گردآوری و تدوین: ا. ک
در تهران، دارالخلافه قاجار تا زمان انقلاب مشروطیت هیچ مدرسه دخترانهای وجود نداشت، چراکه در نظر عامه مردم تأسیس مدرسه دخترانه امری ناپسند شمرده میشد و حتی برخی از علما آن را خلاف شرع اسلام میدانستند. در هر شهري مخصوصاً تهران زنان و دختران براي تحصيل علم به مكتبخانههاي زنانه مراجعه ميكردند. كتاب درسي دخترها قرآن بود و همين كه دختري قرآن را ختم ميكرد، يك كله قند براي پیرزنی که معلم و مدیر مکتبخانه بود (ملاباجي) ميآورد و فارغ التحصيل ميشد. درس دادن كتاب حافظ و سعدي براي دختران ممنوع بود. گاهي كتابهاي «خاله سوسكه» يا «عاق والدين» هم تدريس ميشد. البته بعضي ملاباجيهاي باسليقه دوخت و دوز را هم آموزش ميدادند.
در نتيجه مسافرت و آشنايی تجار ايراني با شيوه آموزش دختران اروپايي، فكر آموزش زنان به شيوه فرنگي در ايران شكل گرفت که تأسیس مدارس تربیت از جمله اولین گامها در راستای تحقق این تفکر بود. البته ایجاد مدارس دخترانه در ایران از سال 1214 ه.ش در دوره ناصرالدین شاه از جانب میسیونهای مذهبی امریکایی، انگلیسی و فرانسوی آغاز شده بود، لکن شرایط ایجاد این مدارس عدم پذیرش دختران مسلمان بود. در کل براي دختران در ايران دو نوع مدرسه تأسیس شد:
مدارسي كه خارجيان تأسیس كردند.
مدارسي كه ايرانيان با تأثير از نظام آموزش و پرورش اروپايي تأسیس كردند كه مسبب اعتراضات روحانيون نيز شد.
تأسیس مدارس دخترانه جردن و ژاندارك توسط خارجیان
از جمله مدارس نوع اول «مدرسه دخترانه جردن» است. ماجراي تأسیس اين مدرسه به زماني برميگردد كه مادام عباس گلساز در تهران بيا و برو داشته است. مونس الدوله در خاطراتش مينويسد: «چند زن امريكايي به تهران آمدند و از ناصرالدين شاه اجازه گرفتند كه يك مدرسه دخترانه در تهران داير كنند. ناصرالدين شاه يك تكه زمين به آنها داد و آنها مدرسه دخترانه جردن را ساختند. اما تا چند سال شاگردان مدرسه همه از خانوادههاي نامسلمان بودند و دختر ايراني مسلمان به آن مدرسه نميآمد. عاقبت بعد از چند سال يك دختر ايراني مسلمان با چادر و چاقچور به اين مدرسه آمد و با دختران نامسلمان مشغول درس خواندن شد. يك روز خبر كردند كه ناصرالدين شاه به مدرسه دخترانه امريكايي ميآيد. مدير مدرسه كه زن كار كشتهاي بود، فوراً به كلاس رفته و چارقد آن دختر ايراني را از سرش برميدارد و موهاي او را مانند دختران نامسلمان شانه ميزند. در اين گير و دار خواجهها آمدند و خبر كردند كه شاه الان وارد مدرسه ميشود. ناصرالدين شاه نيز پس از ورود يكسره به كلاس دختران ميرود. مدير امريكايي مدرسه كه فارسي خوب ميدانسته به شاه خوش آمد ميگويد و شاه از وي در خصوص تحصيل دختران مسلمان ايراني در مدرسه پرسش ميكند كه مدير جواب ميدهد يك دختر مسلمان ايراني در همين كلاس تحصيل ميكند. اما وقتي ناصرالدين شاه ميپرسد كدام دختر، وي تشخيص دختر مسلمان را به عهده شخص شاه ميگذارد. شاه نيز پس از يكي دو سؤال پرسيدن يك سطر روي تخته سياه مينويسد و خارج ميشود كه دستخط وي تا مدتها بر آن تخته سياه باقي ميماند. پس از اين واقعه دخترك خطاكار براي هميشه مدرسه آمريكاييها را ترك ميكند و تا زمان حيات ناصرالدين شاه از كنار اين مدرسه عبور هم نميكند!»
در سال 1254 ه.ش ناصرالدین شاه با تحصیل دختران خانوادههای مسلمان در این نوع مدارس موافقت کرد. بعدها انگليسيها در نواحي جنوبي كشور و فرانسويها در تهران توسط ميسيون كاتوليكهاي فرانسوي، مدرسه سن ژوزف را در سال 1265 ه.ش كه بعدها به ژاندارك تغير نام يافت تأسیس كردند. این مدارس به تدریج در رشت، تبریز، همدان، مشهد، ارومیه، سلماس و اصفهان نیز ایجاد شدند.
تأسیس مدارس دخترانه پرورش و دوشیزگان توسط بانوان ایرانی
پس از انقلاب مشروطه گفتگوهايي بين نمايندگان صورت گرفت. هنگامي که در مجلس اول شورای ملی بعد از انقلاب مشروطه (شروع: 14 مهر 1285 ه.ش) که به دمکراتترین مجلس تاریخ ایران مشهور است، عدهای مسأله حقوق زنان را مطرح کردند، اکثریت نمایندگان به آن عکس العمل منفی نشان دادند. در نظام نامه مجلس شورا، در ماده 4 آمده است: اشخاصي که از حق انتخاب نمودن مطلقاً محرومند، عبارتند از:
نسوان (زنان)
اشخاص خارج از رشد و آنها که تحت قیومت شرعی هستند.
تبعه خارج
اشخاصی که خروجشان از دین حنیف اسلام در حضور یکی از حکام شرع جامع الشرایط به ثبت رسیده باشد.
اشخاصی که کمتر از 20 سال داشته باشند.
ورشکستگان به تقصیر
متکدیان و اشخاصی که به وسایل بی شرمانه معاش مينمایند.
مرتکبین قتل و سرقت
در مجلس دوم (شروع: 25 آبان 1288 ه.ش) وضع بهتر نشد و یکی از نمایندگان گفت: «برهان این است که هر چه تأمل کنیم، ميبینیم خداوند قابلیت در اینها (زنان) قرار نداده است که لیاقت حق انتخاب را داشته باشند. مستضعفین و مستضعفان و آنها (زنان) از این نمرهاند که عقول آنها استعداد ندارند».
با اینحال پارهاي از آنان چون ناظم الاسلام از تأسیس مدارس دخترانه حمايت نمودند و گفتند: «در تربيت بنات و دوشيزگان وطن بكوشيم و به آنها لباس علم و هنر بپوشيم، چه تا دخترها عالم نشوند، پسرها به خوبي تربيت نخواهند شد.»
با تمام دشواريها، پس از بالا رفتن سطح آگاهيهاي جامعه و احساس ضرورت ايجاب مدارس دخترانه، بانوان آزادانديش و دلسوز ايراني دست به كار شدند و در همان زماني كه نمايندگان به بحث و جدل پايانناپذير درباره چگونگي ايجاد اين مدارس پرداخته بودند، به تأسیس اولين مدارس دخترانه ايران اقدام نمودند. اين اقدامات در حالي صورت گرفت كه اوضاع ايران بسيار منقلب بود و به هرگونه نوگرايي در جامعه با ديده شك و ترديد نگريسته ميشد. بازار تكفير و افترا بسيار گرم بود و كهنه پرستان از هيچ اقدامي حتي خطر جاني و هتك آبرو و حيثيت اين بانوان آزادانديش فروگذار نميكردند.
زنانی مانند "پروین اعتصامی" و "روشنک نوعدوست" در این مدارس تحصیل کردند. این مدارس در بیداری و رشد فکری زنان در ایران تأثیر بسیار داشتند.
یکی از زنان آزاداندیش شخصی به نام «طوبي آزموده» بود. وي در 1257 ه.ش بدنيا آمد و زير نظر پدرش ميرزا حسن خان سرتيپ به آموزش زبان و ادبيات فارسي، عربي و فرانسه پرداخت. بعدها اين تعاليم را نزد همسرش عبدالحسين ميرپنج و معلمان مخصوص ادامه داد. طوبي آزموده كه همسر برادر ميرزا حسن رشديه بود «مدرسه دخترانه پرورش» را پيش از مشروطيت به سال (1321ه.ق - 1903م) در قسمتي مجزا از خانهاش تأسیس كرد. چهار روز پس از گشايش، فراشان دولتي به نشانه مخالفت تابلوي مدرسه را كه 17 شاگرد داشت با فحش و تهديد برداشته و مدرسه را منحل كردند.
درچنین فضای سنگین فکری، "بيبي خانم استرآبادی" با شهامتی بینظیر پا به میدان نبرد با یکی از کهنترین اشکال ستمگری ميگذارد. «بيبي خانم استرآبادی»در سال 1274 ه.ق به دنیا آمد. پدر وی، «محمد باقرخان استرآبادی» از بزرگان گرگان و مادرش «خدیجه خانم» معروف به «ملاباجی» از ندیمههای «شکوه السلطنه» همسر ناصرالدین شاه قاجار بود. «بيبي خانم» در سن 22 سالگی با افسر جوانی به نام «موسی خان وزیراوف»از اهالی قفقاز که به تهران مهاجرت کرده بود، ازدواج کرد. حاصل ازدواجشان هفت فرزند بود که معروفترین آنها «کلنل علی نقی وزیری» موسیقیدان و پایهگذار هنرستان موسیقی ارکستر ملی و «حسن وزیری» نقاش ميباشد.
«بيبي خانم» در سال 1324 ه.ق در حالیکه پنجاه ساله بود، اقدام به تأسیس مدرسه دخترانه با نام «مدرسه دوشیزگان» کرد. او خانه بزرگی در محله «پاقاپوق» واقع در جنوب بازار تهران داشت که تصمیم گرفت از این خانه به عنوان مدرسه استفاده کند. در ماه صفر سال 1325 ه.ق این مدرسه با سه كلاس درس به شيوه مدرسه آمريكاييها افتتاح شد. در ابتدا این مدرسه برای ثبت نام شرایط سنی خاصی نداشت و بيبي خانم همراه دو دخترش «مولود» و«خدیجه» و دو خانم آموزگار دیگر، در مدرسه تدریس ميکردند. بسیاری از خانوادههای سرشناس تهرانی مایل بودند که دخترانشان را برای تحصیل به این مدرسه بفرستند. بيبي خانم برای اجتناب از بروز هرگونه سوء تفاهم در اعلان مدرسه تأکید کرده بود که تمام این معلمین زن هستند و فقط یک مرد به عنوان سرایهدار در این مدرسه خواهد بود. مواد درسی آموزش داده شده در این مدرسه عبارت بود از نامه مشق قلم، تاریخ، قرائت کتاب، آشپزی، مذهب، جغرافیا و علم حساب.
بسياري از متعصبين با گشايش مدرسه دوشيزگان مخالف بودند، چرا كه معتقد بودند بيبي خانم سعی ميکند فرهنگ غیردینی خاص جوامع غربی را در ایران رواج دهد. به عنوان مثال در روزهای آخر هفته با گردهم آوردن زنان در منزلش ضمن نوشیدن قهوه و کشیدن قلیان درباره موضوعات سیاسی خصوصاً منافع دولت مشروطه و زندگي به سبک غربی بحث ميكند و معمولاً هم خود ایشان سخنران آن جلسات هستند. گشایش این مدرسه عکس العمل تند و خشن جامعه را در پی داشت. نهایتاً مراجع تقلید، «شیخ فضل الله نوری» و «سید علی شوشتری» علیه مدرسه دخترانه فتوا دادند. پس از آنكه عدهاي از مخالفين مشروطه به رهبري آيت الله شیخ فضلالله نوري در 1322ه.ق در حرم حضرت عبدالعظيم بست نشستند، لايحهاي در مخالفت با مشروطيت و مجلس شوراي ملي از سوي آيت الله شيخ فضلالله نوری صادر شد كه در آن گشايش مدارس دخترانه صريحاً نكوهش شده بود. در بخشي از لايحه آمده است: «اموري پس از مجلس شورا به ظهور رسيد كه هيچ كس منتظر آن نبود و زائد الوصف مايه وحشت و حيرت رؤساي روحاني و ائمه جماعت و قاطبه مقدسين شد از جمله آنها افتتاح مدارس تربيت نسوان و دبستان دوشيزگان و ...»
در پي صدور اين لايحه سيد علي شوشتري كه از متنفذين محلي بود و در حرم حضرت عبدالعظيم بست نشسته بود در آنجا اعلام كرد: «براي مملكتي كه در آن مدرسه دوشيزگان باز شده باشد بايد گريست. این دبستان دوشیزگان، مال زنی است که مفاسد دینیه دارد، در منزلش تار ميزنند و خاندانش اجتماع هنرمندان است». سپس سيد علي شوشتري بيبيخانم را تكفير و اوباش را براي تخريب مدرسه تحريك كرد. دانش آموزان و معلمان در معرض اتهام و رفتار غیراخلاقی و حمله فیزیکی در خیابانها قرار گرفتند اما مشروطه خواهان و نمایندگان مجلس شورای ملی، از بیم تبدیل شدن موضوع به یک بحران سیاسی به مقابله با مخالفان برنیامدند.
«بيبي خانم» برای یافتن علل مخالفتها به دیدار وزیر معارف وقت «مخبر السلطنه هدایت» (صنيع الدوله) رفت. وزیر براي جلوگيري از آشوب در كشور گفت: «صلاح در این است که مدرسه تعطیل شود.» مدرسه تقریباً بعد از یک ماه تعطیل شد. اما بيبيخانم دلسرد نشد و با تماس با عدهای از مشروطه خواهان مترقی در پاسخ به فتواي شیخ فضل الله نوري در روزنامه «حبل المتين»، «تمدن» و «نشریه مجلس» مقالاتي به چاپ رساند و درباره ارزش مدرسههاي جديد و اشكالات مكتب خانه قديم توضيح داد. در روزنامه «تمدن» به دفاع از «مدرسه دوشيزگان» پرداخته و مينويسد: "از اهل اين مملكت سؤال ميكنم، آيا در اين پايتخت «ملاباجي» نبود يا مكتبخانه از بدو عالم تا اين دم معمول و دائر نشده؟ يا دختران ما نزد آخوندهاي زيرگذر محله درس نميخواندند؟ و اگر مكتب ميرفتند، عبور آنها از معبر مخصوصي بود؟ آیا مكتبخانه را مدرسه گفتن كفر است؟ و يا دبستان كه زبان آبا و اجداد ماهاست، صحيح نيست؟ يا هركس دختري را "دوشيزه" بگويد مقاصد تعليم، از مفاسد دينيه دارد؟ با چرخ خياطي كردن و كاموا و گل دوزي و سرمه و مليله دوزي ياد گرفتن و به درد و بيدرمان مرد بيچاره شريك شدن، از گناهان كبيره است؟ اي رؤساي ملت، به خدا قسم روز ديگري غير از امروز هست كه تمام شما سر خجلت به زير خواهيد افكند كه حقوق معاشي و حياتي ما نسوان را ضبط كردهايد."
علي اكبر دهخدا با طنزهاي تلخ و گزنده خود خرافه پرستي و سنتهاي پدرسالارانه را در "صور اسرافيل" به استهزا گرفت. سردبيران سرمقالههاي خود را به اين موضوع اختصاص دادند.
در 1325ه.ق (1286ه.ش) بيبي خانم براي بازگشايي مدرسه نزد فخرالسلطنه ميرود و او هم چون نميتوانست با روحانيت رو در رو شود به شرط حذف كلمه دوشيزه از عنوان مدرسه و نام نويسي از دانش آموزان 4 تا 6 ساله اجازه بازگشايي مدرسه را ميدهد. در صفر 1286 ه.ش اعلاني در مجلس شورا به امضاء بيبي خانم چاپ ميشود كه مدرسه جديد دوشيزگان در دروازه قديم محمديه واقع شده است.
سرانجام با حمايت مشروطه خواهان بار ديگر مدرسه دوشيزگان در پانزدهم ربيع الاول سال 1326 ه.ق فعاليت خود را آغاز كرد. بيبيخانم پس از چند سال فعالیت، مدرسه دوشيزگان را تعطيل كرد و دختر او مولود خانم مدرسه «پرورش دوشيزگان» را در 1289 ه.ش در سه راه منتظم، خيابان بلورسازي تهران گشود و دختر ديگر بيبيخانم نيز در آن دبستان به آموزگاري مشغول شد.
مدرسه ناموس
اين مدرسه در سال 1326 ه.ق (1286 ه.ش) توسط خانم طوبي آزموده در خيابان فرمانفرما، نزديك چهار راه حسنآباد تأسيس شد. او كه با شرايط روز آشنايي داشت با تدبيري جديد شروع به كار نمود. در ابتدا به تأسيس كلاسهاي اكابر براي بانوان اقدام نمود و سپس قرآن و تعاليم مذهبي و علمالحديث را در دروس گنجانيد و سالي يكبار در مدرسه مجالس روضه خواني ترتيب داد و از اولياي شاگردان دعوت به عمل آورد و آيههائي از قرآن جهت فراگيري علم و دانش به آنان گوشزد نمود.
تهيه آموزگاران زن در آن عصر بسيار مشكل بود. بنابراين وي ناچار بود از دوستان شوهر خود درخواست كند تا كتب مورد لزوم شاگردان را تهيه كنند و سپس خود به تعليم آنان ميپرداخت. بعد از مدتي از كمكهاي بيدريغ سيد جوادخان سرتيپ، ميرزا حسن رشديه، نصير الدوله و اديب الدوله برخوردار گرديد.
مدرسه ناموس بعدها به صورت يكي از مجهزترين مدارس متوسطه تهران درآمد. در آمار منتشره در 1292 ه.ش در نشريه شكوفه تعداد دانشآموزاني كه شهريه ميپرداختند 119 نفر و دانشآموزاني كه به صورت رايگان در اين مدرسه تحصيل ميكردند را 41 نفر ذكر كردهاند. از فارغالتحصيلان اين مدرسه ميتوان بانو توران آزموده (خواهرزاده طوبي خانم)، بانو فخر عظيمي ارغون، بيبي خانم، گيلان خانم، فرخنده خانم و مهرانور سميعي نام برد. همچنین برخی از مرداني كه با خانم طوبي آزموده همكاري داشتند عبارت بودند از سيد جوادخان سرتيپ، ميرزا حسن رشديه، نصر الدوله و اديب الدوله.
پس از مدرسه ناموس، مدرسه تأییدیه دوشیزگان وطن توسط خانم منيره آبادي در 1349 ه.ق تأسيس شد و مدت 9 سال نيز داير بود.
مدرسه حجاب نسوان نیز از نخستين مدارس ملي دخترانه محسوب ميشود كه در تهران تأسيس شد. مديريت مدرسه را صغري منصور مؤيد به عهده داشت و در خيابان منتظم دربار واقع شده بود. بین سالهای 1314 تا 1315 ه.ش نام مدرسه به نوين تغيير يافت و در 1320 ه.ش تعطيل گرديد. سالهاي بعد، مدارسي چون تربيت بنات، صدريه، عصمتيّه، حسنات و فرحيه نوباوگان تأسيس شدند.
تأسيس مدارس دخترانه به شيوه نوين در ديگر شهرها نيز رونق گرفت. مدرسه تأييديه همدان از همين نوع مدارس دخترانه بود كه پس از مشروعيت در 1326 ه.ق (1908 م) تأسيس شد و در 1296 ه.ش داراي شش كلاس، 8 آموزگار و 285 دانشآموز بود. اين مدرسه سالها برپا بود و در دوره سلطنت رضاه شاه به صورت مدرسه ابتدايي و متوسطه اداره ميشد.
از ديگر مدارس دخترانهاي كه پس از مشروطيت تأسيس شدند ميتوان به مدارس دانش دوشيزگان كاشان (درخشنده گوهر رزاقي)، حسات (سكينه خانم «فخرالتاج» رضوي، 1336 ه.ق)، خورشيد بانو يزد (فرزانه هرمز ديار، 1288 ه.ش)، خرمشاه يزد (فرزانه استاد كيومرث، 1282 ه.ش)، دختران نسوان رشت (عيسي صديق، 1299 ه.ش)، ارض اقدس مشهد (ملكه ابوالملوكي قاجار – ملكه خانم – 1295 ه.ش)، دوشيزگان رضاييه (بدرالملوك انصاري، 1331 ه.ق، رضائيه اروميه)، شش كلاسه رضائيه دبيرستان شاهدخت (دكتر احمد)، زرتشتيان تهران (اردشير خسرو زارع و شيرين خداداد 1287 ه.ش)، شاهدخت بوشهر (شوكت اسلامي و همسرش عباس اسلامي، 1305 ه.ش)، شمس المدارس تهران (خواهران مستغني 1288، واقع در خيابان عينالدوله)، موهبت همدان (1299 ه.ش)، فرهنگ تبريز (باز فرهنگ خواهر ميرمصور 1292 ه.ش)، مزينيه تهران (مشروطيت دوم 1330 ه.ق)،گلبهار اصفهان (بي بي خانم جناب 1334 ه.ق)، ژاله تهران (1336 ه.ق)، رضا شاه كبير تهران – نوربخش (خانم دكتر زهرا كيا – همسر پرويز ناتل خانلري)، سعادت نسوان رشت (روشنك نوعدوست) اشاره کرد.
در سال 1327 ه.ق كليه دبستانهاي تهران دولتي شدند و رسماً تحت نظارت اداره فرهنگ قرار گرفتند و 46 باب مدارس دخترانه و پسرانه تأسيس گرديد. در پي گسترش مدارس دخترانه در سال 1329ه.ق ار طرف حکيمالملک -وزير معارف وقت- به منظور انتظام امور مدارس نسوان، سيدحسين سعادت به عنوان مديرکل نسوان تعيين شد. در سال 1297 ه.ش، نصيرالدوله -وزير معارف کابينه وثوقالدوله- به تأسيس يک دارالمعلمات و 10 دبستان دخترانه اقدام کرد. بعدها با اجراي سياست مذکور نوبت به پرورش زناني از خود ايرانيان بود که با فراگيري آموزشهاي نوين در خصوص علوم تربيتي به اداره اين تشکيلات بپردازند.
بعد از توسعه مدارس نسوان، براي اولين بار زناني چون بانو صديقه دولتآبادي به منظور تحصيلات عاليه عازم خارج از کشور شدند. خانم صديقه دولتآبادي دختر حاج ميرزا هادي دولتآبادي (اسم الله الودود) در سال 1300 ه.ق در اصفهان متولد شد و پس از يک دوره تعليم و تربيت و آموزش در محيط خانواده در سن پانزده سالگي با اعتضادالحکما ازدواج کرد. پدر وي از بابيان ازلی اصفهان بود که در پي مخالفتهاي مردمي به تهران عزيمت کرد. وي پس از مدتي اقامت در تهران به اصفهان بازگشت و در تشکيل انجمنهاي زنانهاي چون شرکت خوانين اصفهان و شرکت آزمايش بانوان همکاری داشت. وي همچنين روزنامه زبان زنان را در سال 1299 ه.ش تأسيس کرد. در فرودين 1301 ه.ش از راه کرمانشاه، بغداد، بيروت و حلب به پاريس رفت و در سال 1927م در رشته تعليم و تربيت فارغالتحصيل شد. در 1926م در کنگره بينالمللي زنان در پاريس به نمايندگي زنان ايران شرکت جست و پس از شش سال در سال 1307 ه.ش به ايران بازگشت و به مدت دو سال در جهت رفع مشکلات مدارس نسوان برآمد. سپس مدتي رياست بازرسي کليه مدارس دختران را بر عهده داشت. بعد از سالها خدمت در مدارس نسوان، در سال 1315 ه.ش به سرپرستي کانون بانوان برگزيده شد. وي خواهر يحيي دولتآبادي از رجال مشهور مشروطيت در ايران است.
نقش بهائیان در ایجاد بستر مناسب برای تحصیل بانوان
در آموزههای دیانت بهایی اهمیت تعلیم و تربیت برای زن و مرد از جایگاه ویژهای برخوردار است تا آنجا که در این خصوص بارها در الواح و نصوص مبارکه به این موضوع اشاره شده است. زمانی که حضرت عبدالبهاء به دعوت بهائیان غرب در فاصله سالهای 1911 تا 1913 میلادی به مصر، اروپا و آمریکای شمالی عزیمت نمودند، در سخنرانیهای مختلف به این موضوع بارها اشاره داشتند که در ادامه به چند مورد، برگرفته از نصوص مبارکه ایشان اشاره خواهیم داشت.
حضرت عبدالبهاء در «پیام ملکوت» ميفرمایند: "...عالم انسانی را دو بال، یکی ذکور و یکی اناث، تا هر دو بال قوی نگردند عالم انسانی پرواز ننماید..." همچنین در «انوار هدایت» شماره 2075 در پاریس فرمودند: "در هیچ حرکتی عقب نخواهند ماند. زن و مرد از حقوق مساوی برخوردارند. زنان در کلیه جهات، اداره امور را به دست خواهد گرفت. به همان مقام شامخ انسانی که در سراسر جهان مورد نظر است نائل خواهند شد و در جمیع امور شرکت خواهند کرد."
به همین نحو، آثار بهایی اظهار ميدارند که تنها دلیل ایجاد این عدم تعادل محرومیتی است که زنان در فرصت تحصیل و آموزش تجربه کردهاند. از بیانات حضرت عبدالبهاء در «انوار هدایت»، شماره 2082 این چنین آمده است:
"در جمیع قوا و اعمال انسانی شریک و سهیم و برابرند. در حال حاضر زنان هنوز در کلیه فعالیتها و امور بشری، استعدادهای طبیعی خود را آن چنان که باید و شاید به منصه ظهور نرساندهاند؛ علت این امر نیز فقدان فرصتهای مساوی در تحصیل است. بدون شک تحصیل علم، تساوی آنان را با مردان تثبیت خواهد کرد." و نیز ایشان در «خطابات»، جلد 3 ميفرمایند:
"تحصیل زن قدم مؤثری برای توقف و اتمام جنگ است چرا که وی تمام همٌ خود را بر علیه جنگ به کار ميگیرد." و در جای دیگر ميفرمایند:
"تنها زمانی که زنان به طور کامل در تمامي زمینههای انسانی شریک شوند، فضای اخلاقی و روانی تشکیل ميگردد که در آن صلح جهانی ظاهر خواهد گشت." (Universal House of Justice, To the people of the World, 13)
دیانت بهایی از ابتدا بر ضرورت تساوی حقوق زن و مرد من جمله حق تحصیل بانوان تأکید داشته و دارد. در سال 1279 ه.ش (۱۳۱۷ ه.ق و ۱۹۰۰ م) با پیگیریهای بهائیان خصوصاً بهائیان مهاجر در آمریکا و فرانسه تعدادی از بهائیان در ایران و نیز تعدادی غیربهایی متمول بر آن شدند تا با تأسیس مدرسهای با نام «تربیت بنین» در تهران ضمن جلوگیری از پراکنده شدن اطفال و جوانان، آنها را تحت آموزش و تعلیمات مستمر قرار داده تا بتوانند بدینوسیله در آینده خود و ایران نقش مؤثرتری داشته باشند.
لازم به ذکر است این درخواست در حدود دو سال قبل از تأسیس این مرکز توسط یکی از بهائیان به نام لوا گتسینگر (ام المبلغّات) در سفر مظفرالدین شاه قاجار به پاریس به شاه داده شد و شاه نیز با این امر موافقت کرده بود.
این مدرسه در همین سال و با نام مدرسه تربیت بنین (پسران) به همت شخصی به نام میرزا حسن ادیب طالقانی با همکاری و معاضدت محمدخان منجم، دکتر عطاء الله بخشایش و آصف الحکما در حدود سال 1279 ه.ش تأسیس و در سال ۱۳۲۱ ه.ق. (1282 ه.ش) رسمیت دولتی یافت. گفتنی است مقارن تأسیس این مدرسه، مدرسه دیگری توسط جمعی دیگر از بهائیان با تلاش و کوشش شخصی به نام حاج محمدتقی افنان (وکیل الحقّ) در شهر عشق آباد تأسیس شد.
محل اولیه مدرسه تربیت بنین ابتدا در کوچه شفیع نزدیک تکیه رضا قلی خان در جنوب خیابان بوذرجمهری فعلی بود و بعدها با تغییر مکانهای متعدد به چهار راه حسن آباد (محل مجلس سنای سابق روبروی دانشکده پلیس فعلی) منتقل گردید.
بعد از چند سال به دلیل مشکالات مالی اعضای غیربهایی، تصمیم بر آن شد تا جهت ممانعت از اختلال در کار مدرسه و تداوم آن محفل روحانی مرکزی بهائیان حمایت مالی مدرسه را بر عهده بگیرد. با تزریق امکانات مالی و انسانی از طرف بهائیان در داخل و خارج از کشور در سال ۱۳۲۹ ه.ق (1289 ه.ش) شاخه دخترانه آن به نام مدرسه تربیت بنات با مدیریت خانم دکتر «سوزان مؤدی» شروع به فعالیت ميکند.
جهت پیشرفت بهتر و بالا بردن کیفیت این مدارس، تعداد زیادی از معلمین آمریکایی و انگلیسی جهت تدریس به تهران اعزام ميشوند که ميتوان از دکتر سوزان مؤدی، خانم لیلیان کیپس، دکتر سیدنی اسپراگ، دکتر کوی و دکتر ادلید شارپ نام برد. این افراد به تناوب مسؤولیت تدریس و اداره این مدارس به را بر عهده گرفته و در این راه از هیچ کوششی مضایقه نميکردند.
البته مسؤولان ایرانی مدارس تربیت نیز با رایزنیهای متعدد با وزارت معارف وقت و سایر مسؤولان نظام مجوز تأسیس شعبات مدارس تربیت را در تعدادی از شهرهای پرجمعیت مانند اصفهان، یزد، کاشان، نجف آباد، قزوین، بابل، ساری و همچنین مناطقی که تعدادی از بهائیان زندگی ميکنند مانند آران، آباده و مریمآباد یزد به دست آورده، اما به جهت جلوگیری از تحریک مردم مسلمان آن شهرها و مناطق با نامهایی غیر از تربیت به فعالیتهای آموزشی مشغول ميشوند. علی رغم وجود تعداد بسیار زیادی از اطفال و جوانان غیربهایی به جهت تزیید معلومات، کلاسهای فوق برنامه مانند آموزش زبانهای انگلیسی، فرانسه و روسی با استفاده از معلمان خارجی راه اندازی شد. بیشتر فارغ التحصیلان این مدارس به واسطه کیفیت بالای آموزش و آشنایی با زبانهای خارجی به موفقیتهای چشمگیری نائل شدند و توانستند تأثیرات بزرگی در جامعه آن زمان خود بگذارند. این تلاشها زمینه ساز شکل گیری مدارس دخترانه به شیوه نوین در ایران شد.
نام برخی از فارغ التحصیلان بهایی این مدارس جهت آگاهی و گرامیداشت خدماتشان به جامعه ایران در ادامه آورده شده است:
سرهنگ جلال خاضع، مهندس حسین آوارگان، فؤاد اشرف، جلال اساسی، مهندس معزالدین پیروزبخت، مهندس عزیزالله ذبیح، دکتر منوچهر ذبیح، دکتر حسین رستگار، فریبرز روزبهیان، اکبر حداد، عبدالعلی علایی، جلال عزیزی، هوشمند فتح اعظم، محمد لبیب، عبدالله مصباح، سعید نحوی، قدرت الله وحید طهرانی، محمد یزدانی، سپهبد دکتر عبدالکریم ایادی، ذکرالله خادم اشرف اشرف، مهندس عزت الله ذبیح، سپهبد حسین رستگار نامدار، فؤاد روحانی، سرتیپ هدایت الله سهراب، سپهبد اسدالله صنیعی، سرلشکر شعاع الله علایی، نعمت الله علایی، نورالدین فتح اعظم، سپهبد ایرج محوی، سرهنگ عنایت الله سهراب و سرهنگ سرالدین علایی.
تعدادی از شاگردان بهایی مدرسه تربیت بنین تهران که به عنوان استاد و محقق در دانشگاهها خدمت کردند:
مهندس خلیل ارجمند، پروفسور منوچهر حکیم، دکتر غلام عباس دواچی، دکتر امانت الله روشن زائر، دکتر علی راسخ، مهندس عباس شهیدزاده، میرزا آقا شهیدزاده، دکتر ذبیح الله عزیزی، دکتر احمد عطایی، دکتر امین الله مصباح، دکتر رحمت الله مرشدزاده، دکتر علی محمد ورقا و دکتر احسان الله یارشاطر.
تعدادی از شاگردان بهایی مدرسه تربیت بنین پسران تهران که در زمره بزرگترین کارآفرینان عرصه اقتصادی کشور در آمدند:
مهندس خلیل ارجمند، امیر ارجمند، حبیب الله ثابت، اکبر و عباس حداد، عنایت الله و حبیب الله عزیزی.
تعدادی از شاگردان بهایی مدرسه تربیت بنین تهران که به جرگه هنرمندان، نویسندگان و شعرا پیوستند:
فؤاد اشرف، سهراب دوستدار، عنایت الله سهراب، عبدالعلی علایی، ابوالقاسم فیضی، هوشمند فتح اعظم، امین الله مصباح، نصرالله مودت، هدایت الله نیّرسینا، روح الله خالقی، ابراهیم ساجد، حشمت سنجری، رضاقلی میرزا ظلی و ذکرالله میثاقیان.
تعدادی از اساتید غیربهایی در این مدارس عبارت بودند از:
دکتر محمودخان شیمی، میرزا رضاخان مهندس الملک، میرزا علی خان مترجم السلطنه، احمد بیرشک، زاهدی، اسماعیل بازرگان، دکتر صفاری.
دبستان دخترانه تربیت كه پس از مشروطيت تأسيس يافت، براي دومين بار در چهارسو چوبي دروازه قزوين در تهران و به مديريت بانو طوبي آزموده همسر برادر ميرازحسن رشديه در 1327ه.ق (1287 ه.ش) تأسيس شد. اين مدرسه هم پس از يك دوره تحصيلي مانند گذشته با مخالفت قشر مذهبي تعطيل شد.
در 1329 ه.ق (1290 ه.ش) هيئت فرهنگي متشكل از خانمها كامياب و عاليه مدجت و ليليان گيپس اقدام به تأسيس مدرسه دخترانهاي به نام تربيت بنات كردند. مديريت مدرسه به عهده خانم ليليان گيپس بود. در 1302 ه.ش كودكستان و دبيرستان هم به اين دبستان افزوده شد. در 1305 ه.ش مديريت آن به دكتر كوي سپرده شد. در 1307 ه.ش خانم روحانگيز فتح اعظم و در 1308 ه.ش خانم لوند شارت امريكايي كه البته به زبان فارسي تسلط كامل داشت، مديريت اين مجموعه فرهنگي را به عهده داشتند. اين مدرسه يكي از مدارس معروف تهران به شمار ميرفت و تا 1312 ه.ش پابرجا بود.
شیخ فضلالله نوری در جلسهای به ناظمالاسلام کرمانی دربارهٔ مدارس جدید میگوید: «ناظم الاسلام، تو را به حقیقت اسلام قسم میدهم، آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمي و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟ مدارس را افتتاح کردید. آنچه توانستید در جراید از ترویج مدارس نوشتید، حالا شروع به مشروطه و جمهوری کردید؟ نمیدانید در دولت مشروطه اگر من بخواهم روزنه و سوراخ این اتاق را متعدد نمایم باید مالیات بدهم و اگر یک سوراخ را دو سوراخ کنم باید مالیات بدهم و کذا و کذا. اباحه مسکرات و اشاعه فاحشهخانهها و افتتاح مدارس تربیت نسوان و دبستان دوشیزگان و صرف وجوه روضه خوانی و وجوه زیارات مشاهد مقدسه در ایجاد کارخانجات و تسویه طرق و شوارع ...»
بالاخره به دنبال مخالفت شدید مراجع تقلید، مجوز مدارس تربیت در ایام عزاداری مخصوص بهائیان به بهانه عدم مجوز تعطیلی، به دستور وزارت معارف وقت باطل و فعالیتهای آموزشی آنها در سراسر ایران متوقف شد و تمام مدارك آن به حظيرة القدس منتقل گرديد. سپس به خاطر مخالفتهاي شديد مذهبي به دستور تيمسار باتمان قليچ و با حمایت حجت الاسلام محمدتقی فلسفی در اردیبهشت 1334 ه.ش مصادف با ماه رمضان حظيرة القدس هم خراب شد و تمام مدارك آن از بين رفت.
با وجود گذشت سالها از مناقشات میان روحانیون و روشنفکران بر سر تحصیل بانوان، هنوز عدهای از جوانان این مرز و بوم به همان دلایل کهنه از حق تحصیل محرومند. با وجود تلاشهای بسیاری که بهائیان در کنار دیگر هموطنان خود جهت ایجاد مدارس و دانشگاهها برای تحصیل بانوان ایران کردند، پس از پیروزی انقلاب اسلامی تعصبات دینی حاکمان مانع از تحصیل جوانان بهایی گردید تا آنجا که مصوباتی در ممنوعیت تحصیل و اخراج بهائیان از مراکز تحصیلی و دانشگاهی در شورای عالی انقلاب فرهنگی وضع و لازم الاجرا شد. علاوه بر این، امروزه با وجود ممانعت از تحصیل جوانان بهایی در دانشگاههای ایران به بهانههای گوناگون، حتی به آنان اجازه داده نمیشود با هزینه خود و در منازل شخصی، کلاسهای درسی ترتیب دهند. مؤسسه علمی آزاد بهائیان که در منازل شخصی بهائیان و با هزینه شخصی جامعه بهایی ایران دایر گردیده، تنها به آموزش غالباً مجازی چند رشته دانشگاهی به جوانان بهایی میپردازد، بی آنکه هیچ مدرکی دالٌ بر گذراندن دورههای کارشناسی یا ارشد صادر نماید. با این حال بارها مورد هجوم مأمورین امنیتی قرار گرفته و بسیاری از محصلین و مدرسین آن به جرمهای واهی تحت ناعادلانهترین شرایط در زندان بسر میبرند. بر اساس قانون اساسی و قوانین حقوق بشری که ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی رسماً پذیرفته است، حق تحصیل از ابتداییترین حقوق هر شهروند ایرانی، صرفنظر از اعتقادات وی میباشد. آیا قرار بر آن است تا اشتباهات تاریخ دوباره تکرار شوند؟
-------------------------------------------------------------------------------------------------
[1] - مدارس تربیت به همت بهائیان و تعدادی از غیربهائیان در ایران شکل گرفت.
[2] - به نقل از عبدالحسين ناهيد، تحول آموزش و پرورش در ايران. تهران، مؤسسة مطالعات تحقيقات اجتماعي، ص 14 الی 16.
[3] - دکتر ساموئل مارتین جردن ((Samuel M.Jordan از سال ۱۸۸۹تا ۱۹۴۰ میلادی ریاست کالج آمریکایی تهران (دبیرستان البرز) را به عهده داشت. او بانی و سازنده دبیرستان البرز و مدرسه دخترانه آمریکایی تهران است.
[4] - همسر فرانسوي «حاج عباس شيرازي» نقاش دربار ناصرالدين شاه كه براي آموختن گلسازي به پاريس فرستاده شد.
[5] - فخري قويمي، کارنامه زنان مشهور ايران از قبل از اسلام تا عصر حاضر، تهران، وزارت آموزش و پرورش 1352، ص 128.
[6] - ناظمالاسلام كرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، ج1، ص 4.
[7] - ضرورت ايجاد مدارس دخترانه در جامعه از گفتار خليل خان ثقفي اعلمالدوله با مظفرالدين شاه بخوبي روشن ميشود. وي در پاسخ به پرسش شاه مبني بر اينكه چرا دخترش به مدرسه امريكايي ميرود؟ به شاه گفت: به علت نبودن مدارس دخترانه دولتي اقدام به اين كار نمودم و از شاه خواهان مدارس دخترانه دولتي ميشود./ خليلخان ثقفي، مقالات گوناگون - ص 176.
[8] - سوانح عمر، ص 148.
[9] - رضا رمضان نرگسي، سايه روشن صديقه دولت آبادي، حوراء، شماره 4.
[10] - نرجس مهرانگيز ملاح، بيبي خانم استرآبادي و خانم افضل وزيري مادر و دختر از پيشگامان معارف و حقوق زنان، نيويورك، نشر نگرش و نگارش زن.
[11] - محمد حسين خسرو پناه، هدفها و مبارزه زن ايراني از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوي، نشريه پيام امروز.
[12] - شيخ فضلاللّه نوری، یکی از علل اصلي صدور لايحه مخالفت با تأسيس مدارس دخترانه را استفاده از کلمه دوشيزه در نام مدارس عنوان کرد، حسن معاصر، تاريخ مشروطيت ايران، سال اول، ص 83.
[13] - فخري قويمي، کارنامه زنان مشهور ايران از قبل از اسلام تا عصر حاضر. تهران، وزارت آموزش و پرورش، 1352، ص 131 الی 133.
[14] - ياكوب ادوارد پولاك، سفرنامه پولاك، ترجمه كيكاووس جهانگيري، تهران، خوارزمي.
[15] - بدرالملوک بامداد، هدف پرورش زنان، ص 41 الی 43.
[16] - بدرالملوك بامداد، زنان ايراني از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد، ج1، ص 41 الی 43.
[17] - بدرالملوك بامداد، زنان ايراني از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد، ج1، ص 43.
[18] - مجله اسناد، سال اول، دفتر اول، ص 83.
[19] - بدرالملوك بامداد، زنان ايراني از انقلاب مشروطه تا انقلاب سفيد، ص 42.
[20] - سازمان زنان ايران، زن ايراني از شاليزار تا وزارت، تهران، سازمان زنان ايران، 1350، ص 17.
[21] - فخري قويمي، کارنامه زنان مشهور ايران از قبل از اسلام تا عصر حاضر، تهران، وزارت آموزش و پرورش، 1352، ص 141 الی 144.
[22] - رباب حسيني، «مدارس نسوان از آغاز تا سال 1314»، مجله گنجينه اسناد، بهار، 1370، سال اول، دفتر اول، ص 83 الی 88.
[23] - کسروي، تاريخ انقلاب مشروطه، ج1، ص 362.
[24] - حضرت عبدالبهأ در ترتیب این ملاقات نقش سازنده ای داشتند. ضمناً شرح حال خانم «لواگنسینگر» در کتاب ترانه امید تحت عنوان شعله به قلم ویلیام درج شده است.
[25] - محل های موقت این مدارس عبارت بودند از کوچه دباغ خانه، محلی در سر قبر آقا (باغ فردوس مولوی) با نام مدرسه (میرزا آقابابا معلّم)، منزل شخصی دکتر محمدخان منجّم، خیابان شاهپور سابق، روبروی پارک شهر، کوچه قاپوچی باشی.
[26] - یکی از کسانی که کمک های مالی شایانی جهت اداره مدرسه تربیت بنین تهران کرد، شاهزاده محمدحسن میرزا، مؤیدالدوله بود. مدتی در حیفا و عراق به سر برد و در سال ۱۳۳۹ ه.ق در ناصریه درگذشت. پیرو آموزه های دیانت بهایی درخصوص اهمیت تحصیل، محافل مرکزی بهائیان خطاب به محافل روحانی اجازه داده شد تا «در زمانی که مدارس تربیت احتیاج مالی پیدا کنند، می توانند با فروش قسمتی از موقوفات مشکل مدارس تربیت را رفع کنند.»
[27] - صفحه ۴۰ «تاریخچه مدرسه تربیت بنین» نوشته عباس ثابت.
[28] - دکتر کوی Genevieve 1962-1886 متخصص تعلیم و تربیت از دانشگاهی در نیویورک بود. شرح کامل زندگی وی در کتابی به نام نجم باختر درج شده است. (عالم بهایی جلد ۱۴، ۱۹۶۳، نوشته مسعود ذبیحیان)
[29] - دکتر علی محمد ورقا، استاد و مدیر گروه آموزش جغرافیایی دانشگاه تربیت معلم که پس از پیروزی انقلاب اسلامی مجبور به ترک وطن گردید.
[30] - دکتر احسان الله یارشاطر که پس از پیروزی انقلاب اسلامی مجبور به جلای وطن شد و به آمریکا رفت و در آنجا مشغول تنظیم دایره المعارف ایرانیکا شد.
[31] - روح الله خالقی، استاد کمانچه.
[32] - حشمت سنجری، رئیس ارکستر سمفونیک ایران بود.
[33] - در کتاب تاریخچه مدارس تربیت گفته می شود جناب رضاقلی میرزا ظلی بهایی نبود ولی محبت خالصانه ای داشت.
[34] - سید روحالله خمینی در پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی (۲۲ بهمن۱۳۶۲): »اگر هر شهرستانی، چند نفر مؤثر، افکاری مثل مرحوم مدرس شهید حاج شیخ فضل الله را داشت، مشروطه به طور مشروع و صحیح پیش میرفت و قانون اساسی یا متمم آن، که مرحوم حاج شیخ فضل الله در راه آن شهید شد، دستخوش افکار غربی و دستخوش تصرفاتی که در آن شد، نمیگردید. اسلام عزیز و مسلمانان مظلوم ایران آن رنجهای طاقت فرسا را نمیکشیدند...«
بیانات سید علی خامنهای در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، 04/12/1388: »نتیجه این شد که کسی که میدانست و میفهمید - مثل مرحوم شیخ فضلاللَّه نوری - جلوی چشم آنها به دار زده شد و اینها حساسیتی پیدا نکردند.«
سید علی خامنهای در سخنرانی 02/12/1368: «در تاریخ خودمان در نهضت مشروطیت که روحانیون آمدند یک حادثه بزرگ (نظام مشروطیت) را در کشور ایجاد کردند و پایان دوره استبداد را تدارک دیدند، بعد همین مشروطیت، پایگاهی برای ضدیت با دین و روحانیت شد و هنوز ابتدای کار بود که روزنامه صدر مشروطیت، به نام آزادی شروع به کوبیدن دین کرد، تا جایی که یکی از شخصیت های روحانی آن زمان مرحوم آقا شیخ فضل الله نوری که جزو پیشروان مشروطیت بود، در مقابل آن مجلس و مشروطیت ایستاد و سرانجام هم به شهادت رسید.«
سید علی خامنهای در سخنرانی 14/07/1379: «در تهران سه نفر عالم بزرگ مرحوم شیخ فضل الله نوری، مرحوم سید عبدالله بهبهانی، مرحوم سیدمحمد طباطبایی پیشوایان مشروطه بودند، پشتوانه اینها هم دستگاه حوزه علمیه در نجف بود، اینها چه میخواستند؟ اینها میخواستند که در ایران عدالت برپا بشود؛ یعنی استبداد از بین برود. نتیجه این شد که این نهضت عظیم مردم که پشت سر علما و به نام دین و با شعار دین خواهی بود، بعد از مدت بسیار کوتاهی منتهی به این شد که شیخ فضل الله نوری (...) را که در تهران به دار کشیدند، بعد از اندکی سید عبدالله بهبهانی را در خانه اش ترور کردند، بعد از اندکی سید محمد طباطبایی در انزوا و تنهایی از دنیا رفت، مشروطه را هم برگرداندند به همان شکلی که خودشان میخواستند، مشروطه ای که بالاخره منتهی شد به حکومت رضاخان.«
سید علی خامنهای، ویژه نامه منشور، ش26 و ش 114، مرداد 1383 و 85: «شهید آیت الله شیخ فضل الله نوری مظهر جریانی است که در مقابل انحراف مشروطیت ایستاد، بنده به دلیل همین خصوصیت از شیخ شهید نوری با همه وجود دفاع میکنم. واقعاً به شیخ فضل الله خیلی ظلم شده است، اوایل انقلاب یک وقت من در نماز جمعه راجع به مشروطیت و مرحوم شیخ فضل الله صحبت کردم. بعد یکی از دوستان نزدیک ما به من اعتراض کرد! من دیدم حتی در محافل روحانی و نزدیک به خود ما هم همین تفکرات وجود دارد که چرا از شیخ فضل الله صحبت میشود.«
سید علی خامنهای در دیدار کارگزاران نظام، ۱۳۸۴/۰۸/۰۸: «ملتی که در شهر تهران ایستادند و تماشا کردند که مجتهد بزرگی مثل شیخ فضلاللَّه نوری را بالای دار بکِشند و دم نزدند؛ دیدند که او را با اینکه جزو بانیان و بنیانگذاران و رهبران مشروطه بود.«
«درسهای مشروطه» از نگاه حضرت آیتالله خامنهای، ۱۳۸۹/۰۵/۱۴: «این روشنفکران به جای اینکه دنبال دستگاه عدالت باشند و یک ترکیب ایرانی و یک فرمول ایرانی برای ایجاد عدالت به وجود آورند، مشروطیت را سر کار آوردند. نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که این نهضت عظیم مردم که پشت سر علما و به نام دین و با شعار دین خواهی بود، بعد از مدت بسیار کوتاهی منتهی به این شد که شیخ فضلالله نوری را - که این شهید بزرگوار همینجا مدفون است - در تهران به دار کشیدند.«
دیدگاهها
مجید سبزیکاری :
بسیار مشتاق به مطالعه کتب در مورد حضرت باب میباشم. و از هر گو نه مطلب اسقبال میکنم.اسار به زمان ابتدای وحی واز سن حضرت کا 18 سال به بعد تا صعود حضرت.
amir :
ba salam khedmate shoma bozorgvaran
man mikhaham ba ayeene shoma
bishtar ashna shavam mamnoon misham raynamyeem konid
darzemn man dar shiraz zendegi mikonam
09365371875
parvazbitekrar@yahoo.com
حمید :
به چه صورت امکان رفع شبهه داریم ؟ما در ابراز دین شدیدا مشکل و محدودیت داریم 23سال است مشرف شده ام ولی امکان دسترسی ندارم
افزودن دیدگاه جدید