سلام بفرماييد ايادرقران نام پيامبربعدازمحمدصريحا امده است مثل بشارت تورات به عيسي وانجيل به محمد ايه 6 صف
باسلام بفرماييد ايادرقران نام پيامبربعدازمحمدصريحا امده است مثل بشارت تورات به عيسي وانجيل به محمد ايه 6 صف
محمد عزیز
در هیچیک از کتب آسمانی نام موعود بعد به صراحت ذکر نشده چه اگر بود کسی بهانه ای برای عدم ایمان به پیامبر بعد نداشت. در تورت و انجیل نیز نامی از حضرت محمد نیامده تنها اشاره به اینکه تسلی دهنده ای خواهد آمد گردیده و از این نام که با لغت پارکلیت یا فارقلیت مشهور است معنای ستایش شده را که با قرائتی دیگر از آن میشود فهمید برگزیده اند و آن را با احمد که از القابی است که به حضرت محمد نسبت میدهند یکی گرفته اند و در نتیجه میگویند نام پیامبر اسلام در کتاب مقدس آمده در حالی که اشارات بسیار صریح تری در روایات و احادیث اسلامی وجود دارد که نام موعود ، محل ظهور و تاریخ ظهور را بیان میدارد
با آرزوی توفیق
باسلام درايه 6 صف صريحا امده كه نام احمد درانجيل ذكرشده است واين امر در انجيل برنابا امده است وترجمه واژه مذكور به عبارات ديگر صحيح نيست درمورد عيسي نيز درصحيفه اشعياي نبي بنام ماشيح كه عبري مسيح است اشاره صريح شده است چگونه درقران به پيامبر صاحب شريعت بعدي اشاره اسمي نشده است
محمد عزیز
اینکه ترجمۀ نامی با یکی از معانی آن درزبان دیگر تشابه داشته باشد و بعدها موعود خود را به آن نام بخواند به معنی صراحت نیست . چون حتی اگر آمدن نام احمد را در انجیل برنابا که فاقد اعتبار است بپذیریم این نامی بوده که خود پیامبر اسلام به خود داده اند و برای دیگران حجت محسوب نمیگردد همچنین لقب مسیح را پیروان حضرت عیسی به او دادند و او پس از دعوی موعود بودن به این لقب نامیده شد و اینکه کسی نام بشارت داده شده در کتاب را برای خود برگزیند بمنزله صراحت ذکر نام او در کتاب نیست
اما حضرت عیسی میزانی را برای شناخت پیامبران حقیقی به پیروان خویش داده اند ایشان فرموده اند همچنان که هر درختی را از میوه هایش میشناسید پیامبران را نیز از کلماتشان و تعالیمشان باز خواهید شناخت
امیدوارم که با تفحص در آثار الهی و با بکار گیری این میزان بتوانید به حقیقت راه یابید
با آرزوی توفیق
باسلام وتشكرانچه مورداستدلال واعتقاد منست صريح ايه 6 سوره صف است كه وحي منزل بوده وشما نيز در ان ترديد نداريد نه ترجمه ونه نظرات پيامبر وپيروان ان ونه فقدان اعتبار برنابا. باصراحت قران چه ميگوييد
محمد عزیز
برای درک بهتر موضوع خود را بجای مسیحیان صدر اسلام که در موضع کنونی شما نسبت به بهائیان قرارداشتند فرض کنید صراحت مورد بحث بایستی در متن انجیل باشد تا تحقق بشارت کتاب، مورد پذیرش آنان قرار گیرد نه در متن قرآن که موعود آن بشارت است و همانگونه که مستحضرید این نام نه صراحتا با نام پیامبر تطابق دارد و نه منبع آن مورد تایید مسیحیان است پس بنظر شما چه صراحتی میتوان در این وعده یافت . اینکه منظور از این نام حضرت محمد بوده برای ما و شما که به ایشان ایمان داریم قابل پذیرش است ولی ایمان ما به علت درک صراحت این وعده کتاب مقدس رخ نداده است و بعلل دیگری به ایشان ایمان داریم
بشارات کتب مقدسه تنها یکی از ابزارهای شناخت حقیقت هستند ونباید پایه ادراک را تنها بر مطالب نقلی قرارداد علی الخصوص که بسیاری از مطالب در کتب مقدسه و بطور خاص قرآن بشکلی رمز گونه یا به اصطلاح اسلامی "متشابه" بیان گردیده اند که تأویل آنرا جز خداوند و پیامبران او نمیدانند ( رمز گشائی بسیاری از این مطالب را در آثار بهائی و علی الخصوص کتاب ایقان خواهید یافت) . امیدوارم که با تلاش وتفکر خود و تاییدات الهی بتوانید راههایی را خداوند بر شما مینمایاند بشناسید و در آن قدم گذارید
"والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا "
مؤید باشید
باسلام وتشكر مجدد قصدمن دراين پرسش نه مسلمان كردن يك مسيحي است ونه اينكه تنها راه رسيدن به حقانيت يك پيامبر بشارت پيامبرپيشين باشد بلكه يكي از طرق سه گانه شناخت پيامبر بشارت صريح پيامبر قبلي است.حال باتوجه باينكه قران تنهاكتاب جدي مقبول ميان من وشماست ودران بصراحت ازنام پيامبر درانجيل باواژه احمد امده پس اولا يكي از نامهاي پيامبر احمداست ثانيا حتما اين نام در انجيل امده ثالثا درتاريخ امده كه مسيحيان ان زمان بدنبال همين پيشگويي درمكه ايشانرا زيارت وايمان اورده اند همين سير در خصوص عيسي نيز رخ داده است وصراحت نام موسي وابراهيم ونوح وادم درتورات
وكتب پيشين نيز مطرح است
محمد عزیز
بشارتی که در کتاب مقدس مسیحیان آمده نخستین کارکردش کمک به مؤمنین حضرت مسیح در یافتن پیامبر بعد است . ما و شما نیازی به استناد به آن برای درک حقانیت حضرت محمد نداریم . نظر شما این است که نام حضرت محمد به صراحت در کتاب مسیحیان آمده و تبادل این مطالب به جهت فهم این موضوع است. اگر صراحت مورد نظر شما وجود داشت همۀ مسیحیان تا بحال مسلمان شده بودند. لقب احمد را بعد از دعوی رسالت بر پیامبر نهادند واین موضوع از دید مسیحیان حتی در صورت قبول وجود این نام ، بمنزلۀ ذکر اسم پیامبر اسلام در کتاب مقدس نیست بلکه برگزیدن نامی مطابق با موعود کتاب است و قرآن نیز که مقبول هر دوی ماست به چیزی بیش از این اشاره ندارد . اینکه افرادی به مدد صفای باطن ( همچون روزبه یا همان سلمان ) موفق به یافتن موعود شدند، همانگونه که فرمودید در زمان ظهور همۀ پیامبران اتفاق افتاده که یا با الهام در عالم رؤیا و یا علائمی در ستارگان و یا اشارات پیشگویان، ظهور جدید را درک کرده اند. این نوع ره یابی اختصاصی به حقیقت در این دور نیز به دفعات بیشمار اتفاق افتاده و هنوز هم به میزان قابل توجهی رخ میدهد ولی این گونه ادراک تنها برای کسی که با آن مواجه گردیده قابل استناد است و قابل انتقال به عموم نیست. در خصوص ذکر نام دیگر انبیاء در کتب پیشین نیز هیچگونه سندی وجود ندارد وآمدن اسم ایشان در تورات که بعد از همۀ آنها نوشته شده نه بشارت به ظهور بلکه شرح اقدامات ایشان است که قرنها بعد به نگارش آمده. و اگر هنوز هم بدنبال دلایل نقلی برای رسیدن به حقیقت هستید در صورتی که سندیت روایات را حداقل در سطح انجیلهای نامعتبر بدانید اخبار بسیاری را خواهید یافت که حتی نام موعود را به وضوح یا به اشاره ذکر نموده اند اشارات به زمان و محل ظهور را خواهید دید و پیش بینی وقایع رخ داده شده را پیدا خواهید کرد
لطف حق یارتان
باسلام وتشكر مجدد اولامن قصدمحاجه با شماراندارم بلكه ميخواستم ببينم ايامشابه تصريح بنام پيامبراسلام وپيامبرمسيحيت درانجيل وكتب پيشين درمورد شخص باب درقران وجود دارد يا خير ؟پاسخ انرا دريافت كردم كه خير.بنابراين سوال بعدي خودرامطرح ميكنم ايا در خصوص شخص باب درقران اشاراتي وجود دارد؟ اگر جواب مثبت است وتعداد ان اشارات بيش از پنج مورد است حداقل پنج مورد انرا اعلام فرماييد
محمد عزیز
شما احتمالا میدانید که حضرت باب در اعتقاد بهائی همان قائم موعود هستند بنابر این هرآنچه در قرآن اشاره به قائم داشته باشد به باور ما به ایشان راجع است.
اگر منظور شما اشاره به نام قائم در قرآن باشد مانند سؤال قبلی پاسخ منفی است ، در قرآن نه به تصریح و نه به تلویح نام قائم و یا پیامبران بعد از او نیامده . اما اگر بشارت به ظهور پیامبران در آینده را از این دست اشارات میدانید آیات زیادی که دال بر این موضوع هستند وجود دارد وبا کمی ریز بینی حتی تاریخ و محل ظهور را از اشارات آنها میتوان دریافت
مقاله ای تحت عنوان خاتمیت که حاوی تعدادی از این آیات است به ضمیمه خدمتتان ارسال مینمایم امیدوارم که مفید واقع شود
موفق ومسرور باشید
در ايات مورد اشاره درمقاله خاتميت در هيجيك اشاره اي نه بصراحت نه به تلويح ونه به اشاره به امدن شخص باب نشده است بلله از وقوع حادثه اي خبر ميدهد كه اين امر ديكريست نتيجه اينكه درمورد ظهور ييامبر جديد بعنوان يك شخص, مشابه محمدوعيسي وموسي در كتب وحي هيجكونه سخني نرفته است.اما درمورد خاتميت , خاتم النبيين لقب محمد در قران است ودو معني بيشتر ندارد يااخرين نبي و ييامبر است كه ديكر باب محملي نداردويابزرك وبزركترين انبيا است واين خلاف عقيده شماست كه باب را صاحب شريعت وبالاتراز محمد ميدانيد نتيجه اينكه فقدان بشارت بيامبري بزرك جون باب درقران خودبزركترين
نقيصه اين كتاب است كه هردوما به كمال ان ايمان داريم.ضمناباوجودحكم ثانوي درقران شريعت محمد درعصر عقلانيت بشر راهكشاست ومنافاتي باقطع وحي ندارد.به مساله قايم موعود بعدا خواهم برداخت
محمد عزیز
بیدار کردن کسی که خفته است کار آسانی است اما بیدار کردن کسی که خود را به خواب زده تا خودش نخواهد ممکن نیست
شما علی رغم اینکه برایتان عدم ذکر نام انبیاء در کتب مقدسه قبل به دلیل اثبات گردید باز هم باور نخستین خود را تکرار میفرمائید .کمی با خود بیاندیشید و دلیل ایمانتان به اسلام و حضرت محمد را در ذهن خود مرور نمائید آیا غیر از میراث پدران حجتی مییابید که شما و دیگران را اقناع نماید اگر یافتید همان را از صاحب از جدید بخواهید و نه چیز دیگر. جهت اطلاع شما عرض میگردد، ما نیز مطابق کلام قرآن " لا نفرق بین احد من رسله " جمیع انبیاء را در مقام واحد میبینیم و تفاوتهای آنها را به سبب تفاوت ظرفیت عقول مخاطبین میدانیم و نه نقص علم ایشان و معتقدیم اگر حضرت محمد در این زمان ظهور مینمودند همان کلام حضرت بهاءالله را میفرمودند بل متکلم هردو کلام را شخص واحد میدانیم که با نام متفاوت ظاهر گشته اند. پاسخ ابهامات شما در مقاله ارسالی ذکر شده وتکرار آن بی مورد است لطفا مقاله را مجددا و با دقت بیشتری مورد مطالعه قرار دهید (با مراجعه به یادداشتها) و به قلب خود اجازه دهید بدون پیشداوری مطالب را مرور نماید. اعتقاد ما به کمال کتاب الهی نسبی است یعنی اینکه هیچگاه هیچ تعلیمی برای انسان الی الابد کفایت نمیکند و تنها میتوان گفت در زمان عرضه و دورۀ باروری آن کامل ترین است و نه زمانی که کلامی جدید و درخور فهم و قابلیتهای مردم زمان ظاهر گردیده. در عدم کارائی و کفایت احکام ادیان گذشته من جمله اسلام نیازی به ارائه دلیل نیست . کافیست نگاهی به اطراف خود و جوامعی که سعی دارند به هر قیمت احکام شریعت را مجری دارند بیاندازید و تأثیر دینداری را در سعادت و اتحاد آن جوامع که یکی از کارکردهای اولیه دین است، ارزیابی نمائید. لزومی ندارد به ما پاسخی بدهید یا خدای ناکرده ما را در موضع جدل با خود ببینید. اگر بدنبال حقیقت باشید و بدیدۀ انصاف و خالی از حب و بغض به اطراف بنگرید ،خداوند راههای خویش را به شما خواهد نمایاند "والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا"
نور هدایت الهی همواره فرا راه همه بندگان مخلصش باد
مؤید باشید
باسلام وتشكر,براي كشف دين حقيقي سه راه وجوددارد يك رويت معجزات بيامبركه من وشما درزمان باب نبوده ايم تاباديدن ان ايمان بياوريم دومطالعه كتاب وحي كه هم اينك مشغول ان هستم ونيازبه زمان داردودراينده ازشمامددخواهم خواست سه بشارت بيامبر قبلي كه موضوع اصلي بحث ماست وميتواندبراي هردوما مفيد باشد كه تا اينجا اشكارشد كه درقران صريحاوياتلويحا به شخص باب اشاره نشده وايات مورد بحث درمقاله نيز راجع به شخص نميباشد جنانجه نظرديكري نداريد اينمطلب را تعقيب نميكنيم
محمد عزیز
البته طرق رسیدن به حقیقت به عدد انفس خلایق است و هر آنکه از صمیم فلب او را بطلبد بی جواب نخواهد ماند ولی همانگونه که فرمودبد یکی از راهنماهای قابل اعتماد و تعمیم ، بشاراتی است که پیامبران قبل به ظهورات بعد از خود داده اند اما نکته ای که در درک این بشارات به ما کمک میکند فهم رموز و اشاراتی است که در این بشارات مکنون است ." آنکس است اهل بشارت که اشارت داند" اشاراتی در قرآن که زمان تجدید دین را بیان میدارد و یا قومی را که وارث دین خواهند شد تعیین مینماید برای هدایت جویندگان کافیست . هیچگاه بنا بر سنت و حکمت بالغۀ الهی اتفاق نیفتاده است که به صراحت و دقت موعود معرفی گردد و همواره تنها جویندگان حقیقی بوده اند که توانسته اند به شناخت مظهر حق راه یابند و بقیه جزء " اکثرهم لا یعلمون" باقی مانده اند و لیاقت ورود در جرگۀ محبین حضرت محبوب را نیافته اند
این ما هستیم که باید محکها و میزانهای حق را بشناسیم نه اینکه شاخصهائی را با گمان خود بپروریم و هر آنچه در آن گنجبد را حق بدانیم .ظهورات الهی هیچگاه مطابق میل و هواهای مردم روزگار و توقعات ایشان ظاهر نگردیده بلکه تنها بموجب ارادۀ محیطۀ خود عمل کرده . بنابر این اجازه دهید قلب شما هم در این مجاهده در کنار عقل به مددتان بیاید و راه های نادیدنی را بر روی شما بگشاید . پس به باری دل و هدایت روح تلویحات و تصریحات موجود در آثار الهی را همانگونه که هست کشف نمائید و از پیشداوری بپرهیزید
حق یارتان
باسلام و تشكر مقاله مربوط به اشارات قايم موعودرا خواندم .قايم موعودمقبول مشترك ماوهمه اديان الهي است.جون نامبرده امام ومجري اخرين دين ز مان خوديعني اسلام ميباشدوسبس به اعتقادشمامدعي نبوت ميكرددبس بهترين اسنادبراي شناخت اوقران واحاديث اسلامي است.متاسفانه ياحكيمانه درقران هيج اشاره اي نه صريحا ونه تلويحا ونه كنايتابه شخص ايشان نشده تنها از طريق احاديث نبوي ومعصومين امكان شناخت وي ميباشد.درميان كتب شيعه جهار كتاب معتبروجوددارد كه مهمترين ان كافي است كه همزمان باحيات قايم تاليف شده است جلد دوم ان راجع به حجت ميباشد تمامي خصوصيات هويتي,
خانوادكي ,كيفيت ظهور, اقدامات ايشان درتشكيل حكومت جهاني همراهان ايشان وسايرموارد بيان شده است بنده با مقايسه قايم مزبوروشخص باب هيج وجه مشتركي نيافتم جه مي فرماييد باتشكر
دوست گرامی
همانگونه که فرمودید منبع کسب بسیاری از اطلاعات در خصوص قائم احادیث و روایات است که متأسفانه دستخوش جعل و دخل و تصرف بسیار گردیده و به راهنمائی پیامبر آن دسته که در تضاد با قرآن است بایستی کنار گذاشته شود و به اعتقاد ما آن دسته نیز که در تضاد با عقل است یا بایستی به مفاهیم سمبلیک و نمادی تعبیر گردد و یا کان لم یکن تلقی گردد. امثال مطالبی که در خصوص سفیانی و دجال و خر دجال و مانند آن خوانده اید. بنابر این بایستی در میان روایات به انتخاب بپردازیم و نمی توانیم همه را صحیح بدانیم. از طرف دیگر در بعضی مطالب اصولا سندی منقول از معصومین وجود ندارد و صرف تخیلات و مجعولات سود جویان یا متوهمین است فی المثل داستان ازدواج و بدنیا آمدن فرزند امام حسن عسکری از اساس فاقد اعتبار و منسوب به راویانی بی هویت است و سود جوئی آنان که خود را نواب اربعه خواندند باعث دامن زدن و ترویج آن بین مردم گردیده. امام حسن عسکری همانگونه که برادرشان جعفر فریاد میکرد ابدا فرزندی نداشتند که بخواهد فرار کند و در چاه پنهان شود .بنابراین این داستانها و مطالبی که از اینگونه راویان نقل گردیده را بکلی بدور بریزید . ولی در مقابل روایاتی هم هستند که نه با قرآن و عقل در تضادند و نه شبهۀ فریب و سود جوئی در موردشان وجود دارد. از جمله روایاتی که ظهور قائم را همراه با دعوت به امر و کتاب جدید بیان میدارند یا اینکه زندانی شدن و شهادت او را همانند دیگر ائمه پیش بینی میکنند و مدت حکومت او را حدود هفتاد ماه ( به اندازه زمان اظهار امر1260 تا شهادت حضرت باب1266)میگویند و یا نام او را مرکب از نبی و ولی میدانند که ترکیب علی و محمد است ونام مبارک حضرت باب میباشد ویا روایاتی که قیام 313 تن اصحاب او را از خراسان چنانکه رخ داد پیشگوئی کرده اند و یا وقوع فاجعه در آذربایجان را که شهدت حضرت باب در آنجا رخ داد بیان داشته اند و روایاتی که اوضاع زمان ظهور را تشریح کرده اند از جمله گسترش بی سابقۀ علوم و فنون فساد بی انتهای فقهاء و خالی از هدایت بودن مساجد علی رغم آبادی و جلال ظاهری و نیز مطالبی که همزمانی دو ظهور را توضیح میدهند مانند ظهور توأم مسیح با مهدی و بسیاری روایات دیگر که یا به ظاهر ظاهر و یا یه کمک کلید هایی که با ظهور جدید در اختیار جویندگان حقیقت قرار گرفته است مطابقت کامل با وقوعات زمان ظهور حضرت باب پیدا میکنند. به شما پیشنهاد مینمایم کتاب ایقان از آثار حضرت بهاءالله را از قسمت کتابخانۀ بهائی در لینکهای همین سایت مطالعه نمائید . ابن کتاب کلید های بسیاری در اختیار شما خواهد گذاشت که به فهم و درک معقول از قرآن و احادیث کمک زیادی مینماید و ان شاءالله شبهات احتمالی شما را نیز رفع خواهد نمود
در پناه حق باشید
باسلام وتشكردرخصوص تضاد احاديث باقران وعقل باشماموافقم اما ترديد درمشهورترين وقديمي ترين كتاب شيعه مايه تاسف است اكردرهرموضوعي ترديد داشته باشيد دراينكه هدف امدن قايم تشكيل حكومت جهاني قسط وعدل بوده ترديدي نيست در حاليكه باب هركز موفق به اين امر نشد وبلافاصله مدعي نبوت كرديده وكار رابه ديكري واكزار نمود من ميبذيرم كه حركت باب درجهت مقابله باستم قاجارواخوندهاي درباري بوده است ولي ادعاي جديد وي زحمات اورا برباددادمشابه ايشان درباكستان وسودان اين حركت راانجام دادندوهم اكنون اين فرقه ها وجود دارند واخيرا درايران نيز عده اي مدعي قايميت شده
اند در بايان باطلاع ميرساند كه مساله غيبت صغريوو نواب اربعه برخلاف نظرشما طي جند باب در كتاب بيان امده است
محمد عزیز
همانگونه که شما هم موافقید آنچه با قرآن و عقل در تضاد باشد لایق اعتنا نیست و گمان نمیکنم شهرت یا قدمت منبع تأثیری در این امر داشته باشد
در اینکه همۀ انبیاء و بطور خاص قائم هدف تأسیس عدالت بر زمین داشته اند تردیدی نیست و علی الخصوص در دورۀ جدید که ارتباطات جهانی ممکن شده امکان گسترش عالمگیر عدالت در این عصر ممکن الحصول است ولی اگر در همان روایات که وقوع این امر را در زمان قائم بشارت داده اند دقیق شوید خواهید دید که فرموده اند جهان را پر از عدل خواهد ساخت به همان گونه که از ظلم پر شده ! آیا گسترش ظلم در عالم یک شبه اتفاق افتاد که اکنون توقع گسترش برق آسای عدالت را داشته باشیم. خوشبختانه شما اهل مطالعه و انصافید آیا برای حصول چنین امر بزرگی در عالم لازم نیست قبل از آن تحول بزرگتری در افکار و عقول مردمان زمین رخ دهد آیا انجام چنین فرایندی با شمشیر و قوۀ قهریه انجام پذیر است. آیا گسترش یک باور و تحول بینشی در انسانها نیاز به زمان متناسب ندارد . آیا میتوان در بین مردمانی منفعت پرست ، خودخواه ، متعصب ونادان با وجود قدرت طلبانی سودجو که برای حفظ ریاست و جاه خود از فدا کردن هیچ فضیلتی ابا ندارند میتوان عدالت برقرار کرد . در حقیقت زمانی که اصول تربیتی لازم برای رفع این مظالم به عالمیان عرضه گردید عدالت تأسیس گشته است و بعد از آن طی مراحل استقرار آن در عالم است که باید به همت مؤمنین فداکار در ترویج تعالیم الهی در عالم و مدد تأییدات الهی و در میقات مقدر آن صورت پذیرد. صاحب کتاب بودن قائم و دعوت به امر جدید مطلبی است که در احادیث نقل گردیده و بنا بر چیزی غیر از این نبوده است و ظهور متعاقب مسیح پس از او نیز مورد اعتقا د همگان است . اینکه مدعیان مهدویت زیادی تاکنون ظاهر شده اند بدیهی است ولی کدامیک از این مدعیان حاضر به فدا کردن جان خود در این راه بوده اند و کدامیک مؤمنینی چنین جانفشان داشته اند؟ شما خود با ملاک قرآن " فتمنوا الموت ان کنتم صادقین" آنها را ارزیابی کنید آیا در تاریخ شنیده اید جوانی همچون محمد علی زنوزی (انیس) به میل و اصرار خود همراه مولایش هدف باران تیر ظالمین قرار گیرد .آیا بیست هزار نفری که در راه این امر به شهادت رسیدند و حاضر نشدند کلمه ای درنفی اعتقاد خود بر زبان آورند در بین دیگر مدعیان هم دیده میشوند . کنت دو گوبینو میگوید عظمت کاخها را از سایه هایشان و عظمت ادیان را از مخالفانشان میتوان شناخت آیا در تاریخ مخالفت و قساوتی که نسبت به پیروان این آئین صورت گرفته و هنوز هم ادامه دارد مشابهی داشته است . علی رغم همۀ این بی رحمی ها و قتل عامها به بیان قرآن که میفرماید " کلمة طیبة کمثل شجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء" این شعله فروزان تر گردیده و میگردد و "کلمه خبیثه" گر چه ممکن است ایامی جلوه جلالی داشته باشد ولی به مانند درختی که ریشه اش در هواست دوامی نخواهد آورد
اما در خصوص تأیید غیبت صغری در بیان اگر جمله ای که حمل بر این موضوع گردیده ذکر فرمائید بهتر میتوان در مورد آن اظهار نظر نمود و در مورد نواب اربعه هم اگر منظورتان ذکر رجعت بابهای اول تا چهارم در بیان است این موضوع مدل بر تأ یید ایشان نیست چون رجعت نوعی در مورد همۀ طبقات کفر و ایمان مطرح بوده است البته از یک امر کلی در مورد حضرت باب نباید غفلت ورزید و آن تدریجی بودن بیان حقایق به مردمان است و در حالی که عوام ایشان را باب امام قائم میدانستند از همان روز نخست حروف حی عظمت مقام ایشان را میشناختند و در حالی که برای خوابانیدن ضوضای عوام فرمودند "حرام محمد حرام الی یوم القیامة " در همان زمان برای اطمینان بخشیدن به هشیاران فرمودند" و اذا قام القائم قامت القیامة" پس اگر هم به فرض ذکری از نواب اربعه و غیبت صغری و امثالهم در آثار حضرت باب مشاهده کردید آنرا مشابه آیۀ حذف شدۀ غرانیق در قرآن تلقی نمائید و مطمئن باشید در اعتقاد بهائی هیچگونه اعتباری برای اینگونه خرافات وجود ندارد ودر آثار حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء به صراحت بی اساس بودن ادعای این نواب و در چاه رفتن امام بیان گردیده
نور هدایت الهی همواره فرا راهتان باد
باسلام وتشكر, قايم امدتادين حقيقي اسلام رابياده كند وقطعا يكشبه ميسورنبودوميبايست سالهابزيد وكشته شدن باب خود دليل برعدم قايميت اوست اوجه قايمي است كه موعود همه انبيا وخصوصااسلام است ولي بعدازدوسال مدعي نبوت كرديده وكتابش توسط شخص بعدي منسوخ كردد درمكاتبات شماسخن از اعتقادات بهاييت است درحاليكه تاقايميت ونبوت باب اثبات نشود بهاييت محملي ندارد مكر انكه باب قايم بهاييت باشدجراكه باب كه خود فاقد بشارت بيامبر قبلي است دربيان كراراظهورمن يظهره الله رابشارت داده است بااينكه بهاييت به شخص باب مديون است اما حرمت اورا باس نداشته وكتابش را منسوخ
كردند ازطرف ديكرباب نه تنها اسلام راجاري نساخت كه وظيفه اوبود بل نمامي انرا نابود وراه را براي بيامبر جديدكه خود ساخته بود هموار ساخت
محمد عزیز
جوهر دین با احکام ظاهری آن متفاوت است ، آنچه با ظهور هر پیامبر نسخ میگردد احکامی است که به امور ظاهری باز میگردد ولی جوهر اصلی همواره تجدید و تمدید میشود . مطلبی که شما میفرمائید همان اتهامی است که علمای یهود به بهانۀ آن حضرت مسیح را به شهادت رساندند و گفتند که او سبت را که حکم محکم الهی است شکسته و مسیح بایستی مروج دین یهود باشد نه نابود کننده آن
اگر بنا بود همان احکام گذشته با قوه قهریه ترویج گردد دیگر نیاز به آمدن کسی از جانب خداوند نبود، حکومتهایی امثال طالبان با هزاران تروریست تشنه به خون که گمان میکنند به محض در رفتن جانشان در آغوش حوریان می افتند دست بکار همین عملند و از هیچ جنایتی در راه رسیدن یه هدفشان فروگذار نمیکنند و همچون امامی که در روایات مجعول شما بشارت داده شده جز کشتن دگر اندیشان راه دیگری برای برقراری عدالت و ترویج دین بلد نیستند. حضرت مسیح تنها سه سال توانستند تعالیم خود را بیان نمایند ولی اذعان مینمائید که مومنین ایشان اکنون جهان را مسخر نموده اند. آنان که او را به صلیب کشیدند میگفتند اگر از جانب خدا بود به چنین سرنوشتی دچار نمی شد و این چه پادشاه یهودی بود که به این تحقیر و فلاکت تن در داد . ولی اگر میدانستند که سلطنت او سلطنت بر قلوب انسانهاست و نه مال و مکنت ظاهری اینچنین حیات روحانی خود را تباه نمی ساختند و شما حتی پس از گذشت دو هزار سال شاهدید که سلطنت او بر قلوب ادامه دارد
اگر بیان را خوانده اید و تنها به استخراجات ردیه نویسان اکتفا نکرده اید حتما نخستین جمله بیان را که میفرماید " ان البیان میزان من عند الله الی یوم من یظهره الله " به چشمتان خورده است و نسخ آن توسط من یظهره الله را بی حرمتی به او نمیپندارید
در مورد هیچ پیامبری در هیچ زمانی به اندازه ای که در باره حضرت باب و حضرت بهاءالله بشارت داده شده مطلبی گفته نشده ولی اگر شما دست در گوشهای خود کنید که نشنوید و یا چشمان خود را ببندید و ادعاهای ناوارد خود را تکرار نمائید خدای ناکرده مصداق " صم بکم عمی فهم لا یعقلون " ویا " فی اذانهم وقرا و ان یروا کل آیة لا یؤمنوا بها" خواهید شد
خداوند هیچ نیازی به ایمان و عبادت ما و شما ندارد بلکه این ما هستیم که باید به تمام وجود جویای او باشیم تا از ثمره حیات که عشق و عرفان الهیست محروم نمانیم
بهوش باشید و جز حقیقت به چیز دیگری دل نبندید
باسلام مساله تولد قايم كه دركافي امده نه مغاير قران است ونه عقل وامري عجيبترازتولد مسيح وماجراي يونس نبي نيست اما طرح سه ادعاازسوي باب درزماني كمتر از هشت سال خود امري شبه اميزوغريب است طرح سه ادعاي مختلف الماهيت ازسوي وي حاكي ازعدم صداقت وي ميباشدوشايددرطول تاريخ اديان بينظيراست اوباطرح ادعاي بابيت درواقع نواب اربعه را مورد تاييد قرارميدهد وبس از طرح ادعاي مهدويت جون احساس ميكندقادربه ادامه راه نيست باادعاي نبوت كاراسلام را خاتمه وبجاي ترويج ايين خود توسط امام به بيامبري شخص بعدي بشارت ميدهد دوره بيامبري اوكه صاحب كتاب واولوالعزم بوده
دوسال طول نميكشد كه اين امر برخلاف تمامي سنتهاي كذشته الهي است وجيزي ازاين عجيبتر وجوددارد؟
دوست عزیز
ظاهرا ملاکهای ما برای عقلانی بودن و معتبر بودن متفاوت است
اولا تنها کسی که اظهار داشته شاهد ولادت فرزند امام حسن عسکری بوده زنی بنام حلیمه یا حکیمه است که شرعا شهادت او فاقد اعتبار است در بیان کیفیت رشد مولود میگوید فرزندان ائمه در یک هفته به اندازه یکماه و در یک ماه به اندازه یکسال رشد میکنند که این مطلب علاوه بر غیر عقلانی بودن متناقض است و حساب این دو نسبت اعداد متفاوتی می شود میگوید نوزاد به محض دیدن من گفت السلام علیک یا عمتی که این با عقل بنده جور در نمی آید شما را نمی دانم و وجود چنین افسانه هائی در مورد حضرت مسیح اتفاقا جعلی و تقلیدی بودن داستان را میرساند و نه تائید و مسبوق به سابقه بودن را . اگر داستانهائی خلاف عقل حتی در قران دیدید (مانند داستان ذوالقرنین و غروب خورشید در چشمه گل آلود و امثال آن) باید بدنبال معانی باطنی و نمادین بگردید نه اینکه موضوع را حمل به ظاهر نمائید و هر مطلب غیر عقلانی دیگری را هم به قرینۀ آن بپذیرید . یکی از آموزشهای کتاب مستطاب ایقان که بنده شما را دعوت به خواندن آن کردم و شما ابا نمودید، درک چنین تعبیرهائی است
از طرف دیگر هیچیک از روایات مربوط به ازدواج امام حسن عسکری و ولادت فرزندش منسوب به معصومی نیست پس اتکای شما به چیست؟ ازدواج با نرجس یا فاطمه یا چندین اسم دیگر که گفته اند با داستانهای متناقض و به لحاظ تاریخی ابلهانه اش از یک برده فروش بی اعتبار نقل گردیده و برای تاریخ ولادت هم چندین روز مختلف ذکر شده
متأسفانه سابقه جعل حدیث به زمانی بسیار دورتر از تاربخ تدوین کافی برمیگردد بنا بر این صرف نقل مطلب در آن به منزله معتبر بودن نیست
چندین بار خدمت شما عرض شد که بنا بر روایات معتبره قائم ناس را به کتاب جدید و امر جدید دعوت میکند پس مسلمین بایستی منتظر نسخ قرآن میبودند و اگر انتظاری غیر ازاین داشته اند عجیب بوده . در مورد تائیید ضمنی نواب نیز همان تعبیری را که از آیۀ غرانیق مینمائید به اینهم تسری دهید و همانقدر که از مدح بتها توسط پیامبر اسلام تعجب میکنید از این موضوع هم تعجب کنید . در علت کوتاه بودن دور بیان(19 سال) هم با توجه به نوع رسالتی که ایشان در زمینه سازی برای ظهور من یظهره الله داشتند جای تعجبی نیست نمیدانم از چه به اعجاب آمده اید آیا یحیی تعمید دهنده که عیسی را تعمید داد و خبر از نزدیکی ظهور مسیح میداد خود نبی نبود چرا این اتفاق را مخالف سنت الهی دیده اید. لکن عجیب تر از همه اینها آن است که من مجبورم هر مطلبی را چندین بار توضیح دهم و شما باز هم مانند کسانی که اصلا چیزی نشنیده اند همان سخنان ردیه نویسان را دوباره تکرار مینمائید . لطفا قدری در باره مطالبی که تاکنون برایتان نوشته ام فکر کنید پاسخ بسیاری از ابهامات شما چندین بار داده شده . شایسته است مطالبی که مینویسید سؤال ذهنی خودتان باشد نه القائات دیگران
مؤید باشید
باسلام جكونه شمامرابه بذيرش برخي از احاديث دعوت ميكنيد درحاليكه خوداحاديث يكي ازكتب اربعه شيعه رارد ميكنيد.علاوه بران ظاهرادرموردقران نيزترديد داريدجه داستان تكلم عيسي درمهدومعجزات انبيارانمادين ميدانيد بس معجزات را قبول نداريدامامعجزات انبيا ومعصوم ازموارديست كه عقل بشرازدرك انها عاجز است ليكن كسانيكه شاهد ان بوده اند ايمان اورده اندماننداجدادشمادرزمان باب حال بنظرميرسدراهي جهت نزديك شدن انديشه من وشما وجود ندارد وهريك بايد راه خود را طي كنيم.باتشكر
محمد عزیز
اگر بعضی مطالب کتابی ناصحیح باشند دلیلی ندارد که کل آنرا رد نمائیم از این گذشته شما که ظاهرا به صحت کل آن اعتقاد دارید از چه رو از پذیرفتن احادیثی که گفته شد طفره میروید . شما خود بهتر از بنده میدانید که پیامبر اسلام هیچگاه دعوی اعجازی غیر از هدایت الهی که از طریق قرآن آورده بودند نداشته اند و میفرمودند " انا بشر مثلکم" چگونه است که سید المرسلین انجام معجزات و امور عجیبه را رد میکنند ولی آنکه به زعم شما فقط مروج شریعت اوست اینهمه امور عجیبه از خود ظاهر ساخته . پیامبر اسلام نیز همچون امروز در محاصرۀ مردمانی ظاهر بین بودند که گمان میکردند همه عبارات کتابشان بایست حمل به ظاهر شود از این رو در پاسخ آنان که از او معجزه میخواهند و بازآوردن پدرانشان یا قربانی که به آتش بلعیده شود میطلبند میفرماید: به قول شما پیامبرانی با آنچه گفتید آمدند پس چرا ایشان را تکذیب نمودید و به قتل رساندید. باور ننمائید عیسی یا هر پیامبر دیگری توانی را که پیامبر اسلام از آن ممنوع بودند از خود ظاهر ساخته باشند
اگر شما مشکلی عقلی در پذیرش ظاهر آیات قرآن نمی بینید و میپذیرید که خورشید هنگام غروب در چشمه ای گل آلود فرو میرود یا کوهها به جهت جلوگیری از لرزش زمین روی آن قرار داده شده اند ویا گمان میکنید آسمان و زمین را خداوند در زمانی که هنوز خورشیدی وجود نداشت در شش شبانه روز خلق نمود و... ما نیز آرامش شما را بیش از این برهم نمی زنیم آسوده بخوابید و منتظر بمانید تا کسی با شمشیر و اسب از چاه بیرون بپرد و سلاحهای ماهواره ای را با تیغ شمشیرش از کار بیندازد و آنقدر از غیر شیعیان بکشد که خون تا رکابش را فرا گیرد و آنگاه برای مردگان سرکنده و زنده گان انگشت به دهان و چشم از حدقه در آمده عدالت را برقرار نماید
لااقل اگر خوابید بجای کابوس رؤیاهای شیرین ببینید
باسلام جون شما درباب معجزات وبشارات نكرش ديكري داريد وحتي المقدوربه نفسير ميبردازيد نتيجتا تنها راه شناخت قايم همه اديان ومنتظران بررسي كلام اوست وكتب ايشان دردسترس نميباشد وسايتي تحت عنوان بابيت نيز وجود ندارد خواهشمند است ده مورد ازتعاليم حضرت قايم موعودرا با ذكردقيق سند اعلام فرماييد. باتشكر
محمد عزیز
با کمال میل این کار را خواهم کرد
مواردی که عرض میگردد از کتا ب بیان فارسی است
یکی از دیدگاههای بدیع که حضرت باب بیان فرموده اند نحوه درک ما از مفهوم قیامت است
مراد از یوم قیامت یوم ظهور شجره حقیقت است ... مثلا ... از یوم بعث رسول الله تا یوم عروج آن قیامت عیسی بود که شجره حقیقت ظاهر شد در هیکل محمدیه و جزا داد هرکس که مؤمن به عیسی بود و عذاب فرمود بقول خود هرکس که مؤمن به آن نبود ص30
مفهوم دیگرکه بیان شده معنای نار است
از برای نار شئون ما لانهایه بمالانهایه بوده و هست جوهر جواهر او عدم عرفان الله است که در هر ظهوری بعدم عرفان ظاهر بظهور در نفس ظهور ظاهر میگردد ص 65
منظور از لقاء الله
ان ما قد نزل الله من ذکر لقائه او لقاء رب انما المراد به من یظهره الله لان الله لا یری بذاته ص81
وجوب ازدواج
فرض لکل احد ان یتأهل لیبقی عنها من نفس یوحد الله ربها ص298
مشخص گردیدن حداکثر مهریه 95 مثقال طلا برای داماد شهرنشین و 95 مثقال نقره برای داماد ساکن روستا و حد اقل آن به 19 مثقال
عدم جواز المهر ازید لاهل المداین علی اکثر من خمس و تسعین مثقالا من الذهب و لاهل القری خمس و تسعین مثقالا من الفضه و لا اقل من تسعة عشر فی کلتیهما ص 200
ممنوع بودن حمل سلاح و ارعاب مردمان
اسبابی که نفسی از نفسی خائف گردد محبوب نیست عندالله الا در یوم اذن یا از برای عبادی که به صنعت آنها مشغولند ... سزاوار است بر عبد که مراقب باشد که امری که سبب خوف نفسی باشد از او صادر نشود ص245
تدوین تقویم جدید با 19 ماه که هریک 19 روز دارند
وآن را نوزده شهر قرار داده و هر شهر را نوزده روز فرموده تا آنکه کل از نقطه تحویل حمل تا منتهی الیه سیر او به حوت منتهی میگردد در نوزده مراتب حروف واحد سیر نمایند و شهر اول را شهر بهاء و آخر را علاء نامیده ص153
حکم روزه بمدت 19 روز در اخرین ماه سال
فی الصوم و لتذکر والله فی تسعةعشر یوما من کل حول آخره و انتم صائمون ص 306
سبب حزن شدن گناه است
خداوند عالم از سعه فضل و جود بر بندگان نهی فرموده که هیچ نفسی نفسی را محزون نسازد ص 264
دفن اموات در تابوت و اعزاز و احترام نسبت به مردگان
امر به اعظام و احترام آن به غایت شده و اذن داده شده که در بلور یا حجر مصیقل مستور گردد ص 170
این چند حکم و تعلیم بود که دقیقا در بیان منصوص است امیدوارم که در حد آشنائی کفایت نموده باشد
مؤید باشید
باسلام وتشكر1-. درخواست من ازشما تعاليم قايم موعود يعني كلام ايشان بود درحاليكه موارد اعلامي ازكتاب بيان ومربوط به نبي جديد بعد از بيامبر اسلام است ايا از قايم موعود بيش از نبوت واخذ وحي جديد جيزي دردست ميباشد؟. 2-ازموارد اعلام شده ازكتاب بيان سه مورد اول تفسيري از سه اصطلاح است كه در تفاسير مسبوق به سابقه است وهفت مورد ديكر احكامند كه مشابه ان دراديان الهي وجودارد. ايا امر بكري دربيان يافت ميشود كه در جهان امروز قابل طرح باشد؟
محمد عزیز
به اعتقاد ما مقام قائمیت همراه با نبوت است وهیچگاه از او انفکاک نداشته و به همان سیاق که در سلام دادن به صاحب الزمان " السلام علیک یا شریک القرآن" میگوئید این شراکت در نزول آیات از همان شبی که مقام خویش را بر ملاحسین بشرویه ای آشکار ساختند با نزول آیات ظاهر گردید بنا بر این آنچه طلب میفرمائید موجود نیست
مواردی که خدمتتان ارسال گردید حاصل تورقی کوتاه در بیان بود بدون آنکه تعمدی بر نوع خاصی از مطالب باشد . بنظرم رسید شاید مطالب متنوع و در موضوعات مختلف شما را با کلیت وسیع تری از آثار حضرت باب آشنا سازد. ذکر نکته ای شاید به روشن شدن موضوع کمک نماید و آن اینکه شریعت حضرت باب برای امروز تشریع نگردیده بلکه رسالتش آماده سازی مردم برای وارد شدن به تغییر نگرش و تحولی بنیادین که با ظهور من یظهره الله حاصل میشود بوده بنابر این در بیان احکامی خواهید یافت که تنها برای همان مدت کوتاه تا ظهور حضرت بهاءالله کاربرد داشته اند و خود حضرت باب نیز به صراحت ادامه اجرای کل احکام و تعالیم خویش را منوط به تأیید من یظهره الله نموده اند. بر این اساس چنانچه شما بدنبال تعالیمی که برای مردم امروز کاربرد دارد هستید باید در آثار حضرت بهاءالله به دنبال آن بگردید . در ضمن فرمودید نوع تأویلی که حضرت باب از قرآن نموده اند در تفاسیر سابقه دارد برایم بسیار جالب و حائز اهمیت است که این تفسیرها را بخوانم زیرا حداقل در چهل پنجاه تفسیری که بنده دیده ام چیزی مشابه این دیدگاهها نیافتم. در ضمن اگر ممکن است نوع مطالبی را که مایل به دانستن یا خواندن آیات مربوط به آن هستید برایم بنویسید
موفق باشید
باسلام وتشكر 1- به اعتقادشما حضرت اعلي يك شخص بودند باسه عنوان باب ,قايم ونبي وازهمان اغاز وحي به ايشان نازل كرديده وبس از اندكي امور رابه جانشين خود محول كرده است بس قايمي كه موعود تمامي منتظران اديان بوده بس از هفت هزارسال هيج نقشي درزمان خود جز نسخ دين اسلام وبشارت دين بعدي نداشته است .2- درخصوص بهاييت لطفاده مورد ازتعاليم حضرت بهاالله را مستندا اعلام فرماييد 3-توضيح, منظورازلقاي رب قطعا ديدن رب نيست جه خلاف عقل است ولذا رويت ايات اواز جمله بيامبران بديهي است .يكي ازمعاني عرفاني نار فقدان خدا ياشناخت اوست.وبالاخره معناي لغوي قيامت خيزش وتحول است
واطلاق ان به قيام انبيا بديهي است البته درقران به روزي خاص اطلاق ميشود.
محمد عزیز
در کتب مقدسه بشارت به دو ظهور پیاپی در ایام آخر یا آخر الزمان داده شده ظهور توأم مسیح و مهدی در اسلام ، هوشیدر و سوشیانت در آثار زرتشتی ، ظهور مجدد مسیح و صاحب این جهان در آثار مسیحی ، ظهور رب الجنود و مسیح در کتب یهود و ظهور پارکلیت که قبل از ظاهر شدن پسر نور کشته میشود در آثار مانوی و تقریبا در اغلب متون مقدسه ای که در بین اقوام مختلفه وجود دارد. اما نکته ای که حائز اهمیت است ویژگیهائی است که باعث شده این ایام اخرالزمان نامیده شود و گاه به اشتباه گمان رود که جهان پس از آن نابود خواهد شد
آخر الزمان پایان دوره ای از حیات روحانی و اجتماعی انسان است که میتوان آن را دوران کودکی تمدن انسانی نامید و دوران کاملا متفاوت بلوغ عالم پس از آن آغاز میگردد. جلوه های این تفاوت در رشد انفجار گونۀ آگاهیها و توانائیهای انسا ن در عرصه های مختلف، افزایش بی نظیر زمینه های ارتباطات انسان و سرعت آن و تحول بنیادی تقریبا در همۀ شؤن حیات بشریست . از سوی دیگر سرکشیها و خود باوریهای ویژه دوران بلوغ نیز باعث شده او با مشکلات بی سابقه و ویرانگر ناشی از غفلت از خداوند روبرو شود. در بشارات کتب مقدسه غیر از ظهور موعود به بسیاری از این نوع اتفاقات نیز اشاره شده ازجمله اینکه اگر علوم عالم بیست هفت حرف باشند و دو حرف آن تاکنون کشف شده باشند بقیه آن با ظهور قائم شناخته خواهند شد و یا اینکه شهرها در آخرالزمان به هم نزدیک خواهند گردید و یا فساد بی حدی که در بین فقهاء و رهبران دین رخ خواهد داد و دین گریزی و بی اعتقادی مردمان و بسیار امور دیگر که امروزمصادیق آن برای ما کاملا ملموس است. اما این دوران جدید که مقارن ظهور موعود آغاز میگردد نیاز به هدایتها و بینشهای جدید برای زندگی سعادتمندانه و همزیستی مسالمت آمیز دارد و آموزشهای دوران کودکی برای او کفایت نمی کند. این نکته خاطر نشان میگردد که گرچه حضور فیض اعظم الهی در عالم رشد استعدادت بینظیر را سبب گردید ولی قرار نبوده که کلیه این تغییرات و اتفاقات عظیم بدست موعود آخرالزمان رخ دهد بلکه هدایت مردم این دوران بدست اوست و راه صحیح زیستن و کسب کمالات روحانی را به ایشان خواهد آموخت. پس آنچه در تعالیم الهی باید بیابید این نوع بینشها و راهکارهاست
مقالۀ کوتاهی که معرفی اجمالی دیانت بهائی است خدمتتان ارسال میگردد و اگر مایل بودید بعدا ده موردی را که از تعالیم بهائی خواستید برایتان مینویسم
مؤید باشید
باسلام وتشكر بخاطر ارسال اطلاعاتي درمورد بهاييت وبخشي از تعاليم ان .بنظر ميرسد كه اين دستورات با شرايط امروز جهان قابل انطباق است خواهشمند است موارد درخواستي قبلي رانيز اعلام فرماييد متشكرم
Comments
امیرمحمود said:
amirmahmood said:
امیرمحمود said:
سردبیر said:
سردبیر said:
سردبیر said:
محسن said:
Pedram said:
taban said:
سردبیر replied:
لیلا رضایی said:
ناشناس said:
من سوال دارم,چطوره که بها و باب قبل ادعای نبوت مسلمان شیعه اثنی عشر بودن و به وجود فرزند امام حسن عسکری ایمان و اعتقاد داشتن دقیقا شبیه باور شیعیان اما الان شما میگین نه اصولا خمچین فرزندی وجود نداشته؟؟؟؟؟
سارا said:
خانم لیلا رضایی فرق سه ادعای حضرت ابراهیم و سید باب در اینه که ادعای حضرت ابراهیم خلافه هم و سه وظیفه که یه شخص نتونه انجام بده نیست,باب اول گفت وسیله ارتباط با موعود هست اما بعد گفت خود موعوده!چطور یه شخص هم میتونه وسیله ارتباطی با شخصی باشه هم خوده اون شخص؟ اصلا چرا اول باید دروغ بگه وسیله خست بعد بگه خوده طرفه؟؟
arshia said:
اگر بهاالله پیامبر است چرا حضرت محمد فرمودند که آخرین پیامبر یا خاتم النبین هستند؟
بهزاد said:
با تشکر از زحمات شما
چنانچه امکان دانلود متن با فرمت pdf در ذیل آن باشد، خیلی مفید خواهد بود.
افسانه said:
اگر اشتباه نکنم رسالت رسول اکرم ۲۳ سال بیشتر دوام نداشت زیرا بلافاصله بعد از وفات آن حضرت به عهد ومیثاق آن حضرت خیانت شد و ر سالتی که قرار بود بین قبایل وحشی اعراب اخوت و برادری،صلح و دوستی ایجاد کند بلافاصله به فساد و تباهی کشیده شد و تاریخ بسیار ننگینی را در صفحات تاریخ، بخصوص ایران رقم زد.
تو خود نیز حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
گلرو said:
شخصا سعی میکنم آدمبی طرفی باشم و طرف هیچ عقیده را نگیرم. در مورد ادیان تا حدودی تحقیق کرده ام و به این نتیجه رسیده ام که دوران ادیان سامی مدت مدیدی است که بسر رسیده و کارایی خود را بکل از دست داده است، بهمین علت است که دنیا به چنین وضع هولناک و اسفباری که عنقریب نابودی اش در شرف وقوع است نزدیک شده است. شخصا بدیانت بهایی نه بعنوان یک دین بلکه بعنوان یک امر و روش درست زندگی برای گستردن بهشت روی زمین، نه در آسمان ها علاقه دارم و معتقدم که دنیا جهت رسیدن به مدنیه فاضله راهی جز قبول این احکام ندارد وخودم هم میل دارم که بهایی شوم.
مدتهاست که این عقیده سخت فکرم را بخود مشغول کرده است: که چون اسلام نتوانست رسالتی را که رسول اکرم برای پیروانش آورده بود بخاطر فساد در دستگاه جانشینی بدرستی پیا ده کند وقرین به شکست شد، پس آمدن اسلام به ایران روی چه اصلی بود که جز رنج و درد و بدبختی اسارت وحقارت چیزی برای ایرانیان به ارمغان نیاورد!!؟
اجازه دهید توضیح دهم: طبق پیشگوی های اد یان گذشته دنیا منتظر یک ظهور کلی بود که در همین زمانهای نه خیلی دور باید اتفاق می افتاد و طبق همان نصوص محل آن ایران بود. بنابراین اسلام وسیله شد که از بطن آن باب و سپس منجی عالم انسانی بهاالله را خلق کند، راه دیگری هم نبود ومعجز ای هم در کار نبود و تمام نقشه های الهی باید بطور ارگانیک و بسیار طبیعی بدون استفا ه از سحر و جادو عملی شود، که شد.
پیوند said:
دوستان مسلمان، هرچه بالا پاین بپرید، ایراد بگیرید،حضرت محمد را آخر ین پیامبر خطاب کنید. که البته خاتم بفتح تا ست نه بکسر تا، این خود کلی جریان را عوض میکند، باز سلسله مراتب ارسال رسول ازجانب خداوند تکرار خو اهد شد. از بدو ارسال رسول همه پیروان, پیامبران شان را آخرین تصور میکردند، حال چطور شد به حضرت محمد رسید هدایت الهی قطع شد؟ پیامبر اسلام برای زمانخودش آنچنان پیامبر ی بود که پیروان معتقد اند اما در این دور زمان آن حضرت دیگر آن پیغمبر آنچنانی نیستند، چون تاریخ مصرف احکامشان منقرض شده است وهرگز آن کاریی گذشته را نخواهد داشت. تازه ادیان گذشته همه احکمشان منطقهای ومحلی بود وبرای امت خاصی بوجود آمد و هرگز هیچ کدام از آنها توان جهانی شدن را نداشتند، چون فاقد تئوری های ساختاری مثل دیانت بهایی بودند نتیجه؛ لطفا این حقیقت تلخ را قبول کنید و آنقدر وقت با ارز ش دبیر متحرم سایت را با سوالات غیر معقول و بچگانه تلف نکنید و سر عقل بیاید.
Add new comment