به گزارش بازداشت به نقل از ایران وایر :
مهر انگیز کار
باری در تاریخ ایران حکومتی اسلامی شکل گرفت و حاکم شد که مسلمان و بهائی را چندان از راهروهای ظلمت زندان ها عبور داد که به هم رسیدند. با یکدیگر همدرد شدند. دختر آیت الله در زندان با زنان عضو رهبری بهائیت هم بند شد. دختر اصلاح طلب حکومت اسلامی با آنها هم بند و دوست شد. وکیل دادگستری حقوق بشری در دوران هم بندی با آنها، با این زنان زندانی آشنا شد. رویدادی در تاریخ حکومت اسلامی اتفاق افتاد که در روند ی نا منتظر، در نقطه مقابل هدف های ضد انسانی جمهوری اسلامی ایران حرکت کرد و اینک پس از 37 سال که از دوران جدید تاریخ خونبار بهائیت می گذرد، هم بند های مسلمان و فعالان مدنی، در خانه فریبا کمال آبادی عضوی از هفت عضو رهبری بهائیان گرد آمده اند که پس از هشت سال تحمل زندان، برای نخستین بار به مرخصی پنج روزه آمده است.
نتیجه این رویداد تاریخی در کوتاه مدت برای هر دو طرف زیانبار است. دیدارکنندگان مسلمان، از هر طیف و اندیشه سیاسی بیش از پیش می روند زیر کنترل دستگاه قضائی- امنیتی. از طرفی فریبا کمال آبادی به جرم جاذبه های انسانی که زنان مسلمان هم بند را متوجه خود کرده، از همین مختصر امکانات قانونی هم برای دیداری کوتاه با خانه و خانواده محروم می شود.
اما افق تحولات اجتماعی و فرهنگی در دراز مدت، روشن تر از این هاست. جمهوری اسلامی ایران بسیار ستمگری کرده و می کند. بهائیان اقلیت پر جمعیتی بوده اند که به سهولت طعمه آنها شده اند. تاریخ نویسی بر پایه رویکرد سیاسی نسبت به این آئین، دستمایه شده تا آنها را نه فقط قلع و قمع کنند و به اتهام همدستی با صهیونیسم بر آنها حمله ور بشوند، بلکه راه دانشگاه را بر جوانان بهائی بسته اند تا بهائیان جوان به ناچار ایران را که زادگاه خود و آئین شان است ترک کنند و با پایان عمر بهائیان سالخورده، ریشه نسل آنها را از خاک ایران که بسیار دوستش دارند، بکنند.
علامت ها نشان می دهد که در دراز مدت به این مقصود نمی رسند. خوشبختانه زیر سلطه این حکومت ، جریان هائی در حال نشو و نما است که سد راه می شود. نمی گذارند قهر اجتماعی و تفرقه افکندن بین مسلمان و بهائی که حکومت آن را تشدید و تقویت می کند، عمیق بشود. هر چه بیشتر بر بهائیان ظلم و ستم روا می دارند، احساس همدردی اکثریت مسلمان نسبت به آنها بیشتر برانگیخته می شود. دستجات بهائی خارج از ایران از یاری مسلمانان فعال در حوزه های گوناگون به خصوص نزدیک به نهادهای سازمان ملل متحد و نهادهای حقوق بشری، بیشتر بهره می برند. همسوئی مسلمانان با نمایندگان جوامع بهائی خارج از کشور، نمادی است از آن چه در دراز مدت اتفاق می افتد که بکلی با آن چه جمهوری اسلامی خیال آن را در سر پرورانده است تفاوت دارد.
جمهوری اسلامی با اشتباهات مکرر و به سخره گرفتن حقوق بشر، تبدیل شده است به یک "حکومت مخبط" که خبط روی خبط مرتکب می شود. عبا و عمامه از سر شیخ و مرید اسلام بر می دارد، به این جرم که بر سیاست هایش خرده می گیرد. رهبران اعتراض های مردمی را که از جنس خودش هستند به حبس و حصر می کشد. دادگاه ویژه روحانیت بر پا کرده است تا نگذارد دین نفس تازه کند. نگذارد ملاهای اهل مدارا جان بگیرند. ایرانیان هرچند پس از کشتار های دهه اول انقلاب فاتحه امنیت و رفاه را زیر چتر سوراخ سوراخ این حکومت خواندند، اما به تدریج آگاه شده اند که زندگی آینده آنها در صورتی سالم خواهد شد که حکومت نتواند به بهانه دین و آئین و عقیده، از مردم سلب امنیت کند.
هنگامی که در سالهای اول انقلاب برنامه ای با نام "هویت" از رادیو- تلویزیون پخش شد، مردم به چشم دیدند که از نگاه حکومت انقلابی بیشتر مفاخر ملی ایران در تاریخ معاصر با در نظر گرفتن منافع ملی انگلیس یا دیگر قدرت های غربی، فعالیت می کرده اند. از نگاه حکومت انقلابی رجال ملی و سیاسی ایران جیره خوار انگلیس بوده و از خود اراده ای نداشته اند. این گونه نگرش کلی و بر اساس پیش داوری های آخوندی، تردیدی باقی نگذاشت که نسبت دادن تاریخی بابیان و بهائیان به سیاست انگلیس، بی پایه است. بی ارزش است. به اعتبار برنامه سریالی هویت، شیخ فضل الله نوری نمادی شد از شخصیت اسلامی که می خواست نگذارد آن همه سیاستمدار، ادیب، آزادیخواه و شاعر انگلوفیل در دنیای سیاست و فرهنگ کشور فعال بشوند. شیخ انقلاب مشروعه را می خواست و نه مشروطه را. حکومت انقلابی بازیافت آن تفکر بود که شاخه های آن عموم روشنگران دینی و غیردینی را نشانه می گرفت. با سریال هویت به ایرانیان فهمانده شد باید از آن شیخ پیروی کنند.
ناگفته پیدا بود که بهائیان در آن کشور دیگر جائی ندارند. از طرفی هم آوازه خمینی که از نوفل شاتو به نام یک ملای آزادیخواه بلند شده و طبعا مطبوعات غرب برای آن سر و دست می شکستند، امید بخش بود. لازم بود برای قلع و قمع بهائیان که ملایان همواره آنها را خطری بالقوه تلقی می کردند، تدبیری تازه بیاندیشند. آن تدبیر زود آشکار شد. با محافل اول و دوم همان کردند که می دانیم. همکاری با صهیونیسم و نزدیکی با حیفا که اماکن مقدسه بهائیان از پیش از تاسیس حکومت اسرائیل و اشغال سرزمین فلسطین در آن جا بود، تبدیل شد به اتهام و جرم واحدی که می توانستند همه بهائیانی را که می خواستند، با آن معدوم کنند. نظام سرکوب نسبت به بهائیان این گونه شدت گرفت. دستبرد به اموال آنها و بازپس گرفتن تمام مستمری هائی که به ازای خدمت در کادرهای دولتی دریافت کرده بودند، در دستور کار قرار گرفت. همچنان دستگیر می شوند به اتهام همدستی با صهیونیسم و همچنان کاسبی های کوچک آنها مهر و موم می شود و بسیار دردهای دیگر که تحمل کرده اند و هنوز بسیاری بهائی در آن کشور باقی مانده اند.
اما زمانه آبستن جریان های نوینی است. جامعه از همه سو دردمند است. هر آن کس در حکومت انقلابی در برابر ظلم آشکار نقدی بر قلم یا زبان آورده، از دالان های مخوف زندان ها عبور کرده. یا بازآمده و جان سختی کرده یا تبدیل به شماره ای و سنگ گوری شده. بهائیان ایران هر دو را تجربه کرده اند. به علاوه ستمی دیگر را. بسیاری حتا تبدیل به شماره ای و سنگ گوری نشده اند. گم شده اند. دیگر باز نیامده اند. اما بهائیان با ایران قهر نکرده اند. از پا ننشسته اند. ایستاده اند. فریبا کمال آبادی و شش تن دیگر همچنان رهبری آنها را دارند. این هفت رهبر ابتدا به بیست سال حبس محکوم شدند و سپس مجازات جرم ناکرده شان به ده سال تقلیل یافت.
ایرانیان که به خصوص از سال 88 ببعد بیش از پیش، با طبیعت ضد بشری این حکومت آشنا شده اند، به صورت تدریجی از زیر مغزشوئی های تاریخی نسبت به بهائیان خود را خلاص می کنند. جمع بزرگی که شیعه اثنی عشری هستند یا مسلمان اهل تسنن یا دراویش گنابادی و مانند آن، از حکومت اسلامی فیض برده و عزیزی از دست داده اند. دیگر دلیلی پیش رو نیست تا ایرانیان باور کنند بهائیان دست نشانده انگلیس اند. کمتر خانواده شیعه ای را سراغ داریم که یک یا چند عزیز را به فرمان این حکومت از دست نداده باشد. مگر آن همه شیعه و مسلمان که شکنجه شده و جان باخته اند یا از کشور رانده شده اند، جیره خوار سیاست های استعماری بوده اند؟ چرا باید ایرانیان باور کنند فریبا کمال آبادی و یارانش برای اعتلای صهیونیسم کار می کرده اند؟
تعداد همدردی=34
دیدگاهها
بهرنگ :
من با اینکه باور مذهبی ندارم اما تجربیاتم از هم میهنان بهایی نشان میده که انسانهای پاک ، دلسوز ، روراست و سالمی هستند و از این دیدگاه که تونستید انسانهایی این چنین بسازید کارتان درخور ستایش است.
جواد :
به راستی که این حاکمان ظلم و جور و ستم چه بسر ملت شریف ایران آوردند، آنچه برکشور و جامعه وفرهنگ همزیستی و مسالمتآميز مردم میهنم رفت، که مغولان و دیگر اشغال گران نکردند، گر عدو خواهد سبب خیر شود، خوشبختانه مردم با فکر و با فرهنگ ایران عزیزم روز به روز از این شرایطی که حاکمیت برای مردم رقم می زند فاصله میگیرند، وبا اندیشه های فعهیمانه و نو آگاهی پیدا می کنند تا ازاین افکار پوسیده و کهنه عبور کنند، وبا ادب و احترام متقابل با تعالیم دیانت بهایی و علم و عرفان در کنار هم زندگی دوستانه و غم خور یک دیگر باشند و از دانش و آموزههای یک دیگر بهرمند گردند، وکید دشمن کین به خودش برگردانند، واین جای بسی خوشبختی دارد، برای این بنده کمترین
و چنانکه پیش بینی می شود، در آینده نزدیک مردم بدون دشمن عقب مانده و جاهل زندگی خوبی خواهند داشت،
گرچه آگاهی لازمه آزادیست، برای تمام جوامع بشری و انسانی از هر طیف گسترده باری اگر امروز همین مردم با استقامت و پایداری خویش توانسته اند به آگاهی لازم برسند و نقشه دشمن دون را نقش بر آب کنند،..............،
افزودن دیدگاه جدید