به ياد ايادي امراالله علي محمد ورقاء
آه، مانديم و چنين روزي رسيد
چشمها گريان، ايادي ناپديد
كاروان رفت و سوار واپسين
گشت پنهان در غبار واپسين
آن كبوترهاي خوش پيغام دوست
پركشان رفتند ـ س وي بام دوست
واپسين ورقاي فردوس بهاء
پر كشيد آخر به رضوان بقاء
وارث پرواز ورقاها پريد
عاشق گل بود با و گل آرميد
آن كه عمري از بهاران مژده داد
بار سنگين را به منزل وا نهاد
آن كه عمري خواند دربرج حصين
رفت در حصن حصين ماء و طين
آسمان بار امانت بر فنتا ت
ليك ورقاء در پي شوقي شتافت
تا اميني بر ق ح وق حق شود
خازن گنجينة طم لق شود
گنج حق را بي خلل بر ما سپرد
ِهرِب خود گنج رضاي دوست برد
مرحبا اي طائر فرخنده پي
خوش بياسا در فضاي قرب وي
نوش بادت بادة وصل و لقاء
در جوار "محضر قدس" بهاء
شافع اين بندة شرمنده باش
در بهشت جاودان پاينده باش
همزبان با نیّر و سینا شدیم
سوگوار طلعت ورقاء شديم
" آه آه اي عاشقان، ورقاء چه شد؟
مرغ باغ طلعت ابهي چه شد؟"
فایل ضمیمه
Attachment | Size |
---|---|
واپسین سوار | 26.45 KB |
Add new comment