در سرم نیست به جز عشق تو سودای دگر
در دلم غیر وصال تو تمنای دگر
پا نهادی به سرم سود به خورشید سرم
ای خوش آن دم که نهی بر سر من پای دگر
(مردگان را به حیات ابدی مژده دهید
که پدید آمده از وی مسیحای دگر)2
(جان به مینای میش دادم و می گویم کاش)2
بود جان دگرم از پی مینای دگر
نبود تاق تجلای تو در موسی و کور
جلوه را کور دگر باید و موسی دگر
جان به لب آمد از این وادی پر خون و هراس
ای خوش آن دم که زنم خیمه به صحرای دگر
غرقه ی بحر فنا می شوی ای کشتی عمر
لنگر انداز از این لجه به دریای دگر
عندلیبا بشنو نکته ی نغزی که نمود
جلوه در گلشن امکان
(چمن آرای دگر)3
Loading Video...
Download 2_7.mp3
Comments
Leila said:
Anonymous said:
Add new comment