هُوَاللهُ الاَعظَم ذُوالآلاءِ وَ النِّعَمِ
 
جناب ادیب اریب و شاعر لبیب ، میرزا نعیم سِدِهی اصفهانی قدّس سرّه که مستغنی از تعریف و توصیف اند و یاران حضرت رحمن به آثار منظومه و منثورة حضرتش آشنائی دارند ؛ نامه ای در اثبات حقّانیّت این ظهور اعظم خطاب به « علمای اعلام و عُرفای عظام » نوشته اند که با وجود ایجاز و اختصار ، مشتمل بر نصوص کثیره از آیات قرآنیّه و احادیث و وُعود و بشارات وارده در کتب عهد عتیق و جدید است و کاملاً مصداقِ « خیر الکلام ما قلّ و دلّ » میباشد . این نامه که چون درّ ثمین در گوشه ای مکنون بوده اخیراً بدست آمده و برای استفادة عُموم به نشر آن مبادرت میشود . یقین است که دوستان از قرائت آن سُرور جان و مسرّت وجدان خواهند یافت . فَنَعیِمَاً لِلقَارِئینَ المُتَبَصِّرینَ .
 

هُوَاللهُ تَعالی شَأنُهُ
 
خدمتِ عُلمای اَعلام و عُرفای عِظام
 
هرگاه عرض شود نفسی ظاهر شد ، اظهار امر و اعلای نداء به شأنی فرمود که گوشزد اهل شرق و غرب گردید ؛ ارباب قلوب صافیّه نداء را حجّت بالغه دانسته ، به کلمة مبارکة « رَبَّنا اِنَّنَا سَمِعنَا مُنادِیاً یُنَادی لِلایمَانِ اَن آمِنوُا بِرَبِّکُم فَآمَنّا » (1) ناطق شدند و کلماتش را « اِن هُوَ اِلَّا وَحیٌ یُوحی . عَلَّمَهُ شَدیدُ القُوی » (2) فرمود و احکام و اوامرش را بنصّ « قُل اَ یُّ شَیئٍ اَکبَرُ شَهادَهً . قُلِ اللهُ شَهیداً بَینی وَ بَینَکُم »(3) نسبت به خدای متعال داد و به مدلول « لَو اَنفَقتَ مَا فِی الاَرضِ جَمیعَاً مَا اَلَّفتَ بَینَ قُلُوبِهِم وَلَکِنَّ اللهُ اَلَّفَ بَینَهُم » (4) باب الفت بر وجه ملل گشود . و به مصداق « لَهُ دَعوَه ُ الحَقِّ وَ الَّذینَ یَدعُونَ مِن دُونِهِ لایَستَجیبُونَ لَهُم بِشَیئٍ اِلَّا کَبَاسِطِ کَفَّیهِ اِلَی المَاءِ لِیَبلُغ فاهُ وَ مَا هُوَ بِبَالِغِه » (5) چنان جذب قلوب از جمیع طوایف فرمود که از جان و مال در سبیلش گذشتند و به نفوذ کلمۀ مطاعۀ او ترک ملّتِ مألوفه و عادات سالفه گفتند و کلمۀ طیّبه اش را چون شجرۀ طیّبۀ « اَصلُها ثابِتٌ و فَرعُها فِی السَّماءِ » (6) در قلوب ثابت « وَ یُثَبِّتُ اللهُ الَّذینَ آمَنوُا بِالقَولِ الثَّابِتِ » (7) را ثبوت فرمود و غلبه و قدرتش را به منزولۀ کریمۀ « وَ اللهُ غالِبٌ عَلی اَمرِهِ ؛ وَلکِنَّ اَکثَرَ النَّاسِ لا یَعلَموُنَ » (8) اعلام کرد و به کلمۀ قاهرۀ « اِنَّا کُنَّا نَستَنسِخُ ما کُنتُم تَعلَموُنَ » (9) تجدید شریعتی به قانون عقول مستقیمه از نکاح و طلاق و بیع و شری و نماز و روزه و معاد و معاش از کلّی و جزئی از آداب ظاهره و اخلاق باطنه فرمود و به آیۀ جامعۀ « هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُمِیّینَ رَسوُلاً مِنهُم یَتلوُا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَه » (10) تربیت تمدّن ظاهری و تربیت تدیّن باطنی را بر قرار داشت و سعی منکرین و اطفاء معرضین به مصدوقۀ « یُریدوُنَ اَن یُطفِئوُا نُورَ اللهِ بِافوَاهِهِم » (11) بر نورش افزود و در ازاء زحماتِ لا نهایات به حکم « اِتَّبِعوُا مَن لا یَسئَلُکُم اَجراً » (12) از احدی اجر و مزدی نخواست .
       خلاصه امرش به کلمۀ « وَ یُریدُ اللهُ اَن یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِماتِهِ » (13) ثابت و به اشارۀ « فَأتوُا بِسوُرَهٍ مِن مِثلِهِ » (14) عجز من علی الارض ظاهر و به نصِّ « قُل فَلِلّهِ الحُجَّه البَالِغَه » (15) حجّت کامل و برهان بالغ شد .
       در این صورت آیا قولِ معترضین به موجب ظاهر کتابشان که « قالوُا اِنَّ اللهَ عَهِدَ اِلَینا اَلَّا نُؤمِنَ لِرَسوُلٍ حَتّی یَأتیَنا بِقُربانٍ تَأکُلُهُ النَّارُ » (16) و یا توهّمِ « وَ اِنَّهُم ظَنّوُا کَما ظَنَنتُمُ اَن لَن یَبعَثَ اللهُ اَحَداً » (17)  و یا ادّعای « لَو نَشاءُ لَقُلنا مِثلِ هذَا اِن هذَا اِلَّا اَساطیرُ الاَوَّلینَ » (18) و یا انکار « لَن نُؤ مِنَ لَکَ حَتّی تَفجُرَ لَنا مِنَ الاَرضِ یَنبوُعاً » (19) و یا استهزاءِ « اَ نُؤمِنُ لَکَ وَ اتَّبعَکَ الاَرذَلوُنَ » (20) و یا استکبار « اَ نُؤمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ » (21) و یا استعجابِ « لَو لا اُنزِلَ عَلَیهِ آیَه مِن رَبِّهِ » (22) و یا تکذیب « اِن هذَا اِلّا اِفکٌ اِفتَریهُ وَ اَعانَهُ قَومٌ آخَروُنَ » (23) مفید و مسموع است یا نه ؟
       و همچنین آیا سزاوار است که بر برهان اعظم (24) ، به میزان « اَلعِلمُ حِجابُ الاَکبَرِ » (25) ایراد کنند که در حکایتِ موسی « اِن هذَانِ لَساحِرانِ » (26) « اِن » هذان را نصب نداده ، بقاعدۀ نحو و در حکایت زلیخا « خاطِئینَ » (27) باید « خاطِئات » باشد و در حکایت خضر « جِداراً یُریدُ اَن یَنقَضَّ » (28) جدار اراده ندارد و بر سیصد مقامِ آن اعتراض کنند و از کلماتِ امرؤ القیس (29) سرقت شمرند و مخالف و معارض هم گیرند . چون « لا اَعلَمُ الغَیبَ » (30) گوید ، جاهلش فرض کنند و چون « سَاُخبِرُکُم غَداً » فرماید عاجزش بینند و وچون « قُلِ الرُّوحُ مِن اَمرِ رَبّی » (31) بیان کند کلامش را مفید نیابند . چون « اِنَّا کُنَّا نَستَنسِخُ » (32) فرماید ، احکام تورات را ابدی و انجیل را سرمدی دانند و چون . . . « یَأتی مِن بَعدی اِسمُهُ اَحمَدُ » (33) شنوند در انجیل غیرِ مذکور گویند و چون « وَ لِکُلِّ اُمَّهٍ اَجَلٌ » (34) استماع کنند مخالفِ توریه و انجیل فهمند و چون « یَمحوُ اللهُ مایَشاءُ وَ یُثبِتُ » (35) بینند خلافِ نصِّ کتابِ خود ملاحظه کنند .
       باری شخصی را که بعضی مجنونش خوانند و برخی ساحر ، گاهی کذّابش گویند و وقتی شاعر تکلیف معاصرین ایّام او چیست ؟ آیا مانند مؤمنین « اَنَّا ظَنَّنااَن یَقوُلُ الاِنسُ و الجِنُّ عَلیَ اللهِ کَذِباً » (36) ذکر نمایند و یا چون منکرین « اَنَّنا لَتارِکوُا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجنوُنٍ » (37) گویند؟ و همچنین معترف « لِکُلِّ اُمَّهٍ اَجَلٌ » (38) شوند یا توریه و انجیل را ابدی شمارند؟ « یَمحوُاللهُ ما یَشاءُ وَ یُثبِتُ وَ عِندَهُ اُمُّ الکِتابِ » (39) را معتقد گردند . یا « اِنَّ اللهَ عَهِدَ اِلَینا » (40) را متمسّک شوند ؟ « اِعلَموُا اَنَّ اللهَ یُحیی الاَرضَ بَعدَ مَوتِها » (41) را مقرّ باشند یا یَد الله را مغلول (42) و باب هدایت را مسدود گیرند ؟ قائل « کَتَبَ اللهُ لَاَغلِبَنَّ اَنَا وَ رُسُلی » (43) گردند و یا ناظر به مغلوبیّت و مقهوریّت مظاهرِ الهی شده عذر ایمان بخواهند ؟ البتّه علماء و عرفاء جمیعاً خواهند فرمود که به مصداق « وَ الَّذینَ یُحاجُّونَ فِی اللهِ مِن بَعدِ مَا استُجیبَ لَهُ حُجَّتُهُم داحَِضَه عِندَ رَبِّهِم » (44) بعد اکمال حجّته ، برهان و حجّت محاجّین عاطل و باطل و از درجة اعتبار ساقط خواهد بود .
       بناءً علی هذا ، عرض مینمایم که مقصود کلّ ادیان الهی و مقصود کلّ کتب به کلّ صفات و آثار ظاهر است ؛ ندایش مرتفع و کلمه اش نافذ و حزبش غالب و تصرّفش در انفس و آفاق مشهود و احاطه اش در السن و افواه مذکور . اظهار امر فرمود و حمل شدائد نمود . ربطِ قلوب داد و ابواب الفت بر وجه ملل گشود . تربیت نفوس کرد و تقلیب اخلاق رذیلۀ ناس به اعمال طیّبه داد .و مطالب مستورۀ کتب آشکار ساخت . احکامش مجری ، اوامرش مُمضی ، آیاتش در کمال نفوذ و بیّناتش در نهایت وضوح . به احاطۀ علمیّه اش حلّ غوامض مسائل معضله فرمود و به قدرت ، اعلاء کلمه الله بین سلاطین و دول نمود . منع مانعین و اعراض معرضین او را از اراده باز نداشت و از احدی اجر و مزدی نخواست . حجّت بالغ و برهان قاطع و اعتراض معترضین بعدِ مَا استُجیبَ لَهُ (45) باطل و داحض گردید .
       باری ورقۀ آن جناب که « یک خبر هزار معارض دارد ، چه کنیم ؟ » ملاحظه گردید . معروض میدارد ، به حکم محکم « وَ ما نُرسِلُ المُرسَلینَ اِلّا مُبَشِّرینَ وَ مُنذِرینَ » (46) ظهوری که حضرت خلیل به نامش بیت ایل بنا میکند (47) و موسی از ایّام و ورودش متذکّر میدارد و اشعیاء به نامش و وقایعش صحائف می نگارد (48) و داوُد به محلّ و مکانش تبرّک میجوید ( 49) و یرمیا بعهد تازه و تجدید شریعتش خبر میدهد (50) و دانیال به تاریخ ظهورش تصریح مینماید (51) و حزقیل از مقام و سلطنتش مژده میدهد (52) و هوشیع از احکامش ذکر میکند (53) و یوئیل از محلّ سکونتش و علامتش آگاهی می بخشد (54) و عاموص بنی اسرائیل را به ملاقاتش مهیّا میسازد (55) و میکا از کلامش (56) و حکّی از جمع طوایفش (57) و زکریّا از ذکرش تسلّی (58) و ملاکی از هیبتِ روزِ ورودش انذار میفرماید (59) و حضرت روح از خفای ظهورش اظهار میدارد (60) و حواریّون از ایّامش اطّلاع میدهند (61) و یوحنّا از وقایعش تصریحاً مورّخاً اعلان میکند (62) و حضرت ختمی مرتبت «ص» امّت را به لقایش مبشِّر است و مُنذِر (63) و حضرت امیر «ع» به رمز اسم اعظمش ناطق است و ذاکر (64) و امام محمّد باقر از اسم اعظم و تاریخش راوی است و مُعلِن (65) و لوح فاطمه از اولیای زمانش حاکی است و مُبیّن (66) و حضرت صادق از نام و کتابش مُظهر است و مُخبر (67) .
       مولوی معنوی تصریح به اسم مبارکش میکند (68) و شیخ محیی الدّین علائمش مطابق واقع میگوید ( 69) و زند و اوستا از نمودار بزرگش میسراید و مرشد نُصَیریان تجلّی اعظمش شرح میدهد و شیخ احسائی و سیّد کاظم رشتی و حضرت اعلی تبشیر ظهورش میفرمایند (70) و آفاق و انفس به « جاءَ الحقُّ و زَهَقَ الباطِلُ » (71) ناطق و آثار و اخبار به « اَجیبوُا داعَی اللهِ وَ آمِنوُا بِه » (72) گویا و ذاکر است . نمی توان انکار کرد الّا آنکه به جزای ما کَسَبَت اَیدیهِم بگوئیم صَدَقَ اللهُ العَلیُّ العَظیمُ : خَتَمَ اللهُ عَلی قُلوُبِهِم و عَلی اَبصارِهِم غِشاوَه وَ لَهُم عَذابٌ عَلیِمٌ . (73)
       در آخر قول خالصاً لوجه الله کلمه ای اظهار میرود که وجود مقدّسی را که حقّ محض لطف برای تربیت امم و اتّحاد عالم و تعلیم اخلاق طیّبه و تفهیم آداب حسنه و دفع فساد و تعمیر بلاد و رفع بدعت و تأسیس ملّت چنان قیام دهد که در ترقّی عالم انسانی و اصلاح مفاسد نفسانی ، خود و اولیای خود را فداء نماید و به کلمة مبارکة «  عَاشِروُا مَعَ الاَدیَانِ کُلُّهَا بِالرََّوحِ وَ الرَّیحَانِ » (74) اتّحاد امم دهد . و به آیة عالیّة « لَیسَ الفَخرُ لِمَن یُحِبُُّ الوَطَنَ بَل لِمَن یُحِبُّ العَالَمَ » (75) جهان را یک وطن سازد . و به حکم محکم « کُتِبَ عَلَی کُلِّ اَبٍ تَربِیَّهُ اِبنِهِ وَ بِنتِهِ بِالعِلمِ وَ الخَطِّ وَ دُونِهِمَا » (76) فقر و جهالت را از عالم براندازند و به منزولة کریمۀ « اِن تُقتَلوُا فِی رِضَاهُ خَیرٌ مِن اَن تَقتُلوُا » (77) قتل و فساد از مُدُن و بلاد محو کند و به مصدوقۀ جلیلۀ « لَیسَ الفَضلُ لِحُبِّکُم اَنفُسَکُم بَل لِحُبِّ اَبنَاءِ جِنسِکُم » (78) آئین خود پرستی و خود بینی را معدوم سازد . و به منصوصۀ جامعۀ « زَیِّنوُا رُؤُسَکُم بِاِکلیلِ الاَمانَهِ وَ الوَفاءِ وَ قُلُوبَکُم بِرَدَاءِ التَّقوی وَ اَلسِنَتَکُم بِالصِّدقِ الخَالصِ وَ هَیَاکِلَکُم بِطِرَازِ الآدَابِ لَو اَنتُم مِنَ المُتَبَّصِرینَ»(79) عَلَمِ امانت و دیانت و صدق و تقوی برافرازد و به تنزیل نبیل « طُوبَی لِمَن اَصبَحَ قَائِماً عَلَی خِدمَهِ الاُمَمِ » (80) جسد را برای ترقّی عالم انسانی به اتّفاق روح قیام دهد . و به کلمۀ مبارکۀ « اَنفِقوُا اِذَا وَجَدتُم وَ اصبِروُا اِذَا فَقَدتُم اِنَّ بَعدَ کُلِّ شِدَّهٍ رَخَاءٌ وَ مَعَ کُلِّ کَدَرٍ صَفَاءٌ » (81) حزب خود را تربیت فرماید و به مصباح «اِجعَلوُا اِشرَاقَکُم اَفضَل مِن عشیِّکُم وَ غَدَکُم اَحسَن مِن اَمسِکُم » (82) شبستان قلوب را بر افروزد و به منزولۀ کافیّۀ « لا تَصرِفوُا نُقُود َ اَعمَارِکُمُ النَّفیسَهِ فِی المُشتَهِیّاتِ النَّفسیَّهِ وَ لا تَقتَصِروُا الاُمُورَ عَلیَ مَنَافِعِکُمُ الشَّخصِیَّهِ » (83) در هیاکل پژمرده ، جان تازه دمد و در صلح اکبرِ ملوک و اتّحاد السن و خطوط و صلح امّت با جمیع مذاهب و اطاعت رعیّت از سلاطین خود منتهای جهد مبذول دارد ؛ که این فانی دانی از بحر ، قطره ای و از شمس ذرّه ای نتواند ذکر نماید .
      از عرفاء و حکماء و اولی النّهی استدعا و رجاء می نماید که اگر او را اعانت نمی           نمایند ، اهانت نکنند و اگر عالم انسانیّت را مدد نمی دهند در صدد انهدام نباشند .              
                        وَ السَّلام عَلیَ مَنِ اتَّبَعَ الهُدیَ . العَبدُ الفَانی نَعــِیم.                
                                 حَرَّرَهُ فی یَومِ التَّاسوُعَا 1316 هـ . ق .

سایر دسته بندیها

Comments

کیوان's picture

کیوان said:

الله ابهی لطفا مآخذ شماره خورده در خطابه جناب نعیم را قید فرمایید جانتان خوش باد

Add new comment

Image CAPTCHA
سایت آئین بهائی با کمال سرور به استحضار هم وطنان عزیز و شریف در ایران و خارج ایران می رساند که امکانی را فراهم نموده است تا همه فارسی زبانان اعم از ایرانی و غیر ایرانی بتوانند برای مطالعه و تحقیق درباره امر بهائی به صورت آنلاین و از طریق نرم افزار اسکایپ سلسه کتب روحی را مطالعه نمایند.
برای توفیق در این امر کافی است نرم افزار اسکایپ را روی گوشی و یا کامپیوتر خود داشته باشید. این امکان جدید از آن جهت اهمیت دارد که دوستان عزیز فارسی زبان در سراسر عالم به خصوص در کشور مقدس ایران در تمام شهرها و روستاهای دوردست که امکان تماس با جامعه بهائی را ندارند می توانند از این طریق به صورت آنلاین و امن با یکی از راهنمایان بهایی کتب روحی را در گروه مطالعه نمایند.
از دوستان علاقه مند تقاضا می نماییم آدرس یا آی دی اسکایپ خود را از طریق مکاتبه با ایمیل سایت آئین بهائی به آدرس info@aeenebahai.org در اختیار ما قرار دهند. سایت آیین بهائی نحوه شروع دوره مطالعات کتب روحی را از طریق اسکایپ با شما هماهنگ خواهد نمود.
 
شما می توانید سوالات و نظرات خود را در رابطه با دیانت بهایی از طریق آدرس ایمیل info@aeenebahai.org برای ما ارسال بفرمایید. همچنین برای دریافت آخرین مطالب از کانال رسمی وب سایت آئین بهایی در تلگرام استفاده نمایید. برای جستجو شناسه کاربری aeenebahai1 را در نرم افزار تلگرام جستجو کنید.