این از متن شماست: " در جميع اديان موضوع جانشينى همواره بسيار حياتى بوده است و عدم اتّفاق بر سر جانشين سبب انشقاق و تفرقه در همه اديان گشته است. مثلاً ابـهامى که در جانشين حضرت مسيح و حضرت محمّد در ميان بود سبب شد که تفسيرهاى گوناگونى از آيات مقدّسه رايج شود و در هر دو دين مسيحى و اسلام اختلاقات عميقى بوجود آيد. امّا حضرت بـهاءالله دين خويش را از اين تفرّق و تشعّب نجات بخشيد و..."
فاطمه: ادعا را همه می کنند.. کدوم مبلغ رو دیدید که بگه ماست من ترشه؟؟!!! شما که مسئله جانشینی رسول خدا را در اسلام چماق کرده اید و بوسیله آن اسلام را تضعیف می کنید وقتی به آیین خودتون میرسید چشم ها را می بندید و فقط ادعا می کنید.. پس اگه فقط به ادعاست اینها هم نمونه ای از ادعاهای دیگرانه:
بعد از مرگ بهاء (۱۳۰۹.ق) دچار تشتت و تفرقه شد و افرادی از آن ها به خیالاتی افتادند که بعضاً برایشان هزینهای سنگین (= ترور) را دربرداشت:
۱ میرزا زرندی موسوم به نبیل، در این اثنا به خیال داعیه افتاد... پسران خدا خبردار شده دو نفر فرستادند آن لنگ بیچاره را خفه کردند.
۲ پهلوان کچل صابونپز... به حیفا رفت و در آنجا رأیت دعوی برافراشت... . عباس افندی نیز در مقابل، کاغذی به خط میرزا حسین بها (پدرش) بیرون آورد که ای اعضای من عبد حاضر مدت هاست کافر و مرتد شده... آنگاه به سیف قهر!!! او را بزنید... (عجب! اینهمه تعجب از من است-فاطمه) او ناچاراً... باز اظهار ندامت کرده عود به قراول خود نمود.
۳ جعفر کفاش با سید اسماعیل صباغ با چند نفر دیگر در یزد این ادعا را دارند؛
۴ حاج میرزا احمد مشرفزاده کرمانی نیز در بمبئی اوراق و الواح بسیار چاپ نموده است.
فاطمه :