگزیدگان جامعه بجا نگذاشتند. چه بسیار از کودکان که یتیم شدند، چه بسیار از جوانان که برنامه های تحصیلی و معیشت خویش را نقش بر آب دیدند، چه بسیار سالمندان که بی خانمان شده و از حقوق تقاعدشان، پاداش عمری کار و کوشش صادقانه، محروم گشتند. حتّی برخی از گلستانهای جاوید بهائی را که سالیان دراز در نهایت زیبائی و حسن ترتیب از آنها نگهداری شده بود بطرزی قبیح ویران کردند و چه بسیار پدران و مادرانی که مجبور شدند اجساد متلاشی شدۀ فرزندانشان را در قطعه زمین بائری که جهت تدفین اموات به آنان واگذار شده بود دفن نمایند.
دشمنان شما آماده اند که با ملاحظۀ کمترین اسائۀ ادبی نسبت به یکی از اماکن مقدسّۀ اسلام بانگ اعتراض خود را به آسمان رسانند، و در این امر البتّه محقّند، امّا هر هتک حرمتی را نسبت به اماکن مقدسۀ بهائی در کشور ایران روا می دانند. مگر بیت مبارک حضرت اعلی در شیراز زیارتگاه بهائیان عالم به دستور علماء و بدست عمّال دولت با خاک یکسان نشد و به نشان نهایت درجۀ اهانت هموار نگشت؟ حضرت بهاءالله دربارۀ کسانی که دستشان به این مظالم و اعمال شرارت بار آلوده است می فرمایند: "قسم بامواج بحر بیان که دین از آن نفوس بیزار بوده و هست"
در دنیای پرآشوب امروز تنها شما قربانی بیدادگری نیستید. شمار ستمدیدگان جهان سر به هزاران هزار می زند. هر ساله دفاتر سازمانهای حقوق بشر مملوّ از تقاضاهای جوامع مختلف برای رسیدگی به مظالم وارده بر اقلیّتهای دینی، قومی، ملّی و اجتماعی است. به فرمودۀ حضرت بهاءالله : "امروز نالۀ عدل بلند و حنین انصاف مرتفع . دود تیرۀ ستم عالم و امم را احاطه نموده." آنچه مخصوصاً سبب تشویش خاطر بعضی از ناظران آگاه و تیز بین شده این است که صدمات روحی و روانی ناشی از ظلم و ستم به مراتب بیش از لطمات جسمانی و مادّی آن است. بنظر ایشان هدف عاملان این گونه تعدّیات و تضییقات آنکه روحیّۀ فرد قربانی را تضعیف کنند، حیثیّتش را از بین ببرند، حقوق فردی و اجتماعی او را سلب نمایند و بدین ترتیب خود را مجاز دانند که کمترین ملاحظه ای نسبت باو روا ندارند. در نتیجۀ ادامۀ چنین شرایطی چه بسا قربانیانی که اعتماد به نفسشان را از دست دادند، از روحیّۀ ابتکار که خصیصۀ طبیعت انسانی است عاری گشتند، عزم و ارادۀ خود را باختند و بازیچۀ دست حاکمانشان شدند و چه بسا افرادی چنان بآن وضع خو گرفتند که در فرصت مناسب خود نیز همان رفتار ظالمانه را نسبت بدیگران روا داشتند.
حال اهل بصیرت مترصّدند که بدانند چه نیروئی شما عزیزان را از این گونه فرسودگی روحانی محفوظ داشته است و با استفاضه از چه منبع الهامی توانسته اید قلوبتان را از نفرت و کینه پاک و منزّه سازید و با آنان که بر شما ستم روا داشته اند با بزرگواری و عطوفت رفتار نمائید و محبّت جاودانۀ خود را نسبت به سرزمینی که در آن متحمّل بلایای لاتحصی شده اید حفظ کنید. چگونه است که بعد از یک قرن و نیم مقاومت در مقابل تضییقات متتابعه و علیرغم برنامه های منظّم جهت ریشه کن ساختن جامعۀ بهائی هنوز شما در مساعی خویش برای رسیدن باهداف عالیۀ روحانی و اخلاقی با عزّت و افتخار ثابت قدم مانده اید؟ این بیان منیع مبارک حضرت بهاءالله جوابگوی آن پرسشهاست:
هر ناری مخمود مشاهده می شود مگر ناری که لحب الله در قلوب ظاهر و مشتعل است هر شجر محکمی را اریاح قاصفه براندازد مگر اشجار بستان الهی را و هر سراجی خاموش مگر سراج امر الهی که در وسط عالم روشن و منیر است. اریاح بر نورش بیفزاید و اطفاء او را نیابد.
پاسخی که تاریخ به جویندگان رمز قوای روحانی بهائیان ایران خواهد داد این است که شما عزیزان پروردۀ دست باغبان آن بستان الهی و صنع چنین کلمات خلاقۀ یزدانی هستید: "ای دوستان سراپردۀ یگانگی بلند شد به چشم بیگانگان یکدیگر را مبینید همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار." "محبّت نور است در هر خانه بتابد و عداوت ظلمت است در هر کاشانه لانه نماید." "اگر انسان به قدر و مقام خود عارف شود جز اخلاق حسنه و اعمال طیّبۀ راضیۀ مرضیه از او ظاهر نشود." "باید کل الیوم باسبابی تمسّک نمایند که سبب اصلاح عالم و دانایی امم است." "لسان از برای ذکر خیر است او را به گفتار زشت میالائید." "اناث و ذکور عندالله واحد بوده و هست." "یک ذرّه ای از عصمت اعظم از هزار سال عبادت و دریای معرفت است." "کل را به صنعت و اقتراف امر نمودیم و از عبادت محسوب داشتیم." "امانت باب اعظم است از برای راحت و اطمینان خلق." "دانایی سبب علوّ و سموّ است. انسان را از خاک به افلاک رساند و از تاریکی به روشنائی کشاند. اوست نجات دهنده و حیات بخشنده.کوثر باقی عطا کند و مائدۀ منزله بخشد."
جوهر این آیات مبارکه در این نصیحت مشفقانۀ حضرت عبدالبهاء که همه از کودکی به آن پرورش یافته اید نهفته است: "بهائی یعنی جامع جمیع کمالات انسانی."
واقع بینی و چاره جوئی و کاردانی و ابتکاری که در سالهای اخیر از خود به ظهور رسانده اید سبب تسکین قلوب بهائیان و تحسین دیگران در سراسر جهان گشته است. هنگامی که فرزندانتان بعلّت تمسک به امر الهی از مدارس اخراج شدند به تشکیل کلاسهای درسی در منازل خود اهتمام ورزیدید. در سطح دانشگاهی مؤسّسۀ علمی آزاد را بنیان نهادید. اگر چه این اقدام جوابگوی احتیاجات هزاران جوان بهائی که هنوز بیرحمانه از فیض تحصیل در ایران محرومند نیست امّا مایۀ افتخار است که امروز بعضی از فارغ التحصیلان آن مؤسّسه در دانشگاههای معتبر جهان به ادامۀ تحصیلات عالیۀ خود مشغولند و به یمن تبرّعات فداکارانۀ شما نه تنها هیچیک از یاران در آن دیار نیازمند نمانده بلکه مخارج لازم جهت فعالیّتهای آن جامعه نیز تأمین شده است. بلی، در شرایطی چنین دشوار جامعۀ بهائی ایران مستغرق در بحر آثار مبارکۀ الهیّه با شور و هیجان به حیات و ترقّیات روحانیّۀ خویش ادامه می دهد و این شوق و شور فقط می تواند ثمر محن و بلایاء در سبیل الهی باشد.
ثمرات روحیّۀ فداکاری و استقامت شما عزیزان در طول بیش از یک قرن نه تنها در ایران بلکه در سراسر عالم مشهود بوده است. امروز هیچ نقطه ای در جهان نیست که از خدمات لایقۀ احبّای عزیز ایران در جهت نشر تعالیم الهی و تأسیس و تحکیم مؤسسات امری سهمی وافر نبرده باشد. توفیقات حاصله البتّه محدود به عرصۀ حیات روحانی جامعۀ بهائی نیست چنان که کمتر رشتۀ علمی یا هنری و یا صنعتی را می توان نام برد که بهائیان ایرانی به خصوص جوانان در آن به کسب اعلی مراتب کمال که به کرّات مورد تأکید حضرت عبدالبهاء قرار گرفته موفّق نشده باشند. هیچ جامعه ای نمی تواند در مدّتی کوتاه به چنین قوّه و استعدادی دست یابد و ظهور این کمالات و فضائل را نمی توان صرفاً مرهون ارادۀ بشری دانست. حیات و خدمات مهاجران بهائی ایرانی ثمرۀ فرهنگی است که تعلیم و تربیت را ارج می نهند، و در دامان این فرهنگ است که این عزیزان و نسل های قبل از ایشان در موطن خویش با عشق و محبّت پرورش یافته اند.
صاحبان انصاف آن یاران را شاهد صادقی بر این مدّعا می دانند که ایمان به خدا و اعتقاد به حقیقتِ تجدّد با یکدیگر سازگارند و توفیقات شما نشانی از این است که فی الحقیقه علم و دین دو نظام دانائی مستقل امّا مکمّل یکدیگرند و محرّک پیشرفت تمدّن. این حقایق بر بسیاری از آشنایان مسلمان شما نیز روشن شده و می شود. این آشنایان و همسایگان که براستی مصداق آیۀ "امة یدعون الی الخیر"اند با خشم و تأسف شاهدند که دوستانی که بی گناهیشان در نظر ایشان محرز است بدون هیچگونه حفاظت و حمایت قانونی مورد بهتان و هجوم قرار گرفته اند. ایشان شاید حتّی بیش از خود شما بشهامت و نجابتی که در خلال این تضییقات از خود نشان داده اید واقف و بتدریج به صفات واقعی کسانی که با اذیّت و آزار شما حرمت اسلام را آلوده می سازند پی برده و می برند. اگر چه شما حبیبان معنوی هنوز از آزادی محرومید امّا در آستانه آنید که مقام و موقعیّت خود را به عنوان عضو شریف جامعۀ ایران کسب نمائید و بالمآل اهل آن دیار خدماتی را که ید قدرت پروردگار برای آن پاک اندیشان جهت عزّت و منقبت کشور مقدس ایران مقدّر فرموده غنیمت خواهند شمرند.
بزرگترین اشتباهی که طبقات حاکمه می توانند مرتکب شوند این است که تصوّر کنند با قدرتی که برای خود غصب کرده اند می توانند سدّ و مانعی برای قوای مستمر تغییر و تحوّلات تاریخی باشند. امروز چه در ایران و چه در دیگر نقاط جهان سیل این تحوّلات با سرعت و قوّت در جریان است. نه وجودش را می توان انکار کرد و نه مسیرش را منحرف نمود و نه از شدّت و قدرتش کاست. از در و دیوار می گذرد و به درون خانه راه می یابد.
دلیل اصلی اینکه علماء و امراء از بدو ظهور به مخالفت با امر حضرت بهاءالله قیام نمودند آن بود که حضرتش را مؤسّس جامعه ای بدیع مبتنی بر برابری و عدالت اجتماعی می دیدند که در آن، جاه و مقامی برای خود نمی یافتند. این بیم و هراس از آن زمان تا کنون انگیزۀ بروز شدائد و بلایای متوالیه بر آن سالکان سبیل محبّت و وفا بوده و هیچ شخص منصفی انکار نخواهد کرد که علی رغم این مظالم جامعۀ بهائی اقلیّتی خلّاق و نمونه ای از تمدّن آینده مورد نظر حضرت بهاءالله و نشانه ای از ارادۀ آهنین آن جمال مبین برای تحقّق مقصد اعلای خویش است. شما ستایندگان اسم اعظم در مهد امرالله با خدمات صادقانۀ خود و با از خودگذشتگی و حتّی نثار جان به ثبوت رسانیده اید که بهراستی آرزومند پیشرفت و ترقّی کشور ایرانید، ایرانی که حضرت عبدالبهاء دربارۀ آن چنین می فرمایند:
افق ایران از پرتو مه آسمان روشن و منیر گردید. عنقریب آفتاب عالم بالا چنان بدرخشد که آن اقلیم اوج اثیر گردد و به جمیع جهان پرتو اندازد و عزّت ابدیّۀ پیشینیان دوباره چنان ظهور نماید که دیده ها خیره و حیران گردد.
ایران مرکز انوار گردد این خاک تابناک شود و این کشور منوّر گردد و این بی نام و نشان شهیر آفاق شود و این محروم محرم آرزو و آمال و این بی بهره و نصیب فیض موفور یابد و امتیاز جوید و سر افراز گردد.
این مشتاقان در اعتاب مقدّسۀ منوره آن باسلان میدان خدمت و وفا را در ادعیۀ قلبیّه خویش یاد می کنند. شب تیرۀ تضییقات بهسر آید و عظمت و جلال بنیان قویّ الارکانی را که با جانبازی و فداکاری بنا نموده اید با سرور و مباهات مشاهده خواهید کرد.
بیت العدل اعظم
Comments
Anonymous said:
رضا جانکی said:
Add new comment