35. گر عنایات الهی - شعری از شهید مجید جناب حبیب الله اوجی
شعری از شهید مجید جناب حبیب الله اوجی زمانی نقشهء قتل او را کشیدند و او را با تیر زدند،گلوله بر دستش خورد و شریان دستش را قطع کرد،پس از عمل و به هوش آمدن در بیمارستان این ابیات را دیکته کرد. گر عنایات الهی چند روزی دیر شد شکر ذاتش را که اکنون قسمتم یک تیرشد میکشم از استخوان و مینهم بردیدگان بازگرتیری به قصد سینه ام تدبیر شد تیر حسرت بدتر از تیر جفایم میکشد از چه رو قتلم برای مدتی تاخیر شد از همان پیدای عمر از جور این نابخردان دل زبس نامردمی ها دید از جان سیر شد روزگاری ناله ها کردم به درگاه خدا ای خدا آن ناله های زار بی تاثیر شد دیشب اندر خواب دیدم پر کشیدم سوی دوست طالعم خوابید کاین خوابم...