من آدم دین شناس حرفه ای نیستم، اما به جریان ادیان ابراهیمی از زمان حضرت ابراهیم تا کنون علاقه زیادی دارم و سعی می کنم نکات کلیدی که به نوعی حجت هستند را بیاد داشته باشم. از یکی از کامنت گذاران خواسته بودید که اگر شواهدی از کتب مقدسه پیشین راجع به پیامبر اسلام دارند بازگو کنند. مطالبی را عرض خواهم کرد شاید مفید افتد.
1) طبق نص صریح فرآن، کتب آسمانی گذشته به دست روحانی های آنان تحریف شده اند. حداقل این است که قرآن به تحریف تورات (اگر نگوییم تمام کتب آسمانی پیش از قرآن) صراحت آشکار دارد.
2) قرآن به صراحت می گوید یهودیان، پیامبر اسلام را آنگونه می شناختند که فرزندان خویش را. دلیل آن این است که توصیف پیامبر اسلام و حتی امامان بعد از او، در تورات آنگونه دقیق و با جزئیات بوده است که
شک نداشتند این همان پیامبری است که وعده داده شده است در اطراف مکه ظهور خواهد کرد.
3) در قرآن به صراحت آمده است که پیش از ظهور پیامبر اسلام، یهودی های مدینه به مشرکین آنجا فخر می فروختند که به زودی خداوند برای ما پیامبری مبعوث خواهد کرد (و انتظار داشتند آن پیامبر موجب
سروری آنها بر مشرکین شود) اما وقتی آن پیامبر از میان مشرکین مکه برخاست آنها به مخالفت برخواستند. این مخالفت، خود می تواند دلیل کافی برای آن باشد که یهودیان، تمام نشانه های پیامبر اسلام را از
تورات پاک سازند همانگونه که پدرانشان در گذشته هرجا مطابق میل آنها نبود، تورات را تحریف می کردند. اما با این همه، آیه آشکاری از تورات باقی مانده است که به پیامبر اسلام به طور ضمنی و به دوازده امام
پس از وی به طور صریح اشاره دارد(اینکه به شکل صریح اشاره به پیامبر در آیه وجود ندارد می تواند به دلیل همان تحریف ها باشد اما دوازده امام را چون درک نکرده بودند دست نخورده گذاشتند):
{سفر پیدایش، آیات 17 تا 20:
آنگاه ابراهیم سجده کرد و خندید و در دل خود گفت آیا یرای مرد صد ساله پسری متولد شود و ساره در نود سالگی بزاید؟ پس به خدا عرض کرد، خداوندا همان اسماعیل را منظور بدار. ولی خدا فرمود مطمئن باش
خود ساره برای تو پسری خواهد زایید و تو نام او را اسحاق خواهی گذاشت. من عهد خود را با او و نسل او تا ابد برقرار خواهم ساخت. اما در مورد اسماعیل نیز تقاضای تو را اجابت نمودم و او را برکت خواهم داد و
نسل او را چنان زیاد خواهم کرد که قوم بزرگی از او بوجود آید. "دوازده امیر" از میان فرزندان او برخواهند خاست.}
خوب میدانیم که تنها پیامبری که از نسل اسماعیل برخاسته، پیامبر اسلام است و باقی پیامبران شناخته شده در ادیان یهود و مسیحیت، همگی از نسل اسحاق هستند. امامان شیعه نیز همگی از نسل پیامبر اسلام هستند. لفظ "دوازده امیر" از فرزندان اسماعیل، مصداق تاریخی ای جز دوازده امام شیعه ندارد. به لفظ "امیر" هم خوب دقت کنید. "امیر" به معنای فرمانده و رهبر است و جالب است که لفظ "امام" هم در عربی، اصطلاحا" به همین معنا به کار می رود.
4) آیه ای از قرآن هست که می گوید عیسی به مردم وعده داد پس از من رسولی خواهد آمد که اسم او احمد است. اولا، صرف وجود این آیه در قرآن نشان دهنده تصریح عیسی به پیامبر پس از خویش است و اگر
چنین چیزی در انجیل نیابیم دلیل بر آن نیست که عیسی درباره پیامبر پس از خود سخنی نگفته بلکه نشانه تحریف انجیل است. ثانیا، آیاتی در همین انجیل موجود، وجود دارد که بشارت به آمدن فردی پس از عیسی دارند که بسیار به پیامبر اسلام شباهت دارد:
{انجیل یوحنا، باب 16، آیه 7:
ولی در حقیقت رفتن من به نفع شماست، چون اگر من نروم، آن تسلی بخش که روح پاک خداست، نزد شما نخواهد آمد. ولی اگر بروم او خواهد آمد، زیرا خودم او را نزد شما خواهم فرستاد.}
{انجیل یوحنا، باب 16، آیات 13 و 14:
ولی وقتی روح پاک خدا که سرچشمه همه راستی هاست بیاید، تمام حقیقت را به شما آشکار خواهد ساخت. زیرا نه از جانب خود، بلکه هر چه از من شنیده است خواهد گفت. او از آینده نیز شما را باخبر خواهد ساخت. او جلال و بزرگی مرا به شما نشان خواهد داد و با این کار باعث عزت و احترام من خواهد شد}
تأمل در این آیات بسیاری چیزها را آشکار می کند. اولا، این آیات تصریح دارد که آن "تسلی بخش" که "روح پاک خداست"پس از عیسی خواهد آمد و تا عیسی نرود او نخواهد آمد. ثانیا، آن روح پاک خدا "تمام حقیقت" را آشکار خواهد کرد. "از جانب خود سخن نمی گوید". از آینده شما را باخبر خواهد ساخت. جلال و بزرگی عیسی را به شما نشان خواهد داد و با این کار باعث عزت و احترام عیسی خواهد شد.
قرآن درباره پیامبر اسلام می گوید "و ما ینطق عن الهوی" که از نظر معنا با عبارت "از پیش خود سخن نخواهد گفت" تطبیق می کند. در قرآن از عیسی به بزرگی فراوان یاد شده است و در واقع با زدودن غبار خرافه
هایی که در طول تاریخ بر چهره واقعیت عیسی، نشسته بود (خرافه هایی همچون خدا بودن یا فرزند خدا بودن) چهره حقیقی او را نمایان کرد. و با استفاده از عالی ترین عبارات (همچون روسفید بودن در دنیا و آخرت، یا سلام به او هنگام تولد، درگذشتن و مبعوث شدنش در روز قیامت، یا او را کلمه خدا نامیدن و ...) درباره عیسی او را در چشم مسلمان و غیر مسلمان، عزتی فوق تصور بخشیده است. جالب اینجاست که عیسی می گوید آن روح پاک خدا "همه حقیقت را آشکار می نماید". آشکار است که "حقیقت" در حوزه مفاهیم پیامبران، چیزی جز "حقیقت دین" نمی تواند باشد. آشکار است که این موضوع مفهوما یعنی "خاتمیت" به معنای آنکه بیش
از آن، "حقیقت دینی" ای نیست (منظورم حقایق دیگر همچون فیزیک و فلسفه و... نیست) که بخواهد با نفر بعد از آن "روح پاک خدا" تکمیل شود. نمی گویم منظور اصلی این آیات دقیقا پیامبر اسلام است (گرچه شباهت، خیره کننده است) اما به هر حال عیسی به طور آشکار به فردی پس از خویش بشارت داده است.
نتیجه گیری: اگر معتقد به حقانیت پیامبری محمد بن عبدالله هستید و معتقدید پس از او پیامبرانی آمده اند یا خواهند آمد می باید سخن "آشکاری" از پیامبر اسلام یا قرآن نقل کنید که حجت قطعی خدا باشد، کاری که پیامبران گذشته انجام داده اند و آشکارا به پیامبر پس از خویش بشارت داده اند. پیامبری ای که صرفاً از توی فلسفه و کلام در بیاید هیچگاه حجت نیست. جالب اینجاست که حتی امامت علی هم توسط پیامبر اسلام آشکارا اعلام عمومی شد. دلایل فلسفی و کلامی با اینکه راهگشا هستند اما هیچگاه نمی توانند جای حجت بالغه خداوند را که همانا "آشکارا رساندن موضوع به مردم است" بگیرد، زیرا حتی قوی ترین استدلالات فلسفی-کلامی هم کاملاً عصری و مقطعی هستند و برای همیشه پایدار نمی مانند. تاریخ علم، فلسفه و کلام بخوبی این موضوع را آشکار می کند. تنها وقتی حجت بر مردم تمام می شود که ابهامی در کار نباشد و وقتی ابهامی درکار نیست که "تصریح" شده باشد. بنابراین سعی نکنید با تفسیر کردن آیات قرآن، پیامبری افرادی پس از پیامبر را اثبات کنید. حتی بزرگترین استدلالات هم قدرت یک "تصریح" ساده و بی تکلف و معمولی را نمی گیرد. اگر معنای "خاتم النبیین" این است که شما می فرمایید و به معنای پایان یافتن نزول فرشته وحی بر انسان ها نیست، پس من روز قیامت بر خداوند زبانم دراز است که "به شکلی سخن گفته است که بیطرف ترین انسان ها را هم به گمراهی می کشاند". تمام آنچه از قرآن و روایات به عنوان شاهد آورده اید، فقط و فقط تفسیر شماست. جالب این است که آیاتی را که از قرآن مثال آورده اید، به آسانی به اشکال دیگر که با خاتمیت به معنای مصطلح، سازگاری کامل داشته باشد، می توان معنی کرد. دوستانه و متواضعانه به شما توصیه می کنم یا "حجت" به معنایی که گفتم بیاورید یا خود و مردم را به زحمت نیندازید. ساده بگویم استدلال نکنید حجت بیاورید.
من بیصبرانه منتظر پاسخ شما و آماده هرگونه مکاتبه با شما هستم.
مظفر
مظفر :