در ادامه توجه روز افزون به مساله بهاییان ،اقای مهدی خلجی مقاله ای را در نقد رفتار با بهاییان در ایران با عنوان «رفتار با بهاییان،آزمون حقوق بشر در ایران» در سایت واشینگتون اینستیوت منتشر کرد.
در این مقاله نکات ناگفته و یا کمتر گفته ای از دیانت بابی و بهایی ذکر شده است و در مجموع می توان ان را مقاله ای در دفاع از دیانت بهایی ارزیابی نمود.مهدی خلجی در قسمتی از مقاله خود بهاییان را تهدیدی برای بنیاد گرایی شیعه دانسته و می نویسد:" آئین بهائی، بر خلاف آئینهای زردشتی، کلیمی و مسیحی، بعد از اسلام ظهور کرد و مدّعی است که شیعه از دور خارج شده و این آئین جای آن را گرفته است. محور اعتقادی شیعه باور داشتن به امام دوازدهم، خَلَف علی است که که باید در آخرالزّمان دیگربار ظاهر شود. دیانت بهائی از علیمحمّد شیرازی (50-1819) نشأت گرفته است. او مدّعی شد که باب امام غائب است و بعداً اعلام کرد که خود امام است. او با این ادّعا که این شخصیت مهمّ دینی است، نه تنها زعمای مذهبی را زیر سؤال برد بلکه تعابیر و تفاسیر رسمی متون مقدّسه را نیز در معرض تردید قرار داد. اگرچه امر بهائی صریحاً از پیروانش میخواهد که در فعّالیتهای سیاسی شرکت نکنند، امّا رهبران ایران در آن زمان (سلاطین قاجار) ادّعاهای شیرازی را به منزلهء مورد تردید قرار دادن مشروعیت دولت تلقّی کردند زیرا سلطان رئیس کشور شیعه بود. بعدها، سلسلهء پهلوی در مقابل فشار روحانیون که بهائیستیزی را سیاست رسمی مملکت قرار دهد، مقاومت کرد.
امّا، بعد از انقلاب ایران در سال 1979 سیاست مزبور تنفیذ گردید زیرا روحانیون امر بهائی را به منزلهء انکار مشروعیت خود میدیدند. در قانون اساسی جمهوری اسلامی، دولت آئین بهائی را به عنوان دین به رسمیت نمیشناسد و اعضاء آن را از انعقاد علنی مراسم و اجرای شعائر منع میکند. در زمان انقلاب، دهها بهائی بدون محاکمه اعدام و بسیاری دستگیر شدند. بهائیان اجازهء تحصیل در دانشگاهها یا کار در دوایر دولتی را ندارند. حتّی در بخش خصوصی، بسیاری از محدودیتهای رسمی و غیررسمی وجود دارد که زندگی را برای بهائیان دشوار ساخته است. "
اگر چه در یک مقاله مختصرمجال پرداختن همه جانبه به اعتقادات بهاییان در مورد حضرت باب نمی باشد مع ذلک باید یاد اور شد که ذکر مختصر پاره ای موارد ،علی رغم حسن نیت مولف ممکن است سوء تفاهماتی را بوجود اورد.اول این که دیانت بابی برای "از دور خارج کردن شیعه و جای ان را گرفتن "ظهور نکرده است و می توان گفت که دیانت بابی مرحله دیگری از روند تکاملی ادیان و بعد از اسلام است و از این منظر کل اسلام مورد نظر است و نه تشیع و یا تسنن و این را در واقع بنوعی رشد و بلوغ اسلام و به ثمر نشستن ان می داند و نه حذف ان. نکته دیگر این که دیانت بهایی تهدیدی برای بنیاد گرایی شیعه نیست .اگر بنیاد گرایی به معنای تبعیض از هرنوع ان و حذف ازادیهای انسان بما هو انسان باشد ،در ان صورت دیانت بهایی تهدیدی برای هر نوع بنیاد گرایی می باشد به این معنا که دیانت بهایی دشمنی و خصومت خاصی با شیعه ندارد و نابودی ان وجهه همت او نیست.از لحن بیان اقای خلجی ممکن است این گونه برداشت شود که دیانت بابی و بهایی کمر به نابودی شیعه بسته و مهمترین هدفشان این است.هیهات هیهات.اساس دیانت بهایی بر صلح و دوستی و اشتی بین پیروان تمامی ادیان و مذاهب است و حذف هیچ ایین و مذهب و مرامی ،هیچگاه برای انان مطرح نبوده است.در عین حال دیانت بهایی مخالف هر نوع تبعیض است .تعصبات را هادم بنیان انسانی می داند.در پی تحقق صلح عمومی برای همه است .عالم را یک وطن و ساکنان ان را اهل ان می داند.زن و مرد را مساوی می شمرد.معتقد است که به وجدان احدی نباید تعرض شود.باید توجه نمود که گرچه دیانت بابی ،دیانتی دارای کتاب مخصوص و کاملامستقل از شیعه و بلکه اسلام بوده اما به هر حال خاستگاه دیانت بابی ،ایران و از لحاظ مذهبی اسلام و مخصوصا مذهب شیعه می باشد و هیچ دشمنی خاصی با شیعه و اهل تشیع ندارد.پیامبر اسلام وکتاب قران مجید وامامان شیعه وبزرگان اهل تسنن به کرات در اثار دیانت بهایی ستوده شده اند اما معتقد است که به هر حال انحرافات در اصل و ااساس دیانت باعث می شود که ان دین بکلی از مسیر خود خارج گرددو برای اصلاح مسیر ان،خداوند مظاهر خود را ارسال می کند.بنایراین این قصد اصلاح را نباید به دشمنی با ایین قبل تعبیر نمود.
افزودن دیدگاه جدید