انسان در ابتدا نطفه بود و بعد، رشدِ جنینی کرد؛ سپس متولّد شد و به مقام شیرخوارگی رسید؛ کودکی و نوجوانی را گذراند تا نوبت به دورهی بلوغ جسمش رسید. حال اگر در هر یک از این مراحل و سیر تکاملیِ جسم، اختلالی به میان آید، جسم دچار مشکل خواهد شد. مثلاً اگر در دوران جنینی، مادر تغذیّهی مناسب نکند و یا در دوران شیرخوارگی، مراقبت و تغذیّهی مناسب نداشته باشد و یا در کودکی و نوجوانی بدن را به واسطهی تغذیّهی مناسب و تحرّک، پرورش نداده و قدرتمند نسازد. اینها همگی باعثِ نقصِ جسمِ انسان میشوند.
روح انسان نیز همین گونه است و باید در این عالم نهایت سعی و تلاش را مبذول داشت تا پرورش یابد. حضرت عبدالبهاء میفرمایند: «... و همچنین حقیقتِ روحانیّهی انسان را تدرّج̊ در مراتب است؛ باید مقامات و مراتبِ ترقّیاتِ معنوی را طی کند تا به مقام لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم فائز شود و اگر در طیّ مراتب فتور و خللی حاصل شود و قصور و تَراخی* پذیرد، سِیر، مختل شود و در مقام نقص باقی و برقرار ماند؛ اینست که میفرماید لایغیّر الله ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم.» (منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد 3، صفحهی 112)
به اعتقاد بهاییان، انسان پس از مرگ تنها دارای حیات روحانی خواهد بود و با روحِ خود به زندگی در عوالم بعد ادامه خواهد داد.
ما در دورهی جنینی و در شکم مادر، ابداً تصوّری از کارآییِ اعضای بدنمان در جهان بعد نداشتیم؛ برای مثال، اگر جنین در شکم مادرش قابلیّت صحبت کردن و فهم صحبتهای ما را داشت و ما سعی میکردیم تا به او توضیح بدهیم که این دست و پا و چشم به چه اندازه مهم و حیاتی برای زندگی در این عالم هستند، مطمئنّاً جنین حرف ما را باور نمیکرد؛ چون در عالمِ رحم و در آن فضای تنگ و تاریک، دست و پا و چشم و گوش به کار نمیآید.
همان طوری که ما در دورهی جنینی دارای جسم بودیم ولی نمیتوانستیم از آن به طور کامل استفاده کنیم، هماکنون نیز، در این عالم، دارای روح هستیم ولی نمیتوانیم از استعدادها و قابلیّتهای روحمان به طور کامل بهره ببریم؛ هنگامی که به جهان بعد انتقال یافتیم، در آن زمان، خواهیم دید که روح ما چه قابلیّتها و تواناییهای دارد. این قابلیّتها و تواناییها، ابزاری برای زندگی در عالم بعد هستند؛ همان طوری که دست و پای جنین در شکم مادر، در این عالم ابزاری شد برای راه رفتن و فعّالیّتهای روزانه.
حضرت عبدالبهاء میفرمایند: «... چون انسان در عالمِ رحم قوّهی باصره و قوّهی سامعه و قوّهی شامّه و قوای سایره و احساساتِ بشریّه و کمالاتِ انسانیّه را اکتساب نماید، در عالمِ رحم سعۃ* و گنجایشِ ظهورِ این مواهب موجود نه؛ بلکه غیرممکن و محال است که بصر، عیان شود و سمع، نمایان گردد؛ لکن چون از تنگنای رحمِ مادر به این عالمِ وسیعِ منوّر انتقال نماید، آن چشمش روشن و بینا گردد و گوشش شنوا شود و لسانش گویا گردد و کمالاتش واضح و عیان گردد و یقین داند؛ بلکه مشهود بیند که این مواهب را جمیعاً در عالمِ ظلمانیِ رحم اکتساب و تحصیل نموده بود؛ ولکن آن عالم سعۃ و گنجایشِ ظهورِ این اسرار را نداشت؛ بلکه خودِ مولود نیز بتمامه از این مواهب بیخبر بود و اگر چنانچه جبرئیل بر او نازل میشد و خبر میداد که چنین فضل و عنایتی به تو در این محلّ تنگ و تاریک احسان شده، قبول نمینمود؛ بلکه تکذیب میکرد؛ حال، بههمچنین، فضل و مواهبی و الطاف و رَغایِبی** که به نفوسِ مقدّسه در این عالم عنایت شده و کمالاتی که تحصیل نمودهاند، این عالم، سعۃ ظهورِ آن را ندارد؛ بلکه چون به عوالمِ سایرهی الهیّه انتقال نمایند، آن موهبتِ کبری رخ بگشاید و آن رحمتِ عظمی جمال بنماید و همچنین جنینی که از این مواهب محروم بود، محرومیّتش بعد از انتقال ظاهر و عیان گردد؛ مثل این که محرومیّت و نقایصِ نفوسِ مُحتَجِبه*** نیز بعد از فوت از این عالم معلوم و مشهود گردد. عبده عبّاس»
* سعۃ: گنجایش، ظرفیّت، وسعت، طاقت
**رَغایِب: چیزهای مرغوب، عطاهای نفیس و بسیار
*** مُحتَجِبه: مؤنّث مُحتَجِب: که حقیقت از او پوشیده است. که نور معرفت ندارد
Naeim :