شهاب عزیز
نقل مطالبی که فرمودید از کتب ردیه به مانند آن است که شما بخواهید تاریخ زندگی حضرت محمد را از زبان دشمنان ایشان بشنوید
آیا تاکنون اصل وقایع را از منابع تاریخی بهائی هم خوانده اید
آیا تناقضهای بیشمار موجود در این ردیه ها شما را در مورد صحت مندرجات آن به تردید نینداخته
آیا از خود نپرسیده اید که اگر باب توبه کرد پس چرا او را هدف صدها گلوله ساختند و چرا یکی از پیروان جانفشانش با اصرار خواست که در هنگام تیر باران سرش را بر سینه محبوب قرار دهد و همراه او به شهادت رسد؟ آیا در همان ناسخ التواریخ و منابع ردیه دیگر نخوانده اید که باب را قبل از اجرای حکم به خانه علماء مشهور تبریز بردند و فتوای قتل گرفتند و نخوانده اید که علما از او پرسیدند از نظر ما توبه مرتد فطری پذیرفته است، آیا توبه میکنی ؟ و ایشان فرمودند "حاشا و کلا " پس چگونه ورقه ای را که هویت نویسنده آن در متن ذکر نگردیده و هیچگونه مهر یا امضائی ندارد و خط آن نیز شباهتی با خط حضرت باب ندارد و حتی در نوشته های آن ذکری از توبه نگردیده ، توبه نامه حضرت باب میدانید .آیا از خود نپرسیده اید که اگر او در آن مجلس توبه نمود چر ایشان را دوباره در قلعه چهریق زندانی نمودند و چرا در همان زمان این مطلب را به پیروانشان ارائه ننمودند تا آشوب و درگیری که همه مملکت را در بر گرفته بود فروکش کند و مجبور به بکار گیری اینهمه قوای نظامی نگردند و یکدفعه بعد از یک قرن اعلام میکنند که چنین سندی در کتابخانه مجلس موجود است. از این قبیل مجعولات با عناوین دیگر نیز منتشر شده که بی اساس بودن آنرا خود محققین مسلمان بیان داشته اند همانند کتابچه ای که توسط یکی از ملایان وقیح با عنوان " یادداشتهای پرنس دالگورکی" نوشته شد و در سطحی وسیع توسط انجمن حجتیه منتشر گردید
شما از محتوای سؤالات مطروحه در مجلس ولی عهد به چه طریق مطلع شده اید آیا در جائی غیر از کتب ردیه آنرا خوانده اید
آیا اگر ملائی به سبب تعریف از مقامات علمی پدر خود چند دهه بعد از واقعه مطلبی را از پاسخ باب به سؤال پدرش نقل کند قابل اعتماد است
تا آنجا که از منابع بیطرف نقل گردیده سؤالات و خواسته های علما کاملا بی ربط به مدعا و در حد سؤال از قواعد عربی مانند صیغۀ لغت "اشترتن" و یا درخواست معجزاتی چون جوان کردن یکی از ملاهای پیر حاضر در جمع و امثالهم بود که حضرت باب از اجابت آنان سرباز زدند و آنرا توهین به خود دانستند و مجلس را ترک کردند و در مورد معجزه نیز همچون پیامبر اسلام فرمودند "در قوه ندارم" (انا بشر مثلکم) ولی ملاهای حاضر برای اینکه عدم نیل به مقصود را جبران کنند بعضا با خیالپردازیهائی که با یکدیگر در تناقض هم هستند هریک داستانی به نفع خود نقل نمودند و در این میان هیچیک انگیزه تکذیب دروغهای ایشان را نداشت چه که در هر صورت به هدف مشترکشان که سرکوبی بابیان بود کمک میکرد
برای کشف حقیقت باید به منابعی غیر از آنکه خوانده اید رجوع کنید
سرافراز باشید
سردبیر :