دیانت بهائی، یک دیانت جهانی است و هدفش اتحاد جمیع نژادها و ملیتها در یک آرمان بین المللی و دیانت واحد می باشد. تجدید و تکامل ادیان از اصول این آئین است زیرا در هر زمان مقتضیات جامعه بشری تغییر می پذیرد و در هر عصری دینی جدید موافق با مقتضیات و نیازمندهای جهانیان ظاهر می گردد. بـهائیان پیروان حضرت بـهاءالله هستند و معتقدند که ایشان، جدیدترین فرستاده الهی در سلسله پیامبران پیشین چون حضرت ابراهیم، موسی و بودا و زردشت و مسیح و بالاخره حضرت محمد است و رسالتش برای ایجاد تمدنی جدید و جهانی است که بشر در این زمان بدان نیازمند است. محور تعالیم دیانت بـهائی وحدت عالم انسانی است یعنی وقت آن آمده است که بشر از هر قوم و نژادی به یگانگی رسند و همه در ظلّ یک جامعه جهانی درآیند. حضرت بـهاءالله فرموده است که خداوند بیمانند نیروهائی را در جهان بکار گماشته است تا آنچه را که بر حسب سنّتهای پیشین سبب جدائی و اختلاف میان اقوام و طبقات و ادیان و ملل عالم گشته است از میان بردارد و مهمترین کاری که امروز بشر باید به آن پردازد وحدت عالم انسانی و تلاش و کوشش در راه اتّحاد و اتّفاق اهل عالم است. یکی از اهداف و مقاصد دین بـهائی بذل  همت و مساعدت در این مسیر است. از این روی امر بـهائی جامعه‌ی جهانی مرکّبی بیش از 7 میلیون نفر از اکثر ملل و نژادها و فرهنگهای جهان بوجود آورده و تعالیم حضرت بـهاءالله را در آن جامعه تجسم بخشیده است. آزمایشی که بهائیان در این راه گذرانده اند سبب تشویق کسانی است که از همین راه می پویند و نوع انسان را اعضاء یک خاندان و کره زمین را یک وطن می دانند.

Aeene Bahai

جمعی از بهائیان از نقاط مختلف جهان

   اصول و تعالیم حضرت بهاءالله


حضرت بـهاءالله ما را به وحدانیت پروردگار تعلیم داده یعنی که خدا یکی است و اوست که پی در پی اراده خویش را در ظهور پیغمبران در هر زمان بر نوع انسان ظاهر ساخته است و پیغمبران نیروی اصلی در تمدن بشری در طول تاریخ بوده‌اند.


پیامبران آسمانی واسطهء بین خدا و خلق‌اند و  از یک منشاء برای تربیت و ترقی نوع بشر آمده‌اند، مردمان جهان ادیان را بکلی جدا از یکدیگر می دانند ولی در نظر بهائیان مقصد جمیع فرستادگان یزدانی یکی است و آن رساندن بشر به بلوغ روحانی و معنوی او است. حال زمان ما زمانی است که انسان به مرحله بلوغ وارد گشته و وحدت خاندان بشری و بنای جامعه‌ای جهانی و صلح عمومی امکان پذیر شده است. برای وصول به هدف وحدت عالم انسانی از جمله تعالیمی که امر بهائی ترویج می کند عبارت است از:
 
•     ترک جمیع تعصّبات
•     تساوی جمیع حقوق و امکانات برای زن و مرد
•     تعدیل معیشت و از میان بردن افراط و تفریط در فقر و ثروت
•     تعلیم و تربیت عمومی
•     تحرّی حقیقت یعنی هر کس خود باید به جستجوی حقیقت پردازد و از تقلید دست بردارد.
•     ایجاد جامعه متّحدالمنافع جهانی
•     مطابقت دین با علم و عقل
 


 

راهی برای زندگی 

حضرت بهاءاللّه به ما چنین تعلیم داده است که انسان همانند "معدنی است که در آن گوهرهای گرانبها نهفته است" خود انسان از این گنج شایگان بی‌خبر است تا چه رسد به دیگران.  هدف از زندگی انسان آن است که استعدادهای نهفته‌اش را پرورش دهد تا هم خود از آن برخوردار گردد و هم در خدمت عالم انسانی ان را بکار برد. حضرت بهاءاللّه فرموده است که زندگی در این جهان مانند زندگی جنینی کودک در رحم مادر است و اعضاء بدن انسان در عالم رحم رشد می کند اما هرچند آن اعضا در عالم جنین بکار نمی آید ولی رشد و نموش لازم است تا کودک پس از تولد در این عالم آنها را بکار برد و ناقص نباشد. بدین گونه، نیروهای اخلاقی و عقلی و روحانی، اعضاء و جوارح روح ما در این عالم است. روح پس از خروج از این عالم تا ابد در عوالم الهی باقی و در ترقّی است وبه اين نيروها نيازمند است.


 
بنابراین روش زندگی بهائیان مستلزم رشد و نمو معنوی است. نماز و مناجات روزانه روح را از قیود این جهان محدود آزاد می سازد و درهای جدیدی را به روی ما می گشاید. همکاری در برنامه‌های مفید با مردمی که با یکدیگر از همه حیث تفاوت دارند تعصّبات دیرینه را نابود می سازد. الكل و مواد مخدر که عقل را زائل می سازد جز در موارد لازم برای دارو و درمان حرام است و نیز از غیبت و افترا که اعتماد بین مردمان را سست می کند و روح اتّحاد را که سبب ترقّی انسان است از میان می برد باید احتراز جست.

راهی برای زندگی


 
 
  جامعه بهائی از پیشینه های قومی و فرهنگی مختلف تشكیل شده است.

حضرت باب 
 
در ۲۳ ماه می  ۱۸۴۴ ميلادي در ایران در شهر شیراز جوانی که خود را باب نامي. اعلان کرد که پیامبر الهی که همه جهان در انتظارش هستند، به زودی ظاهر خواهد شد. لقب باب از این جهت است که اگر چه حضرت باب خود مظهر مستقلّ الهی بود اعلان فرمودند که مقصد اصلیش آنست که مردم را برای ظهور کلّی الهی بعد از خود آماده نمایند. 


حضرت باب پس از این اعلان بزودی دچار مخالفت های روحانیون اسلامی گردید. دستگیر شد و به زندان افتاد و بالاخره کمتر از شش سال بعد در ۹ جولای ۱۸۵۰ ميلادي در میدان عمومی شهر تبریز شهید شد و بیش از ۲۰ هزار نفر از پیروانش نیز طی کشتارهای متعدد در سراسر ایران به شهادت رسیدند و حال بنای باشكوهی با گنبد زرین در کوه کرمل مشرف بر خلیج حیفا و محاط به گلزارهای زیبا بنام مقام اعلی ساخته شده است که جسد مطّهر حضرت باب را در آغوش گرفته است.

آرامگاه حضرت باب ( مقام اعلی)


 
 
 

   آرامگاه حضرت باب ( مقام اعلی)

            
  حضرت بهاءالله

حضرت بهاءالله در سال 1817 ميلادي در طهران متولد شدند. از اوان طفولیت آثار عظمت در آن حضرت ظاهر بود. ایشان در منزل آموزش مختصری دیدند، اما احتیاج نداشتند که در مدرسه ای وارد شوند زیرا از طرف خداوند دارای علم لدنی بودند. حضرت بهاءالله از خانواده ای اصیل و شریف بودند و در جوانی مشاغل عالیه ی در دربار شاه به حضرتشان پیشنهاد شد، لیکن نپذیرفتند. ایشان مایل بودند که بیشتر اوقاتشان را صرف کمک به ستمدیدگان، بیماران و مستمندان نمایند، و از حق و عدالت دفاع کنند و چون حضرت بهاءالله حمایت خویش را از آئین حضرت باب اعلان فرمودند طولی نکشید که تمام مناصب و امتیازاتش را از دست داد و در طوفانـی که پـس از شهادت حضـرت باب در ایران برخاست از همه ثروت و مال دنیـا محروم و خود نیز دچار شكنجه و آزار و گرفتـار زندان شد. سپس چند بار ایشان را تبعید نمودند. اولین تبعیدشان به بغداد بود. در سال ۱۸۶۳ ميلادي در همان شهر حضرت بـهاءالله مقام خويش را اعلان نموده و خود را موعود کل امم معرفی فرمودند. از بغداد حضرت بـهاءالله را به استانبول و از آنجا به ادرنه و بالاخره به عکّا تبعید نمودند. عکّا در اراضی مقدسه بود و حضرت بـهاءالله بعنوان یک زندانی در سال ۱۸۶۸ ميلادي به آن شهر تبعيد گر ديدند. از ادرنه و سپس از عکّا حضرت بـهاءالله نامه‌های متعددی خطاب به ملوك و سلاطین زمان خویش صادر فرمودند. این الواح در تاریخ ادیان بی نظیر و از اسناد بسیار مهم و پر عظمتی است که در آنها حضرت بـهاءالله اعـلان فرمودند که تمدنی جهانی در حال بوجود امدن است و زمانش فرارسیده که اهل عالم بسرا پرده وحدت و یگانگی درآیند و به شاهان و امپراطورها و روسای جمهور در قرن نوزدهم نصیحت کردند که از اختـﻻفات  خویش دست بردارند و تسلیحات خویش را به حداقل رسانند و در عوض کوشش و امکانات خویش را صرف ایجاد صلح عمومی نمایند. درگذشت حضرت بـهاءالله در بـهجی در شمال عکّا واقع شد و مزارشان در همان جا استقرار یافت و تعالیمشان کم کم از مرز خاورمیانه بیرون رفت و در نقاط دیگر منتشر شد.

نمایی از آرامگاه حضرت بهاءالله


 
 
  نمایی از آرامگاه حضرت بهاءالله

حضرت عبدالبهاء


حضرت بهاءالله برای حفظ امر خود از تفرقه آن را ازقوایی بی نظیر بهره مند کردند که آن قوهء عهد و ميثاق است. قبل از صعود حضرت بهاءالله، ایشان به صراحت مرقوم فرمودند پس از من توجه به حضرت عبدالبهاء كنيد.  حضرت عبدالبهاء  فرزند أرشدشان بودند و تنها مفسّر آيات ومركز عهد و ميثاق الهى منصوب شدند. حضرت بهاءالله شخصا آن حضرت را پرورش فرمودند، ايشان از كودكي به مقام پدر بزرگوارشان پى بردند، و شريك رنجهاى پدر بزرگوارشان بودند. حضرت عبدالبهاء گرانبهاترين هديه حضرت بهاءالله  بعالم بشرى و نمونه اعلاى تعاليم بهائي مي باشند.
حيات ان حضرت مملو از مصائب و بلايا بود اما باعث سرور همه نفوسى بودند كه به حضورشان مشرف مي شدند. بعد از انكه پدر بزرگوارشان به عالم بقا شتافتند، مسئوليت جامعهء بهائى بر روى دوش ايشان قرار گرفت، و ايشان شبانه روز به انتشار أمر أعظم در شرق و غرب عالم مشغول شدند. هزاران ألواح به أفراد و گروههاى مختلفه در نقاط مختلفه عالم مرقوم فرمودند و تعاليم مباركه پدر بزرگوارشان را روشن و واضح نمودند. تفسير و ترجمه هاى ايشان هم اكنون از اساسي ترين آثار أمر بهائي است.
با تمرکزدر مقام حضرت عبدالبهاء بعنوان مركز عهد و ميثاق حضرت بهاءالله، بهائيان عالم متحدانه در سعى و كوششند تا حيات بهائى داشته باشندو مدنيت جهانى نوينى بسازند.
 

حضرت عبدالبهاء


 
  حضرت عبدالبهاء

  ولایت امر

  حضرت عبدالبهاء در وصیت‌نامه ی خویش موسوم به الواح وصایا نوه ی ارشد خود، شوقی افندی ربانی را ولی امر و مبین تعالیم بهائی تعیین فرمودند. حضرت شوقی افندی در مقام ولی امر بهائی در سال ۱۹۵۷ميلادي عالم خاک را وداع گفتند. ایشان در طی سی و شش سال بسیاری از آثار حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء را به انگلیسی ترجمه و تشریح  نموده، تأسیس مؤسسات محلّی و ملّی بهائی را تشویق فرموده و انتشار افکار بهائی را در تمام نقاط عالم تحت نقشه‌هایی منظم و مستمر رهبری کردند.
 
حضرت ولی امر الله یادگار جاودانه خود را با ایجاد تزئینات باشكوهی جهت استقرار مرکز جهانی بهائی در ارض اقدس تأسیس فرمودند. بنای مقام  مطهر حضرت باب و ساختمان آرشیو بین‌المللی بهائی، و همچنین طراحی و تنظیم و ترتیب باغهای زیبای قصر بهجی و دامنه کوه کرمل از خلاقیت بی نظیر آن حضرت است.
 

حضرت شوقی افندی ربانی


 
 
حضرت شوقی افندی ربانی

  بیت العدل اعظم
 

بیت العدل اعظم که حضرت بـهاءالله آنرا بعنوان قوه تشریعیه امر بـهائی معین فرمودند در سال ۱۹۶۳ ميلادي تشکیل شد. این هیأت مرکّب از نه نفر است که هر پنج سال یک‌بار از طرف جمیع اعضاء محافل ملّی بـهائیان جهان انتخاب می شود.
بیت العدل اعظم به اداره ی امور روحانی و اداری جامعه بین‌المللی بـهائی می پردازد و نیز بعنوان امناء اماکن مقدسه و سایر املاک در اراضی مقدسه مأمور حفظ آنهاست.  حضرت بـهاءالله به بیت العدل اعظم اختیار داده است که در مواردی که کتب و آثار مقدسه بـهائی قانوني وضع ننموده قوانینی تشریع نماید و این هیأت است که جامعه بـهائی را در جهانی که پیوسته در تغییر است رهبری و راهنمائی می کند.
 

مقر بیت العدل اعظم

  مقر بیت العدل اعظم

اعضای بیت العدل اعظم

  اعضای بیت العدل اعظم   


مشرق الاذکارهای بهائی


عبادتگاهها یا مشرق الاذکارهای بهائی به روی همه مردم باز است و همه ی افراد از دین ها و اعتقادات مختلف می توانند در آنها به عبادت خداوند بپردازند. هرچند از نظر هندسی هر یک از بناها با یکدیگر مختلف هستند ولی از لحاظ معماری  اصولي کلی در آنها مراعات شده است- همه دارای ۹ طرف و یک تالار مرکزی گنبد مانند هستند- که همزمان از وحدت ذاتی نوع بشر و تنوع و گوناگونی آن حکایت می کند. برنامه های عبادتی ساده و متشکل از دعا و مناجات و تلاوت منتخباتی از آثار بهائی و کتب مقدسه ادیان مختلف چون تورات و انجیل و قرآن و ... است.
همانطور که حضرت بهاءالله مطرح نموده‌اند، مشرق الاذکار یک مرکز و کانون روحانی برای موسسات وابسته مختلفی است که بمنظور خدمات علمی، بشردوستانه، آموزشی و اداری در اطراف آن بنا می شوند.

مشرق الاذکار های بهائی در سراسر جهان

  مشرق الاذکار شیلی


  مشرق الاذکار شیلی 

مشرق الاذکار فرانکورت

 مشرق الاذکار فرانکورت       

  مشرق الاذکار سیدنی

  مشرق الاذکار سیدنی

  

مشرق الاذکار اوگاندا

  مشرق الاذکار اوگاندا

مشرق الاذکار ویلمت

  مشرق الاذکار آمریکا

مشرق الاذکار نیلوفر آبی

مشرق الاذکار هندوستان

مشرق الاذکار عشق آباد



   مشرق الاذکار عشق آباد

مشرق الاذکار پاناما

 مشرق الاذکار پاناما

Active Image

مشرق الاذکار ساموآ 


رفاه اجتماعی و اقتصادی


از ممتازترین خواص جامعه بهائی از لحاظ ترقّیات اجتماعی و اقتصادی جنبه نظام مشورتی آن است. حضرت بهاءاللّه طرحی را برای تصمیم‌گیری بر اساس هم‌رأئی و توافق گروهی ابداع فرموده است و خطا نیست اگر بگوئیم هر فرد بهائی بنحوی از انحاء شاگرد مکتب مشورت است. ترقیات اجتماعی و اقتصادی در نظام بهائی اول‌بار در ایران آشکار شد که بهائیان آن کشور در اوائل قرن بیستم مدارس و درمانگاهها و سایر خدمات اجتماعی از جمله اولین مدرسه دخترانه را در کشور تأسیس کردند.
امروز برنامه‌های رفاهی مخصوصاً در آسیا و امریکای لاتین و افریقا بسیار متعدد است و شامل مدارس درمانگاهها، کلاسهای بهداشت، برنامه‌های کشاورزی، جنگل بانی، ترک اعتیاد الکلی و خوابگاههای کودکان است و رادیوهای بهائی با برنامه‌های خدمات اجتماعی خویش نه‌تنها از لحاظ عملی به برنامه‌های مذکور کمک می کنند بلکه فرهنگ بومیان را نیز حرمت و ترویج می نمایند. برنامه‌های رفاهی بهائی را محافل روحانی محلّی پیشنهاد می کنند و از این راه برنامه‌های مذکور بر اساس شرکت عامه مردم در هر محل طرح می شود و از این راه می توان سرّ موفّقیت این برنامه‌ها را که بر پای خود ایستاده‌اند. دریافت.

یک مدرسه بهائی در پاناما

یک مدرسه بهائی در پاناما

  دانش آموزان مدرسه بهائی ربانی 

  یک پروژه درخت کاری توسط دانش آموزان مدرسه بهائی ربانی در نزدیکی شهر گوالیور، هندوستان

بهائیان و سازمان ملل متحد

  از تعالیم بهائی یکی اینست که دین حقیقی باید سبب ترویج اتّحاد و اتّفاق باشد و اتّحاد شرط ضروري حصول صلح جهانی است. حضرت بهاءاللّه می فرمایند «اصلاح و راحت حاصل نشود مگر به اتّحاد و اتّفاق.» ازجمله موازینی که جامعه بهائی برای حصول اتّحاد عالم پیشنهاد می کند اینست که یک زبان بین‌المللی بوجود آید،  اقتصاد جهانی تعدیل و هماهنگ گردد، تعلیم و تربیت اجباری متداول شود، معیاری برای حقوق بشر معین گردد و سازمان مرکّب جهانی ارتباط و مخابرات بکار افتد. 

  چون بهائیان معتقدند که سازمان ملل متّحد بمنزله کوشش بزرگی در راه اتّحاد جهان محسوب می شود آن را به هر نحو که بتوانند حمایت می نمایند. از این روی "جامعه بین‌المللی بهائی" با مقام مشاور در شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متّحد Ecosoc و در سازمان صندوق کودکان ملل متّحد Unicef عضویت دارد. دفتر جامعه بین‌المللی بهائی در نیویورک و در ژنو تأسیس گشته و بهائیان از بسیاری از نقاط جهان مرتّباً در کنفرانسها، کنگره‌ها و سمینارهای مربوط به حیات اجتماعی و اقتصادی کره زمین شرکت می کنند. چون بهائیان مردم دیگر را در بعضی از کشورها در پنجه ظلم گرفتار دیده اند توجهشان به تعالیم حضرت بهاءاللّه مربوط به حقوق بشر بیشتر جلب شده است. از این جهت جامعه بین‌المللی بهائی در کنفرانسهای شور سازمانهای ملل متّحد درباره حقوق اقلّیت،  مقام زن، تحریم جنایت، جلوگیری از مواد مخدره، رفاه کودک و خانواده، نهضتهای ضد تسلیحات با حدت و حرارتی تمام مشارکت می جویند.

 نماینده جامعه ی بهائی در سازمان ملل

  نماینده جامعه ی بهائی در سازمان ملل


جامعه جهانی بهائی


جامعه بهائی عالم مرکب از تقریباً 7 میلیون نفرند که در ۱۸۹ کشور مستقّل و ۴۶ ناحیه تابعه زیست می کنند و کثرت تنوعش شامل مردمی در سراسر کره زمین از نژادها و مذاهب و فرهنگهای مختلف از جمله ۲۱۰۰ عدد از قبائل و عشائر عالم است.
در امر بهائی فرد روحانی وجود ندارد زیرا بشر به مرحله‌ای از بلوغ وارد شده است که هر کس می تواند خود در آثار الهی تفکر نماید و از راه دعا و مناجات و مشورت با دیگران تصمیم بگیرد. برای آنکه اکثر مردم از ظهور حضرت بهاءاللّه منتفع شوند آثار بهائی به ۸۰۰ زبان مختلف ترجمه شده است.
در آئین بهائی، انتخاب دین آزاد می باشد و عقیده بر آن است که همه ی مردم در انتخاب دین خود مختارند و افراد باید پس از مطالعه ی کتب و آثار الهی ادیان دیگر و پس از تحری حقیقت، دین خود را انتخاب نمایند. حضرت بهاءالله به بهائیان عالم می آموزد که تعالیم آن حضرت امروزه به مثابه دارویی است برای دردهای امروزه ی عالم انسانی. ایشان می فرمایند:
 
" رگ جهان در دست پزشک دانا است ، درد را می بيند و بدانائی درمان ميکند . هر روز را رازی است و هر سر را آوازی . درد امروز را درمانی و فردا را درمان ديگر. امروز را نگران باشيد و سخن از امروز رانيد . ديده ميشود گيتی را دردهای بيکران فرا گرفته و او را بر بستر ناکامی انداخته . مردمانيکه از باده خود بينی سر مست شده اند پزشک دانا را از او باز داشته اند . اينست که خود و همه مردمان را گرفتار نموده اند . نه درد ميدانند نه درمان ميشناسند . راست را کژ انگاشته اند و دوست را دشمن شمرده اند. "
 

https://www.aeenebahai.org

سایر دسته بندیها

دیدگاه‌ها

تصویر Naeim

Naeim پاسخ داده:

"a" عزیز، در مورد ازدواج: افراد بر اساس زیبایی های ظاهری یا باطنی و یا هر دو به هم‌دیگه علاقه‌مند می‌شن و تصمیم به وصلت می‌گیرن. بعضی مواقع هست که بعد از ازدواج یکی از طرفین متوجّه می‌شه که این زیبایی‌های طرف مقابل مجاز بوده و نه حقیقت و همین امر ممکنه باعث اختلاف و جدایی بشه. از اون جایی که ظاهر و مسائلِ مادّی انسان قابل تغییر و احساسات افراد نسبت به ظواهر متنوّع و همواره در حال تحوّل هست، تأکید می‌شه که بیش‌تر به اخلاق و اعتقادات و بقیّه‌ی مسائل باطنی توجّه بشه تا مسائل مادّی و ظاهری. بنده هم مثل شما خیلی موافقم که دین رو با ازدواج مقایسه کنیم. هنگامی که یک نفر می‌خواد در مورد دینی تحقیق کنه، باید به کلّی از مسائل مادّی پیرامون این مسئله صرف نظر کنه؛ مثلاً باید به کلّی از ذهنش دور کنه که ایمان آوردن به دینی ممکنه منفعت مادّی رو براش به همراه داشته باشه؛ چون این تصوّر ممکنه روی قضاوت شخص تأثیر بگذاره و تصمیم غلطی رو بگیره. امّا حدّاقل در کشور عزیزمون ایران این مسئله منتفی هست و برای نفراتی که در ایران در مورد دیانت بهایی تحقیق می‌کنند، جاذبه‌های مادّی وجود نداره که بخوان ازش پرهیز کنن. یعنی در صورت بهایی شدن، نه دستمزدی می‌گیرند و نه پاداشی؛ بلکه سیل محدودیّت‌های اجتماعی و اتّهامات هست که باهاش مواجه می‌شن؛ از جمله ممنوعیّت کار در مشاغل دولتی و بسیاری از مشاغل غیردولتی، ممنوعیّت از تحصیل در دانشگاه‌های دولتی، آزاد، غیرانتفاعی، پیام نور و غیره، به علاوه‌ی بسیاری از اتّهامات و مشکلات دیگه‌ای که برای زندگی روزمره‌ی بهاییان ایران وجود داره. لذا، محقّق با جاذبه‌ی مادّی‌ای روبه‌رو نیست تا بدین وسیله احتمالاً از مسیر اصلی تحقیق خارج بشه. "a" عزیز، باید دید که واقعاً چه قوّه‌ای بوده که باعث شده این جمعیّت رو که از ابتدا مورد تهاجم و آزار بودند رو به این دیانت جذب و پایبند کنه. مطمئنّاً هر شخصی ادعای آوردن دینی از جانب خدا را می‌کرد، از هر طرف مورد تهاجم قرار می‌گرفت و توسّط دو دولت (ایران و عثمانی) مورد قلع و قمع قرار می‌گرفت، نابود و مضمحل می‌شد؛ بلکه اسمی از آن باقی نمی‌ماند. آیا به غیر از قوّه‌ی کلام الهی و توجّهات و تأییدات حضرت رحمان امکان داشت که این دیانت بعد از صد و هفتاد سال در جهان منتشر و پیروان آن افزایش یابد.
تصویر a

a پاسخ داده:

سلام دوباره به ABTIN و Naeim من هم این جا از منفعت مادی دین حرف نمی زنم و کاری به این که آخوند چی کار میکنه ندارم. این جا سایت آیین بهائیه. پس باید به اصل دین توجه کنیم نه پیروانش. درباره ی افرادی هم که جذب این دین شدند باید بگم که همیشه حق با اکثریت نیست. بلکه بیشتر موارد حق با اقلیته. زمان حضرت ابراهیم حق با یک نفر بود و اون هم حضرت ابراهیم بود. بین این همه مشرک حق با یک نفر. هم چنین در قرآن عباراتی مانند "اکثرهم لا یعقلون" یا "اکثرهم لا یؤمنون" و امثال آن ها بسیار دیده می شود. سوره یس: لقد حقّ القول على اكثرهم فهم لا يؤمنون (7) ___________________________________________________ همان طور که می بینید همیشه حق با اکثریت نیست و تعداد زیاد بهائیان دلیل بر حق بودنشان نیست. هم چنین در جریان جنگ خندق، فقط و فقط سلمان فارسی توانست پیشنهاد خندق را بدهد در حالی که رأی اکثریت به یرون رفتن و جنگیدن یا در شهر ماندن و دفاع کردن بود. پس اگر درباره ی دین تحقیق می کنید پیروانش را در نظر نگیرید. زیرا ممکن است بدترین و اندک ترین پیروان را داشته باشد و باز هم بر حق باشد. البته خوشحالم که این جا در نظر شما مثل بقیه میدان جنگ نیست بلکه میدان تبادل اطلاعات هست.
تصویر ABTIN

ABTIN :

الله ابهی بابت هدیه گرانبهایی که بهم دادین ممنونم. خیلی شاد شدم وقتی دیدم که یکی هم مثل من فکر می کنه. این خیلی خوبه. امیدوارم شاد و امیدار باشین اونم در هر موقعیتی که قرار میگیرین. با تشکر فراوان
تصویر Naeim

Naeim :

بیانی از حضرت عبدالبهاء روحی له الفدا: "ای اِبنِ* ملکوت، انسان چه قدر بزرگوار است اگر در رهِ پروردگار بپوید** و چه قدر جَمیل*** است اگر نورِ الهی در جَبین**** بتابد و چه قدر داناست اگر از عالمِ ملکوت خبر گیرد و چه قدر تواناست اگر در سبیلِ الهی استقامت نماید و چه قدر بیناست اگر مشاهده‌ی انوار جمال فرماید و چه قدر شنواست اگر ندای حق بشنود؛ پس شکر کن خدا را که ندای الهی به گوشِ هوش رسید و جان و دل به جوش و خروش آمد؛ پس قدمِ استقامت ثابت و راسخ دار تا روز به روز این موهبت بیفزاید و عالمِ وجود بیاراید." (منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد 2، صفحه‌ی 89) *اِبن: پسر **پوییدن: رفتن، دویدن، رفتنی نه به شتاب و نه نرم ***جَمیل: خوب صورت نیکوسیرت، زیبا، نیکوروی ****جَبین: پیشانی، یک سوی روی، یک سوی پیشانی
تصویر ABTIN

ABTIN :

الله ابهی یکی از بزرگترین ارزشی که آیین بهایی داره، اطلاعات خیلی با ارزشی است که درباره اون دنیا داده که توی تاریخ تاحالا نداشتیم. و این امر به فکر و اندیشه من خیلی کمک کرده. یکی دیگه از با ارزشترین کاهایی که آیین بهایی برای من انجام داده اونم اینکه منو از یک سری خطاها بازداشته کاری که دیگر ادیان نتونستن برای من انجام بدن. با تشکر
تصویر Naeim

Naeim :

تفاوتِ مراتب یکی از خصوصیّات عالمِ وجود هست. تفاوت مراتب از نوع ایمان داشتن و یا نداشتن هم وجود داره که این تفاوت (ایمان نداشتن) خوب نیست؛ چون انسان به سبب ابتلای به هوی و هوس از موهبت الهی محروم می‌شه و از این لحاظ مسؤول هست؛ پس باید نیروی "انجذاب" رو در خودمون تقویّت کنیم تا عشق الهی (محبّت الله) در قلبمون پدیدار بشه. به فرموده‌ی حضرت عبدالبهاء «باید انوارِ جمالِ الهی، روح را به قوّه‌ی جاذبه در وَجد و حرکت آرد» و برای همین هم هست که در قرآن سوره‌ی آل عمران،(شماره‌ی 3)، آیه‌ی 74 می‌خوانیم: «یَختَصُّ بِرَحمَتِهِ مَن یَشَآءُ وَاللهُ ذُو الفَضلِ العَظیم» (رحمت خود را به هر کس که بخواهد مخصوص می‌گرداند و خداوند دارای بخشش بزرگ است.) و همین طور در سوره‌ی بقره(شماره‌ی 2)، آیه‌ی 105: «مَّا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن أَهلِ الکِتَـبِ وَ لَا المُشرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیکُم مِّن خَیرٍ مِّن رَّبِّکُم وَاللهُ یَختَصُّ بِرَحمَتِهِ مَن یَشَآءُ وَاللهُ ذُو الفَضلِ العَظِیمِ» (نه کسانی که از اهل کتاب کافر شده‌اند و نه مشرکان (هیچ کدام) دوست نمی‌دارند خیری از جانب پروردگارتان بر شما فرود آید یا آن که خدا هر که را خواهد به رحمت خود اختصاص دهد و خدا دارای فزون‌بخشی عظیم است.) و یا همین طور در انجیل متّی، باب بیست و دوّم، آیه‌ی 14: «زیرا طلبیدگان بسیارند و برگزیدگان کم.» خوانندگان در صورت علاقه به مطالعه‌ی بیش‌تر در این زمینه می‌تونن به کتاب مفاوضات حضرت عبدالبهاء، بخش «المدعوون کثیرون و المختارون قلیلون» مراجعه کنند.
تصویر Naeim

Naeim :

بیانی از حضرت عبدالبهاء روحی له الفدا: "انسان در ظلمتِ ظلالت جز غم و کدورت نیابد؛ همیشه مأیوس و محزون و دلخون است؛ ولی چون نور ایمان در ساحتِ قلب بتابد، سرورِ ابدی جلوه نماید و ظلماتِ غم و کدورت نماند؛ مأیوس، امیدوار شود و محزون، غرقِ دریای فرح گردد؛ سرورِ ابدی که از پِی، حُزنی ندارد..." (منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد 3، صفحه‌ی 98)
تصویر ABTIN

ABTIN :

الله ابهی من یه چیزی رو درباره پیغمبران الهی بگم. من به عنوان یک بهایی نه تنها تمام پیغمبران الهی رو دوست دارم بلکه عاشقشون هستم. اما عشقی که نسبت به حضرت بهاءالله دارم هیچ واژه وجود نداره که بخوام عشقمو نسبت به حضرت بهاءالله توضیح بدهم (و این حرفی که میزنم حرف دلمه). من شده که قبل از آشنا شدن با آیین بهایی برای حضرت محمد، حضرت عیسی ، حضرت موسی و حتی برای امام حسین هم گریه کرده ام (با وجو اینکه من چندان هم آدمه مذهبی نبودم). من به شخصه اعتقاد دارم که خداوند مهربان همه پیغمبران الهی رو آورده تا حضرت بهاءالله رو بیاره. از این رو هر کسی که هر یک از پیغبران الهی رو انکار کنه انگار که همه پیغمبران رو انکار کرده و در نهایت خداوند رو انکار کرده. جالب اینجاست که از زمانی که حضرت بهاءالله رو به لطف بی پایان خداوند شناختم به این اعتقاد رسیدم این در صورتیه که هیچ یک از پیغمبران الهی چنین اندیشه ای به من نداده بودند. آیا خود این امر خودش یک نشونه برای حقانیت موعود تمام ادیان نیست؟ با تشکر فراوان
تصویر a

a پاسخ داده:

سلام دوباره. می دونم درباره ی عشق و ایمان و احساس چی می گین. همه ی ما با احساسمون به خدا رسیدیم. ولی باید با منطقمون به دین برسیم. در غیر این صورت ممکنه کاری که انجام می دیم بیهوده باشه. سوره کهف آیات 103و104 قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا الذین ضل سعیهم فی الحیاة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا بگو آیا به شما خبر دهیم به زیان کار ترین (مردم) در کارها. کسانی که در زندگی دنیا تلاششان نابود شد در حالی که آن ها گمان می کنند که کار نیکو می کنند. _________________________________________________ پس این که شما یه پیامبری قبول کنی و یه عبادتی کنی قبول نیست. باید اساسی مطالعه کنی تا بدونی که اساس دین چیه. من ادعا نمی کنم که دینم رو کامل شناختم. ولی نهایت تلاشم رو می کنم. فکر کن حتی اگر یک درصد بهاءالله از طرف خدا نباشه اونوقت آیا خدایی که انقدر دوستش داری ازت راضیه؟ درک درست از آخرت و همه ی پدیده های هستی هم در قرآن آمده و بهاءالله شما اولین پیامبری نیست که هم چنین حرف هایی می زند.
تصویر Safari

Safari پاسخ داده:

بت پرستی و خرافات ، جامعه ی پیشرفته امروز را دست خوش ناهنجاری و بلایای متعدد نموده است . فرصت طلب های باهوش جهان ، از گذشته تا کنون ، آنچنان بر روح انسانهای ساده لوح چیره هستند که جدا خداوند یکتا را فراموش کرده و خدایان متعدد همچنان ظهور خواهند کرد ! محمد(ص) با چند پیام زیبا و فطعی که راه گشای بصیرت و صلح و صفا بود ، به خرافات آنزمان برای مدت کوتاهی پایان داد ! اما قدرت طلبان ، برای اثبات حقانیت خودشان ، احکام و روایات بیشماری را صادر نموده و خونهای بسیار را به نام و اسم و بهانه خدا ریختند ، و این بیدادگری همچنان ادامه دارد . انجیل را از همان دوران تا همین دو قرن گذشته ، به چندین روایت به جامعه مسیحیت تحمیل نمود و جالب اینکه به شکلهای مختلف همه آیات را تفسیرمیکنند ! خداوندا ! بندگان و دوستداران تو هرگز خود را در فتنه غرق نخواهند شد چون تو اینگونه میخواهی . پروردگارا ! بت و بت پرست را نابود کن . و پیروان بهاا... متمدن ! را براه راست هدایت کن . چون این پیروان ( هرچند که انسان دوست و متشخصند ) اما جدا در خرافات بهاا... غرقند و متعسب !!! بهاا... فقط یک شیخ متقلب بود در بین آدمهای ساده لوح و خرافی در دو سه قرن پیش .

تصویر سردبیر

سردبیر پاسخ داده:

سلام دوست گرامی ممکنه خواهش کنم بعضی از خرافا تی که بهاءالله اورده وبهائیان در ان غرق هستند را ذکر نمایید وبهائیان در چه چیز وبرچه امری تعصب دارند؟شما چند کتاب یاچه کتابهایی از بهاءالله را خوانده اید وبه این امر پی برده اید ؟

بهائیان به وحدت عالم انسانی اعتقاد دارند وبرای استقرار ان در عالم تلاش می نمایند

حضرت بهاءالله برابری حقوق زنان ومردان را اعلام فرمودند وانان را در در همه امور برابر ومساوی دانستند.

بهائیان بر طبق تعالیم حضرت بهاءالله طبقه روحانی ندارندواز فردی تقلید نمی نماینددر همه امور مامور به تحقیق ومطالعه ومشورتند.

بهائیان به یگانگی نوع بشر ووحدت وبرابری همه انسانها معتقدند وهیچ تبعیض وتعصب قومی وملی ونژادی ودینی ندارندوبه همه احترام می گذارند.

حضرت بهاءالله تعلیم فرمودند همه باید تحصیل نمایند وهیچ کس نباید بی سواد بماند علاوه بر زبان مادریقز واجب فرمودند همه اهل عالم برای نزدیک شدن به هم یک زبان بین المللی بیاموزند 

حلع سلاح بین المللی وتشکیل یک ارتش بین المللی واستفرار یک پارلمان بین المللی  یک دادگاه جهانی ویک دولت جهانی از جمله تعالیم حضرت بهاءالله است.

تطابق علم وعقل ودین را اعلام فرموند اینکه دین باید سبب الفت ومحبت باشدواصل وحدت اساس ادیان همه وهمه از تعالیم بهاءالله هست

ممکنه بفرمایید کدام یک از این تعالیم خرافی است وکدام یک از این تعالیم مورد احتیاج دنیای امروز نیست؟

تصویر Naeim

Naeim :

بد نیست امروز روی چند آیه‌ی قرآن تفکّر و تأمّل کنیم؛ امّا قبل از اون باید معنی و مفهوم چند کلمه را از منظر دیانت بهایی دانست: بهشت، دوزخ و روز قیامت (رساخیز): جمال قدم، حضرت بهاءالله، روحی لأحبّائه الفدا می‌فرمایند: «در مقامِ اوّل و رتبه‌ی اولی، بهشت، رضای حق است؛ هر نفسی به رضای او فائز شد، او از اهلِ جنّت علیا مذکور و محسوب و بعد از عروجِ روح فائز می‌شود به آن چه که آمه* و خامه** از ذکرش عاجز است. صراط و میزان و هم‌چنین جنّت و نار و آن چه در کتب الهی مذکور و مسطور است، نزد اصحابِ بصر و مردمانِ منظرِ اکبر معلوم و مشهود است؛ حینِ ظهور و بروزِ انوارِ خورشیدِ معانی، کل در یک مقام واقف و حق نطق می‌فرماید به آن چه اراده می‌فرماید؛ هر یک از مردمان که به شنیدن آن فائز شد و قبول نمود، او از اهلِ جنّت مذکور و هم‌چنین از صراط و میزان و آن چه در روز رستخیز ذکر نموده‌اند، گذشته و رسیده و یومِ ظهور، یومِ رستخیز اکبر است.» (یاران پارسی، صفحه‌های 10 و 11) *آمه: دوات **خامه: قلم حالا شروع می‌کنیم با آیه‌های 103 و 104 سوره‌ی کهف (شماره‌ی 18) «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا» (بگو آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم؟) «الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا» ([آنان] كسانى‏اند كه كوشش‏شان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مى‏پندارند كه كار خوب انجام مى‏دهند) خوب حالا چه کسانی زیان‌کارترین مردم هستند و زندگی‌شان به هدر رفته در حالی که فکر می‌کنند کار نیک انجام می‌دهند؟ برای گرفتن پاسخ، آیه‌های بعدی (105 و 106) سوره‌ی کهف را می‌خوانیم: «أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا» (آنان كسانى‏اند كه آيات پروردگارشان و لقاى او را انكار كردند در نتيجه اعمالشان تباه گرديد و روز قيامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهيم نهاد) «ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا» (اين جهنم سزاى آنان است چرا كه كافر شدند و آيات من و پيامبرانم را به ريشخند گرفتند) یعنی در روز قیامت که روز آمدن پیامبری جدید هست، آن افراد زیان‌کار آیات خداوند را انکار کردند و به خداوند کفر ورزیدند و آیات خدا و پیامبران خدا را به سخره گرفتند و این باعث شد که از خدا دور بشوند و از موهبت و رحمت و عنایت پروردگار که همان ایمان و ایقان به پیامبر جدید و بهره بردن از وجود مقدّس پیامبران و آیات آن‌هاست محروم بشوند. اگرچه ممکن هست که به خیال خودشان در حال انجام کار نیک باشند، امّا به دلیل این که از ایمان به پیامبر جدید امتناع ورزیدند، این اعمال نیکشان مورد قبول ساحت حق قرار نمی‌گیرد چون این اعمال خیر با عرفان همراه نبوده. در آیه‌ی بعد می‌خوانیم: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا» (بى‏گمان كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند باغهاى فردوس جايگاه پذيرايى آنان است) امّا کسانی که به فرستاده‌ی خدا ایمان می‌آورند و کارهای نیک می‌کنند، مورد عنایت و رحمت خداوند قرار می‌گیرند و در همین زمین وارد بهشت می‌شوند که قربیّت به خدا و کسب رضای اوست. این بار چون این افراد کارهای نیکشان همراه با عرفان خدا و فرستاده‌ی او بوده، این اعمال خیر و "صالحات" مورد قبول درگاه حق قرار می‌گیرد. امیدوارم که همه‌ی ما فائز بشیم به عرفان و عمل به تعالیم الهی.
تصویر a

a پاسخ داده:

با سلام دوباره. دوست عزیز من، خوب شد که این جا بحث دوزخ و بهشت و رستاخیز مطرح شد. چیزی که درباره ی آیات سوره ی کهف نوشتید تفسیر شما و بهائیان است. وقتی متن صریح و دقیق قرآن به مسئله ای اشاره دارد نیازی نیست که تفسیر دیگران را بخوانیم. اگر زبان قرآن را به قول شما سمبلیک بگیریم پس چون الله با تشدید پنج حرف است پس پنج پیامبر الوالعزم بیشتر نداریم. یا این که منظور قرآن از قیامت، ظهور بهاییت هست که بهشتیان همان مسلمانان و جهنمیان همان بهاییان هستند. که این ادعاها مثل ادعا هایی که بهائیان دارند کاملا غلطند. حال برای اثبات ماهیت قیامت شما را به خواندن آیات زیر دعوت می کنم: سوره سجده آیات 10 تا 14: وَقَالُوا أَئِذَا ضَلَلْنَا فِي الْأَرْضِ أَئِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُم بِلِقَاء رَبِّهِمْ كَافِرُونَ(10) قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ(11) ‏ وَلَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُو رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ(12) ‏وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ(13) فَذُوقُوا بِمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا إِنَّا نَسِينَاكُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(14) ‏‏‏___________________________________________ ترجمه آیات: کافران می گویند که آیا پس از آنکه ما در زمین نابود شدیم باز از نو زنده خواهیم شد؟ بلی آنان منكر ملاقات با پروردگارشان هستند.(10) (ای رسول ما) به آنها بگو فرشته مرگ که مأمور قبض روح شماست جان شما را خواهد گرفت و پس از مرگ به سوی پروردگارتان باز می گردید.(11) (ای رسول) اگر تو حال آنان را ببینی که چگونه در حضور خدای خود سر بزیرند و ذلیل اند و می گویند پروردگارا اینک عذاب تو را بچشم دییدیم و بگوش گرفتیم. ما را به دنیا بازگردان تا از آن پس صالح و نیکوکار شویم که اکنون بچشم یقین مشاهده کردیم.(12) اگر می خواستیم، هر نفسی را به کمال هدایتش می رساندیم ولیکن وعده ی حق و حتمی من این است که دوزخ را البته از (کافران) جن و انس پر سازیم.(13) ‏بچشيد عذاب جهنّم را به خاطر اين كه ملاقات امروز خود را فراموش كرده‌ايد ، و ما نيز شما را به دست فراموشي مي‌سپاريم ، و بچشيد عذاب هميشگي را به سبب اعمالي كه انجام مي‌داده‌ايد .‏ ________________________________________________ پس خدا وعده ی حتمی داده که بعد از مرگ به سوی او خواهیم رفت و کسانی که منکر روز قیامت هستند آرزو می کنند که به دنیا باز گردند و نیکوکار شوند. هم چنین آیه ی 13 به اختیار انسان اشاره دارد که می تواند حق یا باطل را انتخاب کند. و "لقاءالله" که به معنی دیدار با خداست امری حتمی است. همچنین: سوره بقره آیات 200 تا 202: فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا ۗ فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ(200) وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ(201) أُولَٰئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا ۚ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ(202) ________________________________________________ ترجمه آیات: پس چون مناسك (حج ) خود را انجام داديد، خدا را ياد كنيد، همانگونه كه پدران خويش را ياد مى كنيد، بلكه بيشتر و بهتر از آن . پس بعضى از مردم كسانى هستند كه مى گويند: خداوندا! به ما در دنيا عطا كن . آنان در آخرت بهره اى ندارند.(200) (اما) بعضى از مردم مى گويند: پروردگارا! در دنيا به ما نيكى عطا كن و در آخرت نيز نيكى مرحمت فرما و مارا از عذاب آتش نگهدار.(201) آنها از كسب (و دعاى ) خود بهره و نصيبى دارند و خداوند به سرعت به حساب هركس مى رسد.(202) __________________________________________________ خداوند در این آیات بلافاصله بعد از ذکر اعمال حج، به اهمیت ذکر خدا پرداخته است. هم چنین مردم را به دو دسته تقسیم می کند: 1.آنان که می گویند پروردگارا به ما در دنیا نیکی عطا کن. و فقط به فکر دنیایند و در آخرت بهره ای نمی برند. 2.آنان که می گویند پروردگارا به ما در دنیا نیکی عطا کن و در آخرت نیکی مرحمت فرما و ما را از عذاب آتش حفظ کن. هر دو گروه از نتیجه ی اعمالشان بهره مند می شوند و خداوند زود به حساب همه رسیدگی می کند. _______________________________________________ طبق آنچه از این آیات (سجده 10 تا 14و بقره 200 تا 202) دریافت می شود قیامتی وجود دارد که در آن اعمال انسان محاسبه می شوند و آنان که منکر این روز بوده اند عذابی سخت خواهند دید. برای مشاهده ی توصیف های بهشت و جهنم شما را به لینک زیر دعوت می کنم: http://www.goodline.blogfa.com/post-1.aspx که البته از آبات قرآن سخن گفته و هیچ زبانی برتر از کلام خداوند وجود ندارد. قیامت هم اصلا چیز خرافی یا غیر قابل قبولی نیست. همان طور که می بینیم دانشمندان بزرگ غرب هم به این واقعه اعتقاد دارند و سال های مختلفی (مثلا 2012) را حدث می زنند. در حالی که این واقعه وجود دارد اما تاریخش را فقط خداوند متعال می داند. می دانم که چقدر شک کردن به اعتقادات خود سخت است اما سعی کنید که چشم های خود را به روی حقیقت باز کنید. مطالبی هم که می نویسم صرفا جهت راهنمایی شماست و هدفم بحث و جنگ نیست. موفق باشید.
تصویر Anonymous

Anonymous پاسخ داده:

ای ول حرف دلم رو زدی خووب بود خدا هدایتشون کنه
تصویر Naeim

Naeim :

مکتوبی از حضرت عبدالبهاء روحی له الفدا: "اگر به موجبِ وصایای بهاءالله عمل نمایی، یقین بدان که نفحاتِ روحانی، مشام، معطّر نماید و پرتو شمسِ حقیقت بر دل و جان زند و موفّق به خدمت عالم انسانی گردی؛ زیرا مهربانی به خلق، عبادتِ حضرت کبریاست. ایّام گذشته را نظر منما؛ حال باید خادمِ ملکوت گردی و خُلق و خوی را رحمانی نمایی و به صفاتِ نفوسِ مقدّسه‌ی ربّانی مبعوث شوی؛ آیتِ هُدی گردی و شمعِ نورانیِ آسمانی شوی اگر به وصایا و نصایحِ جمالِ ابهی قیام نمایی. ای طالبِ حقیقت، نفوسِ بشر مُنهَمِک* در هوی و هوسند و اسیرِ عالمِ طبیعت. تا قوّه‌ی الهی نباشد، از ظلماتِ عالمِ طبیعت نجات̊ ممکن نه؛ نَفَثاتِ** روح القدس باید تا مرده، زنده گردد؛ طبیبِ حاذِق*** باید تا معالجه‌ی مرضِ مزمن شود؛ رَشَحاتِ(4) سَحاب(5) لازم تا دشت و کوهسار سبز و خرّم شود؛ لهذا ممکن نیست فلاح(6) و نجاح(7) مگر به قوّه‌ی کلمۃ الله." (منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد 3، صفحه‌ی 77) *مُنهَمِک: کوشنده در کاری و مبالغه‌کننده در آن، فرورفته در کاری **نَفَثات: جمع نَفثه: دمیدگی، کلام ***حاذِق: استاد، ماهر، کامل در فن، مجرّب (4) رَشَحات: جمع رَشحه: آب که از جایی بتراود (5) سَحاب: ابر (6) فَلاح: رستگاری، فوز و نجات (7) نَجاح: پیروزی، کامروایی، رستگاری، نجات، به حاجت رسیدن، آسان گردیدن کار
تصویر a

a پاسخ داده:

دوست عزیز یه نظر نوشته بودم که ظاهرا ندیدید. لطفا بخونید. http://www.aeenebahai.org/node/8#comment-7573
تصویر ABTIN

ABTIN :

الله ابهی Naeim غزیر، بیان بسیار زیبایی بود. من خودم به شخصه به این منتخبی که از حضرت عبدالبهاء گفتین کاملا ایمان دارم با تشکر فراوان
تصویر Naeim

Naeim :

این که شخصی هنگام روبه‌رو شدن با گزینه‌های مختلف، بهترین گزینه را انتخاب کند، منطقی و منطبق با عقل است. شاید ما هر روز دست به این گونه تصمیم‌گیری‌ها می‌زنیم و در کارهای روزمره‌مان سعی بر انتخاب بهترین‌ها را داریم. اصل مترّقی تحرّی حقیقت و یا جست‌وجوی حقیقت در دیانت بهایی نیز همین معنا را در مقیاسِ وسیع‌تر دارا می‌باشد؛ یعنی سعی در یافتن و قبول کردنِ حقیقت در هر موقعیّتی. امّا از آن جایی که زندگی روحانی افراد مهم‌ترین جنبه‌ی زندگیِ آن‌هاست و انتخاب دین نقش مهمّی در زندگیِ روحانی هر شخصی ایفا می‌کند، جست‌وجوی حقیقت در مبحث ادیان جلوه و اهمّیّت بیش‌تری دارد. بهاییان و دیگر کسانی که از اصلِ تحرّی حقیقت پیروی می‌کنند، باید حقیقت را از هر منشأ و منبعی که پیدا کردند، قبول کنند؛ فارغ از هر مسئله‌ی جانبیِ دیگر. حضرت عبدالبهاء در کتاب مفاوضات می‌فرمایند: «پس بايد انسان طالبِ حقيقت باشد؛ آن حقيقت را در هر ذاتِ مقدّسي يابد، والِه و حيران گردد و مُنجَذِبِ فيضِ يزدان شود؛ مانند پروانه عاشقِ نور باشد، در هر زجاجي برافروزد و به مَثابه‌ي بلبل مَفتونِ گل باشد، در هر گلشني برويد و اگر آفتاب از مغرب طالِع شود، آفتاب است؛‌ نبايد مُحتَجِب به مشرق شد و غرب را محلّ اُفول و غروب شمرد و هم‌چنين بايد تَحَرّيِ فيوضاتِ الـٰ‍هيّه و تَجَسُّسِ اِشراقاتِ رحمانيّه كرد و در هر حقيقتي واضح و آشكار يافت، بايد والِه و حيران شد.» حال بهاییان در نقطه‌ای نه چندان دور از تاریخ (کم‌تر از صد و هفتاد سال پیش) تحرّی حقیقت کردند و اگر زمانی حقیقت را در شمس موسوی یا شمس عیسوی یا شمس محمّدی دیده بودند، این مرتبه در شمس بها دیدند و اگر زمانی بویِ خوشِ حقیقت از جانبِ گل موسوی یا عیسوی یا محمّدی مشامشان را معطّر کرده بود، این مرتبه گل بهاءالله سرمستشان کرد. این گونه شد که با شهامتی بی‌نظیر و بدون توجّه به خطراتِ پیشِ رو تصمیم به ایمان به حضرت بهاءالله روحی لتربته الفدا گرفتند. از جان و مال و آبرو گذشتند و به سرمنزلِ مقصود رسیدند.
تصویر Naeim

Naeim :

پیامبران الهی سعی در روشن‌گری و آگاه‌سازیِ مردمان را داشتند و در این راستا معانی و اسرارِ مندرج در ادیان گذشته‌ی خود را به قدر اقتضا و فهمِ شنوندگان توضیح می‌دادند و یا این که خرافات و برداشت‌های ناصحیحِ موجود را نفی و حقیقتِ موجود را عیان و آشکار می‌نمودند. مثلاً حضرت محمّد سوء برداشتِ مسیحیان از حقیقتِ حضرت مسیح را به مسیحیان تذکّر دادند. آن نفسِ مقدّس تثلیث را به نحوی که مسیحیان برداشت می‌کردند، نفی فرموده و دیگران را آموختند که حضرت مسیح، پیامبر خدا بودند و نه خود خدا. حال اگر مسیحیان بدون تعصّب و بدون توجّه به مزخرفاتِ کشیش‌های آن زمان، به بیانات و توضیحاتِ حضرت محمّد توجّه می‌کردند، در صورتِ داشتنِ انصاف و نیّت خالص، می‌توانستند حقیقت را دریابند. همین طور حضرت مسیح خرافاتِ ایجاد شده در دین یهود را در اندک زمانی نفی فرمودند و تفسیر جدیدی به مردم آموختند؛ امّا در زمان ظهورِ حضرت مسیح، عدّه‌ای یهودی، بدون توجّه به بیاناتِ آن حضرت، بیانات و تعالیمِ حضرت موسی را به میل خود و علمای دین یهود تعبیر و تفسیر کردند و از موهبتِ شناختِ حضرت مسیح بی‌نصیب ماندند. پس باید مانند پطرس (اعظم حواریّ حضرت مسیح) تمام گفته‌ها و شنیده‌ها را فراموش کرد و عیسای زمانه را در هر لباس و با هر اسمی شناخت؛ چه آن اسم محمّد باشد و در صحرای حجاز و چه بهاءالله باشد و در ایران. حضرت بهاءالله، روحی لتربته الفدا، به عنوان پیامبری که از جانب ادیان و کتاب‌های آسمانیِ گذشته وعده‌داده شده بودند، اسرار الهی را بیان فرمودند. ما هم‌چنین این موقعیّت و موهبت را داریم که می‌توانیم از توضیحاتِ آن حضرت در مورد آثارِ ادیانِ گذشته بهره ببریم. همان طوری که در روایتی از امام صادق آمده است: «الْعِلْمُ‏ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ‏ حَرْفاً فَجَمِیعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ فَلَمْ یَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْیَوْمِ غَیْرَ الْحَرْفَیْنِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِینَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِی النَّاسِ وَ ضَمَّ إِلَیْهَا الْحَرْفَیْنِ حَتَّى یَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِینَ حَرْفاً»؛ (مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 52، ص 336، مؤسسة الوفاء، بیروت، سال 1404ق.) یعنی: «علم و دانش بیست و هفت حرف است و همه آنچه پیامبران آورده‌اند تنها دو حرف آن است و مردم تاکنون جز به آن دو حرف آشنایی ندارند و هنگامی که قائم ما قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را بیرون می‌آورد، آن را بین مردم نشر و گسترش می‌دهد و آن دو حرف را نیز ضمیمه می‌کند و مجموع بیست و هفت حرف را در میان مردم منتشر می‌سازد.» انسان زیرک در این عصرِ ملکوتی که پروردگار چنین موهبتی را نصیبِ بندگانش کرده، از این دریای دانش و اقیانوسِ معرفت، نهایت بهره را می‌برد. در قسمتِ گذشته چند آیه‌ی نورانی از قرآن کریم را خواندیم و بر اساس بیان مبارک حضرت بهاءالله معنی و تفسیر کردیم. این تنها نمونه‌ای بود برای مثال. اکثر بهاییانی که با بیانات حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء آشنایی دارند، به راحتی می‌توانند آیات قرآنی را تفسیر و معنی کنند. امّا در این عصرِ نورانی که حضرت بهاءالله درهای علم را به روی عالمیان باز فرموده‌اند، به راحتی می‌توان حقیقت آیات قرآنی را دریافت. البتّه اگر در همان بیانِ حضرت بهاءالله که در قسمت قبل نوشته شد، به خوبی تأمّل و تعمّق شود، تمامیِ معانی و اسرار واضح و مشهود می‌گردند. همان طوری که خود آن حضرت خطاب به شخصِ سؤال‌کننده فرمودند: «امید هست که آن جناب از رحیقِ وحیِ الهی و سَلسَبیلِ عنایتِ ربّانی به مقامِ مکاشفه و شهود فائز شوند و آن چه ذکر نموده‌اند، ظاهراً و باطناً مشاهده نمایند.» (یاران پارسی، صفحه‌ی 11)
تصویر Naeim

Naeim :

انسان در ابتدا نطفه بود و بعد، رشدِ جنینی کرد؛ سپس متولّد شد و به مقام شیرخوارگی رسید؛ کودکی و نوجوانی را گذراند تا نوبت به دوره‌ی بلوغ جسمش رسید. حال اگر در هر یک از این مراحل و سیر تکاملیِ جسم، اختلالی به میان آید، جسم دچار مشکل خواهد شد. مثلاً اگر در دوران جنینی، مادر تغذیّه‌ی مناسب نکند و یا در دوران شیرخوارگی، مراقبت و تغذیّه‌ی مناسب نداشته باشد و یا در کودکی و نوجوانی بدن را به واسطه‌ی تغذیّه‌ی مناسب و تحرّک، پرورش نداده و قدرتمند نسازد. این‌ها همگی باعثِ نقصِ جسمِ انسان می‌شوند. روح انسان نیز همین گونه است و باید در این عالم نهایت سعی و تلاش را مبذول داشت تا پرورش یابد. حضرت عبدالبهاء می‌فرمایند: «... و هم‌چنین حقیقتِ روحانیّه‌ی انسان را تدرّج̊ در مراتب است؛ باید مقامات و مراتبِ ترقّیاتِ معنوی را طی کند تا به مقام لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم فائز شود و اگر در طیّ مراتب فتور و خللی حاصل شود و قصور و تَراخی* پذیرد، سِیر، مختل شود و در مقام نقص باقی و برقرار ماند؛ این‌ست که می‌فرماید لایغیّر الله ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم.» (منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد 3، صفحه‌ی 112) به اعتقاد بهاییان، انسان پس از مرگ تنها دارای حیات روحانی خواهد بود و با روحِ خود به زندگی در عوالم بعد ادامه خواهد داد. ما در دوره‌ی جنینی و در شکم مادر، ابداً تصوّری از کارآییِ اعضای بدنمان در جهان بعد نداشتیم؛ برای مثال، اگر جنین در شکم مادرش قابلیّت صحبت کردن و فهم صحبت‌های ما را داشت و ما سعی می‌کردیم تا به او توضیح بدهیم که این دست و پا و چشم به چه اندازه مهم و حیاتی برای زندگی در این عالم هستند، مطمئنّاً جنین حرف ما را باور نمی‌کرد؛ چون در عالمِ رحم و در آن فضای تنگ و تاریک، دست و پا و چشم و گوش به کار نمی‌آید. همان طوری که ما در دوره‌ی جنینی دارای جسم بودیم ولی نمی‌توانستیم از آن به طور کامل استفاده کنیم، هم‌اکنون نیز، در این عالم، دارای روح هستیم ولی نمی‌توانیم از استعدادها و قابلیّت‌های روحمان به طور کامل بهره ببریم؛ هنگامی که به جهان بعد انتقال یافتیم، در آن زمان، خواهیم دید که روح ما چه قابلیّت‌ها و توانایی‌های دارد. این قابلیّت‌ها و توانایی‌ها، ابزاری برای زندگی در عالم بعد هستند؛ همان طوری که دست و پای جنین در شکم مادر، در این عالم ابزاری شد برای راه رفتن و فعّالیّت‌های روزانه. حضرت عبدالبهاء می‌فرمایند: «... چون انسان در عالمِ رحم قوّه‌ی باصره و قوّه‌ی سامعه و قوّه‌ی شامّه و قوای سایره و احساساتِ بشریّه و کمالاتِ انسانیّه را اکتساب نماید، در عالمِ رحم سعۃ* و گنجایشِ ظهورِ این مواهب موجود نه؛ بلکه غیرممکن و محال است که بصر، عیان شود و سمع، نمایان گردد؛ لکن چون از تنگنای رحمِ مادر به این عالمِ وسیعِ منوّر انتقال نماید، آن چشمش روشن و بینا گردد و گوشش شنوا شود و لسانش گویا گردد و کمالاتش واضح و عیان گردد و یقین داند؛ بلکه مشهود بیند که این مواهب را جمیعاً در عالمِ ظلمانیِ رحم اکتساب و تحصیل نموده بود؛ ولکن آن عالم سعۃ و گنجایشِ ظهورِ این اسرار را نداشت؛ بلکه خودِ مولود نیز بتمامه از این مواهب بی‌خبر بود و اگر چنان‌چه جبرئیل بر او نازل می‌شد و خبر می‌داد که چنین فضل و عنایتی به تو در این محلّ تنگ و تاریک احسان شده، قبول نمی‌نمود؛ بلکه تکذیب می‌کرد؛ حال، به‌هم‌چنین، فضل و مواهبی و الطاف و رَغایِبی** که به نفوسِ مقدّسه در این عالم عنایت شده و کمالاتی که تحصیل نموده‌اند، این عالم، سعۃ ظهورِ آن را ندارد؛ بلکه چون به عوالمِ سایره‌ی الهیّه انتقال نمایند، آن موهبتِ کبری رخ بگشاید و آن رحمتِ عظمی جمال بنماید و هم‌چنین جنینی که از این مواهب محروم بود، محرومیّتش بعد از انتقال ظاهر و عیان گردد؛ مثل این که محرومیّت و نقایصِ نفوسِ مُحتَجِبه*** نیز بعد از فوت از این عالم معلوم و مشهود گردد. عبده عبّاس» * سعۃ: گنجایش، ظرفیّت، وسعت، طاقت **رَغایِب: چیزهای مرغوب، عطاهای نفیس و بسیار *** مُحتَجِبه: مؤنّث مُحتَجِب: که حقیقت از او پوشیده است. که نور معرفت ندارد
تصویر Naeim

Naeim :

خطابه‌ای از حضرت عبدالبهاء: «... در بدایتِ حیاتش، انسان در عالمِ رحم بود و در عالمِ رحم استعداد و لیاقت و ترقّی به این عالم حاصل کرد و قوایی که در این عالم لازم بود، در آن عالم تحصیل نمود؛ چشم لازم داشت در این عالم، در عالمِ رحم حاصل نمود؛ گوش لازم داشت در این عالم، در عالمِ رحم پیدا کرد؛ جمیعِ قوایی که در این عالم لازم بود، در عالمِ رحم تحصیل کرد؛ در عالمِ رحم مهیّای این عالم شد و به این عالم که آمد، دید که جمیعِ قوای لازمه مهیّا است؛ جمیعِ اعضا و اجزایی که از برای این عالمِ حیات لازم دارد، در آن عالم حاصل نموده؛ پس در این عالم نیز باید تهیّه و تدارکِ عالمِ بعد را دید و آن چه در عالمِ ملکوت̊ محتاج، باید تهیّه و تدارکِ آن در این جا بیند؛ هم‌چنان‌که در عالمِ رحم قوایی که در این عالم محتاج به آن است، پیدا نمود، هم‌چنین لازم است که آن چه در عالمِ ملکوت̊ لازم، یعنی جمیع قوای ملکوتی را در این عالم تحصیل بکند. در عالم ملکوت، بعد از انتقالِ از این عالم به آن عالم، محتاج به چه چیز است و محتاج به چه قوایی است؟ چون آن عالم، عالمِ تقدیس است، عالمِ نورانیّت است، لهذا لازم است که در این عالم تحصیلِ تقدیس و نورانیّت کنیم و آن نورانیّت را باید در این عالم حاصل کنیم و در آن عالم، روحانیّت لازم؛ آن روحانیّت را باید در این عالم تحصیل نماییم؛ در آن عالم ایمان و ایقان و معرفت الله و محبّت الله لازم، جمیع را باید در این عالم تحصیل کرد تا بعد از صعود از این عالم به آن عالمِ باقی انسان ببیند جمیعِ آن چه لازمِ آن حیاتِ ابدی است، حاصل نموده است. واضح است که آن عالم، عالمِ انوار است؛ لهذا نورانیّت لازم است. آن عالم، عالمِ محبّت الله است، لهذا محبّت الله لازم است. آن عالم، عالمِ کمالات است؛ لهذا باید در این عالم تحصیلِ کمالات کرد. آن عالم، عالمِ نفثاتِ روح القدس است؛ در این عالم باید درکِ نفثاتِ روح القدس نمود. آن عالم، عالمِ حیاتِ ابدی است؛ در این عالم باید حیات ابدی حاصل نمود. انسان به تمامِ همّت باید این مواهب را تحصیل نماید و این قوای رحمانی را به اعلی درجه‌ی کمال باید به دست آورد و آن این است: «اوّل معرفت الله، ثانی محبّت الله، ثالث ایمان، رابع اعمال خیریّه، خامس جان‌فشانی، سادس انقطاع، سابع طهارت و تقدیس و تا این قوا را پیدا نکند و این امور را حاصل ننماید، البتّه از حیاتِ ابدیّه محروم است ...» (خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد 2، صفحه‌های 170 تا 172)
تصویر Naeim

Naeim :

بهاییان به معادِ جسمانی و زنده شدن جسم پس از مرگ اعتقاد ندارند؛ امّا معتقدند که روح انسان پس از مرگ به حیات خویش ادامه می‌دهد. برای اطّلاع از نحوه‌ی تفکّر بهاییان راجع به زندگی پس از مرگ و آخرت به نوشته‌ی قبلی مراجعه بفرمایید. امّا در این جا می‌خواهیم موضوع معاد جسمانی را با دلایل منطقی و براهین عقلی بررسی کنیم. تمامیِ پیامبران و فرستادگانِ پروردگار در اولویّت داشتنِ روح بر جسم و مهم‌تر بودنِ رشد و تعالیِ روحانی از زندگی جسمانی سخن‌ها گفته‌اند و خودشان نیز این را در زندگی‌شان نشان داده‌اند. حضرت سیدالشّهداء، روحی له الفدا، زندگی خود و خانواده‌ی خود را فدای تعالیِ روح و تقرّب و نزدیکی به خدا نمود. حضرت مسیح تنها و بی‌یاور مورد اذیّت و آزارِ علمای دینِ یهود و جهلا قرار گرفت و پس از تحمّلِ مصائبِ بی‌شمار، در نهایتِ مظلومیّت به شهادت رسید. حضرت باب موردِ اصابتِ صدها گلوله قرار گرفت و حضرت بهاءالله چندین مرتبه از مکانی به مکانی دیگر تبعید شد به طوری که به مدّت حدود چهل سال از تهران تا حیفا در اسرائیل در تبعید و زندان به سر بردند و ظلم و ستمی نبود که بر آن وجود مبارک وارد نیامده باشد. حال آیا منطقی‌ست که این وجودات مقدّسه ما را دائماً به بی‌توجّهی به جسم و زندگی مادّی و توجّه به زندگی روحانی و تعالی روحانی ترغیب و تشویق کنند و در نهایت ما را با ابزار و وسایل مادّی، تشویق و یا تنبیه کنند؟ آیا فقط امتحانی برای بندگان است که برای مدّتی از لذایذ مادّی چشم بپوشند و صرف نظر کنند تا در جهان بعد دوباره به این لذایذِ مادّی دست پیدا کنند؟ خیر؛ منطقی نیست. اوّلاً که ما انسان هست و نه حیوان؛ ما، انسان‌ها، قابلیّتِ تعالیِ روحانی و کسبِ فضایلی مانند امانت و صداقت و محبّت و وفادارای و فداکاری و غیره را داریم؛ در رتبه‌ی بعد، می‌توانیم با استفاده از قدرتِ تفکّر، اکتشافات و اختراعاتِ بزرگی بکنیم و جهانِ هستی را از عصرِ گاری و اسب به عصرِ جت‌های فوق پیش‌رفته ارتقا بدهیم؛ بنابراین، ما با حیوانات که همواره در فکر بهره بردن از طبیعت و محیط مادّی خودشان هستند، خیلی برتریم و مقصودِ بسیار والاتر و بالاتری از خوردن و خوابیدن در جهان بعد از مرگ داریم. دوّم این که در صورت اعتقاد به معاد جسمانی، ما باید بین کم‌تر از صد سال لذّت بردن در این دنیا و تا ابدیّت لذّت بردن در آخرت، یکی را اختیار کنیم. این قیاس به قدری بچّه‌گانه و این ترتیب و نظم به قدری دونِ شأنِ مرتبه‌ی پروردگار است، که حکیم عمر خیّام فرمود: «گویند کسان بهشت با حور خوش است***من می‌گویم که آب انگور خوش است این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار***کآواز دهل شنیدن از دور خوش است» خیّام با این دو بیت طعنه به تعبیر و برداشت مادّیِ آخرت می‌زند و به تمسخر می‌گوید که اگر آن جا به تو وعده‌ی این لذایذ مادّی را داده‌اند و تو در حسرت آن‌ها هستی، می‌توانی از همین لذایذِ مادّیِ این دنیا لذّت ببری چرا که این‌ها هم‌اکنون در نزد توست. خیّام به خوبی می‌دانسته که در عالمِ بعد از مرگ، مفهوم و حقیقتی والاتر و بالاتر از این لذایذ جسمانی وجود دارد. حال اگر ما بر طبق تعالیم انبیا و اولیای الهی قرار است که در این دنیا به تمامه از مسائل مادّی خود چشم بپوشیم و در مقابل، به تعالیِ روح خود بپردازیم، حتماً می‌توانیم نتیجه بگیریم که روحِ ما از جسم ما مهم‌تر است. این روحِ ماست که در این عالم صفاتِ پسندیده و ملکوتی را کسب می‌کند تا در عالمِ بعد قابلیّتِ ترقّی و تعالی در مراتبِ معنوی را داشته باشد؛ وگرنه، این تنِ ضعیف و همیشه بیمار را چه به تعالی و تقرّب به آستانِ مقدّسِ پروردگار و این یک مشت خاکِ ناپاکِ آغشته به پلیدی‌ها را چه به دخول و ورودِ به ملکوت الله؟ از طرف دیگر، در صورت ورود به بهشتِ جسمانی، تا چه اندازه می‌توان از لذایذ مادّی بهره‌مند شد و خسته نشد؟ یک سال؟ دو سال؟ صد سال؟ ممکن است صد یا هزار سال اوّل لذّت‌بخش باشد، امّا تا ابدیّت حتماً ملالت‌آور و خسته‌کننده می‌شود. بلکه مقرّبان درگاه، در صورت داشتنِ اختیار، حاضر به پذیرفتن راحت و آسایشِ جسمانی نیستند و همواره از پروردگار آرزوی بلا می‌کنند؛ مانند عاشقی که مِحنَت و زجری که در راه رسیدن به معشوق می‌کشد را گوارا و لذّت‌بخش می‌داند چرا که در راه رسیدن به معشوقِ خویش است. مقصود این‌ست که باید از این دنیا و آن چه در آن‌ست، چشم بپوشیم و به کلّی مجذوب و مفتونِ جمال و رویِ آن معشوقِ حقیقی بشویم. اگر توانستیم عاشقِ آن محبوبِ یکتا بشویم، احساس بی‌نظیری به ما دست می‌دهد که این نشان از شاد بودن و نزدیکیِ روحِ ما به ملکوتِ پروردگار است. پس می‌بینیم که در این دنیا نیز می‌توانیم وارد جنّت و بهشتِ نزدیکی و تقرّبِ به پروردگار بشویم و از شرابِ معنویِ معانیِ الهی بنوشیم و در زیر سایه‌ی درخت دین الله و شریعت الله بیاساییم و از نسیمِ خوشِ عنایتِ پروردگار لذّت ببریم. خوش به حال کسانی که این مفاهیم عالیّه را درک کردند و فائز شدند به آن چه که در کتاب خداوند آمده است. حضرت عبدالبهاء می‌فرمایند: «نعیمِ* روح، قُرب جمالِ قَدیم‌ست** و جَحیم***، بُعد(4) از آن نورِ مُبین. کمال و نقص است و عُلُویَّت(5) و اَسفَلیَّت(6) و نورانیّت و ظُلمانیّت ...» (مائده‌ی آسمانی، جلد 2، صفحه‌ی 16) *نعیم: بهشت، نعمت و ناز، آسایش **قَدیم: نامی از نام‌های خدای تعالی ***جَحیم: یکی از نام‌های دوزخ، آتش بسیار قوی و بلند (4) بُعد: دوری (5) عُلُویَّت: بالا رفتن و صعود کردن (6) اَسفَلیَّت: پست‌ترین بودن، پایین‌ترین بودن، فرودترین بودن
تصویر a

a پاسخ داده:

دوست عزیز من، تو یه بهائی هستی. بهائیا همشون اعتقاد دارن که قرآن از جانب خداست و یک کتاب الهیه. پس تویی که بهائی هستی، اگر قرآن رو قبول نداری پس نه مسلمونی و نه بهائی. نوشتی: "بهاییان به معادِ جسمانی و زنده شدن جسم پس از مرگ اعتقاد ندارند." دوست خوبم، موقعی که من واسه شما از معاد حرف می زنم یعنی میدونم بهائیا راجع بهش چی فکر میکنن. ولی خوب از اونجا که بهائیا قرآن رو قبول دارن، من هم چند آیه نوشتم که میگه قیامت واقعه ای غیرقابل انکاره و دیدار با خدا امری حتمیه. لطفا نظر قبلیمو مطالعه کن. لطفــــا! ______________________________________________________ نوشتی: "حال آیا منطقی‌ست که این وجودات مقدّسه ما را دائماً به بی‌توجّهی به جسم و زندگی مادّی و توجّه به زندگی روحانی و تعالی روحانی ترغیب و تشویق کنند و در نهایت ما را با ابزار و وسایل مادّی، تشویق و یا تنبیه کنند؟" اتفاقا من و همه ی مسلمان های دیگر هم با این عقیده موافقیم. ولی نمیدانم چرا این مطلب را بیان می کنید. ما مسلمان ها هم از تمام لذت های دنیا (به استثنای مشروبات الکلی و مواد مخدر که ضرر خالصند) در حد مشروع استفاده می کنیم. و دین خدا به گونه ای آورده شده که به تمام غریزه های انسان پاسخ دهد. من به عنوان یک مسلمان زجری به تن خود نمی دهم و خیلی هم از زندگیم راضیم. اما آنچه که درباره ی بهشت و جهنم است بحث جدایی دارد. خداوند احکامی را در جهت تکامل انسان آورده که این احکام در جای خود به همه ی غریزه های انسانی هم می پردازند. برای مثال یکی از غریزه های انسان،غریزه ی جنسی است. خداوند حکم داده که با نامحرم و محارم به جز همسر رابطه ی جنسی نداشته باشیم. خوب هم من و هم شما میدانیم که این گونه رابط چه ضررهایی دارد و فسا را گسترش می دهد. به همین جهت منع شده است. اما از طرف دیگر مسلمانان می توانند زنی را به همسری بگیرند و به او حلال شوند. که البته قرآن کتابی است که به ازدواج فقط نگاه جنسی ندارد و آن را عامل مهمی بر تکامل فرد میداند. پس همان طور که می بینید انسان در دین اسلام هر کاری برایش خوب است را انجام می دهد و هر کاری برایش ضرر دارد را انجام نمی دهد. اما ملاک ما برای تشخیص خوب و بد، قرآن است. و خداوند هم به این که ما عبادتش کنیم و به احکامش عمل کنیم هیچ نیازی ندارد. پس دلیلی ندارد که بگوید کاری بکنید که به ضررتان باشد. قابل توجهتون که خیلی از واجبات دین ما توی دین شما هم هست. پس اگر به نظر شما خیلی سخت هستند پس چرا به احکام بهائیت عمل می کنید. ____________________________________________________ این که آدم 100 سال تلاش کنه و تاابد راحت باشه اصلا قیاس بدی نیست. خود شما 12 سال از عمرتو جای این که تفریح و عشق و حال کنی، میری مدرسه تا بقیه ی عمر از تلاش مدرست استفاده کنی. درباره ی بیت خیام هم بعید میدانم با چشم باز نظر قبلیم را خوانده باشی.در سوره بقره آیات 200 تا 202 خداوند مردم رو به دو دسته تقسیم کرده: 1.کسانی که فقط دنیا را می خواهند 2.کسانی که هم دنیا و هم آخرت را می خواهند. هدفم از تکرار این مفهوم دو چیز است: 1.خیام جزء دسته ی اول بوده.طبق آیه 200 در آخرت هیچ بهره ای ندارد. 2.خداوند در آیه ی 202 میفرماید: وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ و بعضی از آنها (مردم) کسانی هستند که میگویند رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً پروردگارا در دنیا به ما نیکی بده وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً و در آخرت نیکی مرحمت فرما خوب، همون طور که می بینید ما مسلمون ها از خدا میخوایم که هم در دنیا و هم در آخرت به ما نیکی بدهد. تصویر ذهنی شما از مسلمان شخصی است که 24 ساعت در حال عبادت و سختی کشیدن است. در حالی که من خودم ساعات بسیاری رو به تفریح و هزار چیز دیگه اختصاص میدم و خیلیم با زندگیم حال میکنم و حتی اگر مسلمون هم نبودم باز همین جوری زندگی می کردم. ______________________________________________________ نکته ی جالبی که اشاره کردید تفاوت انسان و حیوان است. حیوان به دنیا می آید تا غذا بخورد و نسل جدیدی به وجود آورد و تربیت کند و بمیرد. حال سوال من این است که اگر توشه ی آخرت و قیامتی نباشد فرق انسان و حیوان چیست؟ __________________________________________________ شما اعتقاد دارید که خداوند با آن همه عظمت و بزرگیش نمی تواند جایی را بیافریند که انسان تا ابد در آن خوش باشد؟ و در صمن، بالاترین نعمت بهشت رضایت خداست. فکر نکنید هر کس که مسلمان است انسان هوسپرستی است که دائم به فکر حوری آخرت باشد، ما هدفمان چیز والاتریست و آن هم رضای خداست. بهشت فقط انگیزه ی انسان های ضعیف را قویتر می کند. _________________________________________________ نوشته بودی: "باید حقیقت را از هر منشأ و منبعی که پیدا کردند، قبول کنند؛ فارغ از هر مسئله‌ی جانبیِ دیگر." خوب حالا سوال من اینه: ملاک تشخیص حقیقت چیه؟ آیا اگر فقط یکی اومد گفت من پیامبرم و دو تا آیه ی خوشگل آورد یعنی حقیقته؟ مسلما نه. حرفی که زدی درسته. حرف رو نباید ببینی که از دهن کی در میاد. ولی خوب، هر حرفی حقیقتـــــــــه؟؟؟؟؟ ______________________________________________ درسته که هر دینی شبهات دین قبلی رو پاک میکنه. اما دوست خوب من، مسیحیان و یهودیانی که تو میگی این حرف هایی که اسلام درستشون کرد رو از بزرگانشون شنیدند. اما من از خود قرآن و متن دست نخورده ی قرآن برای تو آیه میارم. دوست من، تو حرفی که صراحتا از مادرت میشنوی میدی به دوستت تعبیر کنه؟ چون به ادبیات علاقه داری این ابیات مولوی از داستان طوطی و بقّال رو برات میارم: کار پاکان را قیاس از خود مگیر گرچه باشد در نبشتن شیر و شیر جمله عالم زین سبب گمراه شد کم کسی ز ابدال حق آگاه شد هر دو گون زنبور خوردند از محل لیک شد ز آن نیش و زان دیگر عسل هر دو گون آهو گیا خوردند و آب زین یک سرگین شد و زان مشک ناب هر دو نی خوردند از یک آبخور این یکی خالی و آن پر از شکر صد هزاران این چنین اشباه بین فرقشان هفتاد ساله راه بین ... مولوی اشاره می کنه که شیر جنگل و شیر خوراکی یک جور نوشته میشن ولی معنیشان خیلی فرق داره و نباید اشتباه کنی. درسته که مقایسه هنری برای درک مطلبه ولی باید به جا استفاد بشه. تو نباید کاری که مسیحیت با یهودیت کرده و اسلام با مسیحیت کرده رو با کاری که بهائیت با اسلام کرده مقایشه کنی. مسیحیت و اسلام حرف های بیخودی که مردم در آورده بودن رو درست کردند. ولی بهائیت داره متن صریح و دقیق قرآن رو انکار می کنه. متن آیات 10 تا 14 سجده رو خوندی؟ صراحتا گفته ملاقات با خدا وجود داره و غیرقابل انکاره. _________________________________________________ و راستی: اگر خدا میخواست یه کتاب بیاره که هیچ کس تا زمان بهاءالله هیچ چیز ازش نفهمه چه فایده ای داشت؟ یعنی مردم تا زمان حضرت بهاءالله همه بیشعور بودند و هیچ چیز نمیفهمیدند که حالا بهاءالله بخواد معانی رو باز کنه؟ درباره ی باز کردن ممعانی هم با یه تمثیل بهت توضیح میدم. فرض کن داری یه کتاب راجع به فیزیک میخونی. طبیعتا چون نویسنده درک بالایی داشته، پس تو بعضی قسمت ها رو نمیفهمی.قسمت هایی که نمیفهمی رو هم از استادش میپرسی. ولی حالا سوالی دارم: آیا اگر توی این کتاب مفهومی پیدا کنی و کاملا بفهمی و متن صریح کتاب هم گفته جاذبه از فرمول وزن ضربدر ارتفاع بدست میاد، اگر معلمت بگه منظورش اینه که جاذبه از فرمول دیگه ای بدست میاد، قبول میکنی؟ فکر کن مثلا صد سال دیگه یکی بیاد و بگه من پیامبرم و منظور بهاءالله از عدد 19 در کتابش، عدد 18 بوده است.قبول میکنی؟ _____________________________________________________ در باره ی زنده شدن پس از مرگ هم کافیه آیه 10 سوره سجده رو بخونی که گفته: وَقَالُوا أَئِذَا ضَلَلْنَا فِي الْأَرْضِ أَئِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُم بِلِقَاء رَبِّهِمْ كَافِرُونَ کافران می گویند که آیا پس از آنکه ما در زمین نابود شدیم باز از نو زنده خواهیم شد؟ بلی آنان منكر ملاقات با پروردگارشان هستند. و همین گفته ی قرآن کافی و بس هست و به هیچ توضیحی هم نیاز ندارد. تو هم اگر بهائی هستی و قرآن را قبول داری، این هم از متن صریح قرآن. ____________________________________________________ روح انسان هم در همین دنیا میتواند رشد کند و به تکامل برسد هیچ نیازی به مرگ ندارد تا به کمالات برسد. مرگ فقط پلی است به زندگی دوباره و شروعی بهتر از این دنیا. شما هم که فکر می کنی روحت این جا رشد نمیکنه پس چرا اصلا به دینی گرایش داری و فعالیت مذهبی میکنی؟ ___________________________________________________ در آخر با توجه به اهمیت مطلب تکرار می کنم که: مسلمانان از دنیــــــــــا چشم پوشی نمی کنند. بلکه هم دنیـــــــــا و هم آخرت را می خواهند. **************************************************** <<<<<کافران می گویند که آیا پس از آنکه ما در زمین نابود شدیم باز از نو زنده خواهیم شد؟ بلی آنان منكر ملاقات با پروردگارشان هستند.>>>>>>>>. سوره سجده آیه 10 ****************************************************
تصویر Naeim

Naeim پاسخ داده:

"a" عزیز، ان شاء الله جواب سؤالات خود را در نوشته‌های قبلیِ من پیدا می‌کنید. موفّق باشید
تصویر Naeim

Naeim :

ABTIN گرامی، من هم مثل شما خیلی به این بیان حضرت عبدالبهاء معتقد و علاقه‌مندم. خیلی ممنون
تصویر ABTIN

ABTIN :

الله ابهی Naeim عزیز، درباره تمام بیاناتی که درباره دنیای بعد از مرگ جسمانی گفتین باید بگم که همشون غیر قابل انکاراند. من خودم توی زندگی همیشه میگفت ام چرا خدا این همه پیغمبر آورده اما اطلاعات بیشتری از اون دنیا نداده. تا اینکه با حضرت بهاءالله آشنا شده ام. و متوجه شده ام که چقدر زیبا و دقیق اطلاعاتی در باره دنیای بعد از مرگ جسمانی ارائه داده اند و همین طور راههای رسیدن به خودشان (منظورم خداوند مقدس خداوند است ) چقدر کامل توصیح داده اند. خیلی خوب شد که این نکته حیاتی رو بیان کردین. واقعا ازتون سپاس گذارم
تصویر ABTIN

ABTIN :

الله ابهی تصور کنین با وجود این اطلاعاتی که درباره اون دنیا در آیین بهایی وجود داره ما میتونیم بسیار هدفمند تر زندگی بکنیم. با توجه به این امر الهی میتونیم فرزندانی به دنیا بیاریم و با آن ( منظورم همو تعلیمات و اطلاعات ارزشمندی که خداوند به طور بی مانندی درآیین مقدس بهایی ودیعه گذاشته ) به آموزش فرزندانمان بپردازیم که در نهایت همه این تعلیمات جوریاند که نه تنها باعث پیشرفت روحانی ما در اون دنیا میشه بلکه منجر به خیر خواهی و خوبی کرده به دیگران تازه اونم همه اهل عالم میشه. به نظر من وجود جنین اطلاعات بسیار باارزشی خودش عمال مهمی برای بودن و زیستنه. با تشکر
تصویر Naeim

Naeim :

حضرت عبدالبهاء در مکتوبی می‌فرمایند: «شخص محترما، نامه‌ی شما رسید و از قرائتش امیدواریِ عظیم حاصل شد؛ زیرا از مضمون معلوم گردید که به دخول در ملکوتِ الهی روز به روز در ترقّی هستی و چون این ترقّی مستمر گردد، مرکزِ عظیمی در جهان الهی یابی و تأییداتِ روح القدس مشهوداً مشاهده نمایی؛ در چشمه‌ی حیات تعمید یابی و از جمیعِ احکامِ عالمِ طبیعت آزاد شوی؛ نورانی گردی؛ رحمانی شوی؛ آسمانی گردی؛ شمعِ روشنِ عالمِ انسانی شوی. تا توانی بکوش که از حسّیّاتِ بشریّه به کلّی نجات یابی تا قوای ملکوتیّه در دل و جان حکمران گردد؛ هر چند در زمینی، در آسمان باشی؛ هر چند به ظاهر از عناصرِ مادّیه مرکّب باشی، ولی به روح̊ از عناصرِ آسمانی گردی. این‌ست عزّت ابدیّه‌ی انسان؛ این‌ست عُلُویَّتِ* سَرمَدیّه** در عالمِ امکان؛ این‌ست حیاتِ جاودانی؛ این‌ست روحِ مجسّم در قلبِ انسانی.» (منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد 3، صفحه‌های 112 و 113) * عُلُویَّت: بالا رفتن و صعود کردن **سَرمَدیه: ازلی و ابدی
تصویر Naeim

Naeim :

ABTIN، دوست عزیزم، مثل همیشه حرف دل من رو زدی. من هم معتقدم که اگر این مفاهیم عالیّه و ایمان و عشق به حضرت بهاءالله در قلب‌ها جا بگیره، این جهان تبدیل به جهانِ ملکوت می‌شه. (=
تصویر Naeim

Naeim :

حضرت عبدالبهاء می‌فرمایند: «... البتّه در حکمت سلیمان خوانده‌اید حضرت سلیمان می‌فرماید من وقتی طفل بودم، چنین می‌دانستم که لذّت در گردش و سواری‌ست؛ چون به سنّ شباب رسیدم و به تفرّج و سواری و گردش، دیدم لذّتی ندارد؛ با خود می‌گفتم لذّت در سلطنت است، اقتدار است، حکمرانی‌ست؛ چون به سلطنت رسیدم، دیدم آن هم لذّتی ندارد و هم‌چنین هر شأنی از شؤون که در نظرم جلوه‌ای داشت، چون به او رسیدم، دیدم لذّتی ندارد؛ فهمیدم که سرور به محبّت الله است. اگر انسان سرورش به صحّت باشد، صحّت وقتی زائل می‌شود؛ پس یقین است که صحّت هم سبب سرور نیست؛ اگرسرورِ انسان به ثروت باشد، وقتی، ثروت زائل می‌شود؛ اگر سرورش به منصب باشد، وقتی، منصب از دستش می‌رود. مادام که سبب̊ قابلِ زوال‌ست، مسبب هم زائل می‌شود؛ ولی هر گاه سببِ سرور، فیضِ الهی باشد، آن سرور ابدی است؛ چه که فیوضاتِ الهیّه ابدی است و چون که محبّت الله ابدی است، اگر انسان دل به فیضِ الهی بندد، محبّت الهی در قلبش باشد، سرورش ابدی است؛ به هر چه دل بندد، فانی است و عاقبت مأیوس می‌شود مگر محبّت الله، محبّت به عالمِ انسانی. شما باید شکر کنید خدا را که ابوابِ ملکوت بر شما باز فرمود و شما را به محبّت الله و خدمت به وحدتِ عالمِ انسانی دعوت نمود. شما مثل بهاء الله پدری دارید که فیضش احاطه کرده؛ پس باید شب و روز خدا را شکر کنید که به چنین فیضی فائز شدید. (خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد 1، صفحه‌های 16، 17 و 18)
تصویر ABTIN

ABTIN :

حضرت بهاءالله میفرمایند: ﴿ ای بنده‌گان ﴾ از خواهشهای خود بگذريد و انچه من خواسته‌ام آن را بخواهيد * راه بی راهنما نرويد * و گفتار هر راه نما را نپذيريد * بسياری از راهنمايان گمراهانند و راه راست را نيافته‌اند * راهنما کسی است که از بند روزگار آزاد است * و هيچ چيز او را از گفتار راست باز ندارد * (ص ٢٥4 - مجموعه الواح مباركه (چاپ مصر))
تصویر a

a پاسخ داده:

قابل توجهتان خوانده بودم و فکر کردم و تحقیق کردم و وقتی با تناقض رو به رو شدم، جواب هم دادم. حالا از شما میخواهم همین کار را انجام دهید. راستی، تایید کردی که مردم در آیین شما هم از بعضی خواسته هاشون میگذرن: ﴿ ای بنده‌گان ﴾ از خواهشهای خود بگذريد و انچه من خواسته‌ام آن را بخواهيد
تصویر a

a پاسخ داده:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم دوست عزیز، شما بهائی هستی. قرآن و هم قبول داری. منم سندهای قرآن رو برات آوردم که قیامت و ملاقات با خدا انکار ناپذیره. لطفا نوشته ی من رو کامل بخون.
تصویر Naeim

Naeim :

"a" گرامی، از خصوصیّات بهاییان این است که آن چه به نظرشان حقیقت می‌رسد را می‌گویند و نظر شخص مقابل را نیز می‌شنوند. اگر قانع نشدند، با شخص مقابل وارد بحث و جدل نمی‌شنوند و وقت خود را به مجادله کردن تلف نمی‌نمایند. بنده هم از صحبت‌های شما قانع نشدم و احتمال بسیار زیاد، شما هم از صحبت‌های من قانع نشدید (و به قول خودتان دچار تناقض شدید)؛ پس دیگر بحث کردن سودی ندارد. بنابراین می‌خواهم شما را دعوت کنم که همراه من شروع کنیم به تزکیّه‌ی رفتار و اخلاق تا از این طریق قلبمان چون آینه صاف شده و شاهدِ تابشِ انوار معانیِ الهی در آن باشیم.
تصویر Naeim

Naeim :

حضرت عبدالبهاء می‌فرمایند: « هواللّه ای طالبِ عفو و مغفرتِ الهی، نامه‌ات رسید. توجّه به ملکوت الهی کن و به کمال خضوع و خشوع و تضرّع و اِبتِهال طلبِ عفو و مغفرت نما. از آن چه واقع گشته، پشیمان شو و بگو: ای پروردگار، هر چند گناهِ من سببِ یأس و حسرت‌ست، ولی تو آمرزنده و مهربانی؛ خدایا مرا متنبّه و متذکّر کن و از کرده̊ پشیمان نما و محفوظ و مصون دار تا بارِ دگر گُنهی ننمایم و همیشه از آن چه کرده‌ام پشیمان شوم؛ تویی غفور و رحیم و تویی آمرزنده و مهربان ع ع » (حدیقه‌ی عرفان، صفحه‌ی 205)
تصویر a

a پاسخ داده:

اعذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم من هم نظری برای بحث و مجادله نگذاشتم. تناقضم هم این است که شمای بهائی قرآن را قبول داری ولی هنگامی که آیه ای از آن برایت می آورم قبول نداری. حالا هم نظر دیگه ای داری ارائه بده تا ازش استفاده کنیم. هم دین شما و هم دین ما توصیه میکنه که نباید جنبه ی اجتماعی و تبادل نظر رو فراموش کنیم. ایمیل هم که دادم. پس اگر روی صفحه ی سایت نمیخوای حرفی بزنی بهم ایمیل بزن aostrodius1232@gmail.com موفق باشی.
تصویر Naeim

Naeim :

حضرت عبدالبهاء می‌فرمایند: «ای یارانِ عبدالبهاء، ضوضاءِ(1) ملل و غوغای اُمَم در یومِ ظهورِ اسمِ اعظم(2) مَحتوم(3) و مسلّم‌ست و حکمتِ این امرِ محتوم، واضح و معلوم؛ زیرا چون اَریاحِ(4) امتحان بوزد، درختانِ ضعیف از بُن و ریشه برافتد؛ ولی اَشجارِ(5) مبارکه، ثبوت بیفزاید و متانت بنماید. شدّتِ باران، حشراتِ ارض را مضطرب و پریشان و سرگردان نماید؛ ولی حَدایِق(6)، پُرشقایق شود. ریحان(7) و گل برویَد و بلبلان به نغمه درآیند و در هر دَمی هزاران هزار ترانه بسرایند. نِعمَـ‍ةً لِلـ̊‍اَبرار و نِقمَـ‍ةً للضُعَفاء(8). حمد کنید خدا را که قدم، ثابت بنمودید و مانندِ ذَهَبِ(9) اِبریز(10) در آتشِ آزمایش رخ برافروختید. از حق می‌طلبم که روز به روز بر ثبوت و رسوخ بیفزاید.» (منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد دو، صفحه‌ی 145) (1) ضوضاء: شور و غوغا، بانگ، هیاهو (2) اسمِ اعظم: منظور حضرت بهاءالله اروحنا له الفدا است. (3) مَحتوم: حتمی، واجب و ناگزیر، قطعی، مقدّر، ثابت و استوار (4) اَریاح: بادها (5) اَشجار: درختان (6) حَدایِق: جمع حدیقه، باغ‌ها (7) ریحان: هر گیاه خوش‌بو (8) نِعمَـ‍ةً لِلـ̊‍اَبرار و نِقمَـ‍ةً للضُعَفاء: نعمتی برای نیکان و نیکوکاران و عقوبت و عذابی برای ضعیفان (9) ذَهَب: زر، طلا (10) اِبریز: زر خالص، ذهب خالص، زر ناب
تصویر ABTIN

ABTIN :

حضرت عبدل بهاء میفرمایند: ای منجذب بنفحات اللّه ، شکر کن خدا را که در سيناء عرفان ندای رحمان از شجره انسان استماع نمودی و شعله نورانيّهء جلوه الهی را در وادی ايمن بقعه مبارکه مشاهده نمودی از دست ساقی عنايت صهبای هدايت نوشيدی و در ميدان معرفت رقص کنان ندای يا بهاء الابهی بلند نمودی . اين از فضل و موهبت حضرت يزدانست که اين عباد ضعفا را بملکوت الهی کشاند و اين سودائيان را شيدای جمال مبين فرمايد . اين دم دميست که روح القدس نفخه حيات ميدمد و اين عصر عصريست که شمس حقيقت بر آفاق قرون الی ابد الآباد بانوار رحمانيّت ميدرخشد . (مُنتخباتی از مکاتيب حضرت عبدالبهاء جلد دوّم بند شماره 215)
تصویر ABTIN

ABTIN :

«وای وای ای حضرت بهاءالله، براستیکه اگر آن سختی ها رو تحمل نمی فرمودی ما نیز الان از این آرامش بی نهایت و همیشگی بی نصیب و بی بهره بودیم. براستی به چه لسان تو را سپاس بگوییم، تو زندگی خود را به طور کامل فدای ما کردی، در زندان و تبعید و زجر بی پایان، تا مارا از لحاظ فکری، روحانی و احساسی در آرامش کامل رساندی. ما از هر نظر به آرامش ابدی رساندی. براستی سوالی دارم از تو ای خدا، تو که به وجود آوردی کلمات را، آیا واژه ای هست که بتوان از او، آنطور که شایسته است قدردانی کند؟ خدایا او پیامبریست بی همتا در عالم که تمام زندگی و هستی خود را برای تو گذاشتُ و این چنین است، حال آنکه تو خالق او هستی، به چه لسان باید تو را شکر کنیم؟ براستی آیا تمام زندگی خود را در دو عالم فدای تو کنیم می توان ذره ای قدردانی کرد؟ ای خدا براستی آیا فکر، قلب، روح و هر آنچه را که دادی را در راه تو بگذاریم میتوان قدردانی کرد؟»
تصویر علی بابا

علی بابا :

متاسفانه هر مدرکی از حسینعلی نوری ارائه دهم شما خودتان را به کوچه چپ می زنید در این صورت بحق ث کردن با شما هیچ فایده ای نخواهد داشت به امید اینکه شما هم به حقیقت برسید و پوچ بودن فرقه ضاله بهائی را بچشید.
تصویر a

a پاسخ داده:

دوست عزیز این بهائیان میگویند قرآن را قبول دارند آنگاه سند صریح قرآن در ارتباط با قیامت را قبول ندارند. اصلا به معاد جسمی اعتقاد ندارند. توقع دارید سند و مدرک قبول کنند؟ حرف زدن با این آدم ها مثل حرف زدن با مرغ پخته هست. با سند یا بی سند فرقی ندارد.
تصویر Naeim

Naeim پاسخ داده:

علی عزیز، بهترین مدرک برای بررسیِ به حق بودنِ هر پیامبری، بیانات و تعالیمِ آن‌هاست؛ وگرنه، موسای کلیم لکنت زبان داشت و در شهر به قتل شهرت یافته بود و حضرت مسیح را حاصل ارتباطی نامشروع می‌خواندند؛ بنابراین، حیف است که به خاطر تکّه‌ای ابر، وجود خورشید را انکار کنیم و چشم از حقایق الهی بپوشیم. اگر به دقّت ملاحظه بفرمایید، می‌بینید که تعالیم بهایی به تمام حقایق اسلام و دیگر ادیان الهی احترام گذاشته و بلکه آن‌ها را تشریح و به آن‌ها تأکید کرده؛ لذا، تأکید ما به تعالیم بهایی، تأکید دوباره‌ی ما به حقایق تمامی ادیان الهی از جمله اسلام است. در پیدا کردن حقیقت موفّق باشید.
تصویر a

a پاسخ داده:

بسم الله الرحمن الرحیم Naeim جان من هم مثل شما با این که تاریخ دین را که ممکن است به هرگونه ای تحریف شده باشد مطالعه کنیم. اما از طرفی انتخاب دین سلیقه ای نیست که هر کس از بیانات و تعالیم دینی خوشش آمد آن را انتخاب کند. اگر این طور حساب کنیم هر سخنرانی میتواند ادعای پیامبری کند. تعالیم بهائیت به هیچ عنوان با اسلام هم جهت نیستند. برای نمونه مسئله ی قیامت که مورد بحث بود. سوره ی سجده آیات 10 تا 14 که در نظرات قبل متن آنها را آوردم به طور صریح و واضح عذاب الهی را توضیح داده و میگوید که افرادی که قیامت را باور نداشتند آرزو میکنند که به دنیا بازگردند و کار خیر کنند. اما شما با این که میگویید تعالیمتان هم جهت با اسلام هست قیامت و معاد اینچنین را قبول ندارید. بعضی بهائیان ادعا دارند که بهاءالله قرآن را به درستی تفسیر کرده و معانی درست آنها را ذکر کرده است. چیزهایی که بهاءالله در ضمینه تفسیر قرآن گفته است کاملا چیزی جدا از قرآن است. و اگر بخواهیم تفسیر بهاءالله را قبول کنیم پس معنای خود قرآن غلط است. به عبارتی خداوند 1200 سال امت اسلام را سرکار گذاشته! یعنی 1200 سال به مردم یک کتاب الکی و مسخره داده تا سرشان را گرم کند و بعد یک پیامبر درست و حسابی آورده که معنی آن کتاب را باز کند. اگر واقعا تبیین حضرت بهاءالله لازمه پس چرا خدا حضرت محمد(ص) رو فرستاد؟ چرا 1200 سال مردم رو تو نفهمی رها کرد؟ __________________________________________________________ دوست عزیز من زبان قرآن به گونه ای است که هر کسی با توجه به اندازه ی درک خود میتواند معانی آن را استخراج کند. اگر من تقسیر آخوندی را مطرح میکردم به شما حق میدادم اگر قبول نکنید. اما من دارم از متن صریح قرآن حرف میزنم. لطفا قبل از پاسخ دادن یک بار دیگر نظر را بخوانید.
تصویر Naeim

Naeim :

"a" گرامی، برای من درک این مسئله که من و شما نتوانیم به عنوان دو دوست و یا دو هم‌وطن و هم‌زبان و یا تنها به عنوان دو انسان با یک‌دیگر تعامل کنیم، مشکل است. آیا واقعاً شایسته است در جایی که ذکر پروردگار بی‌همتا می‌شود و آیات الهی نوشته شده، بهاییان را "مرغ پخته" خطاب کنید؟ این ادبیّات نه تنها شایسته‌ی این مکان، بلکه شایسته‌ی هیچ جای دیگری هم نیست. پس بیایید تا به قول مولوی «از خدا جوییم توفیق ادب».
تصویر Naeim

Naeim :

"a" گرامی، جواب سؤال‌های شما را در بخش‌های قبل به طور مفصّل و مشروح پاسخ داده‌ام؛ اگر یک ماه دیگر هم دوباره این سؤالات را تکرار کنید، من هم دوباره شما را به همان پاسخ قبلی‌ام ارجاع می‌دهم. پاسخ‌های من برای خودم قانع‌کننده است؛ امّا توقّعی ندارم که شما را قانع کند. اگر قانع نشدید، همان طوری که قبلاً هم نوشته‌ام، بهتر است قلبمان را پاک کنیم و از خدای متعال بخواهیم تا حقیقت را به ما نشان بدهد. در ضمن در مورد سؤال آخرتان، اگر مایل باشید می‌توانید به قسمت «در بیان آن که معقولات فقط به واسطه‌ی اِظهار در قَمیصِ مَحسوس باید بیان شود» در قسمت دوّم از کتاب مفاوضات حضرت عبدالبهاء مراجعه بفرمایید تا نظر دیانت بهایی را راجع به سؤالتان بدانید.
تصویر امین

امین پاسخ داده:

دوست عزیز من همان a هستم. از این به بعد برای اثبات حسن نیتم با اسم واقعیم در سایت ظاهر خواهم شد. دوست عزیز من شما را به عنوان یک دوست و هم وطن قبول دارم. وگرنه خودم را بیخود این جا خسته نمیکردم. من بهائیان را مرغ پخته نخواندم. عین جمله من این است: "حرف زدن با این آدم ها مثل حرف زدن با مرغ پخته هست." بین این دو جمله خیلی تفاوت وجود داره. و تشبیهم به لحاظ عدم تاثیرگذاری هیچ حرفی در شماست. من با هر کدام از بهائیان که صحبت کردم، چیزی جز توده ای کلمات که پشت هم تکرار میشوند به زبان نیاوردند. و هنگامی که بحث دینی وجود دارد فقط به دنبال قانع کردن و جواب دادن هستند و حتی یک لحظه هم به خودشان زحمت تفکر نمیدهند. من قبل از پاسخ به نظرات هر یک از شما آن را دو سه بار میخوانم. شاید اعتقاداتم اشکال داشته باشد. شاید اسلام آن طور که من میشناسم نباشد. همیشه این احتمالات هست. به هر حال همه ی ما یه خدا ایمان داریم و میدانیم خدا و پیامبری هست. اما شما هم احتمال میدهید اعتقاداتتان غلط باشد؟ قطعا خیر. امید وارم زود تر حقیقت اسلام را بیابید. ممنون که جواب دادید. موفق باشید.
تصویر Naeim

Naeim :

"a" (امین) گرامی، در مورد توهینی که کردید، هنوز هم فکر می‌کنم که حرف بسیار ناشایست و نابه‌جایی زدید؛ ولی اگر فکر می‌کنید که حرفتان به‌جا و صحیح بوده، قضاوت را به خوانندگان و خدای متعال واگذار می‌کنم. در مورد تعصّب، راسخ بودن بر عقیده، تحرّی حقیقت، تحقیق و این جور مسائل هم قبلاً توضیح دادم و این مطلب شما دوباره تکراری هست. ای کاش می‌گذاشتید که اسمتان "a" بماند تا بقیّه‌ی خوانندگان بتوانند مطالب شما را دنبال کنند و دچار سردرگمی نشوند. مثلاً بدانند که آقای "a" که فلان جا آن سؤال را کرده، یک ماه بعد با اسم "امین" همان سؤال را تکرار کرده است. این گونه می‌توانند برای گرفتن جواب به سؤال قبلی مراجعه کنند.
تصویر امین

امین پاسخ داده:

بسم الله الرحمین الرحیم سلام دوست عزیز اول نظرم توضیح دادم که من همان a هستم. درباره ی "مرغ پخته" هم توضیح دادم اما اگر باز هم ناراحت شدید عذرخواهی میکنم. شما هیچ وقت به من توضیح ندادید که چرا متن صریح قرآن را ول کنیم و تفسیر بهاءالله را بخوانیم؟ و اگر معانی قرآن به تبیین بهاءالله نیاز دارند پس چرا خداوند 1200 سال مردم را رها کرده است؟ در حالی که قرآن، حضرت محمد(ص) را تبیین کننده ی قرآن میخواند؟ «قرآن را به سوی تو نازل کردیم تا روشن کنی برای مردم آنچه بر آن ها نازل شده است و شاید آن ها بیندیشند» سوره نحل آیه 44 من پاسخ سوالم را در هیچ کدام از نظراتتان ندیدم. و فکر کن بهتر باشد قبل از جواب دادن به سوالم کمی هم بیندیشید که شاید بهائیت غلط باشد. شاید. موفق باشید.
تصویر سردبیر

سردبیر پاسخ داده:

امین عزیز در مکاتبات قبلی برای شما توضیح داده شد که کتب مقدسه دارای لایه های مختلفی از مفهوم هستند که گستره آن از معانی ظاهری کلمات تا معنای باطنی که تأویل آن فقط نزد خداوند است وسعت دارد. در قرنهای گذشته نیز بسیاری از دانایان و افراد روشن ضمیر مسلمان متوجه معانی باطنی و ورای ظاهر عبارات قرآن بوده اند و این موضوعی نیست که بعد از 1200 سال آشکار شده باشد. مولانا میفرماید: "ما زقرآن مغز را برداشتیم پوست را بهر خران بگذاشتیم" عبارت قشری که معرف حضورتان است اشاره به همین پوست گرائی و سطحی اندیشی است. لطفا با دقت در پاسخها از تکرار سوالات خودداری کنید
تصویر امین

امین پاسخ داده:

بسم الله الرحمن الرحیم. جناب سردبیر آیات قرآن نیاز به تفسیر دارند نه تحریف. اصلا شما که درباره قرآن اندیشه ی عمیق دارید با دلیل بگویید مفهوم سوره سجده آیات 10 تا 14 چیست؟ ________________________________________________________ کافران می گویند که آیا پس از آنکه ما در زمین نابود شدیم باز از نو زنده خواهیم شد؟ بلی آنان منكر ملاقات با پروردگارشان هستند.(10) (ای رسول ما) به آنها بگو فرشته مرگ که مأمور قبض روح شماست جان شما را خواهد گرفت و پس از مرگ به سوی پروردگارتان باز می گردید.(11) (ای رسول) اگر تو حال آنان را ببینی که چگونه در حضور خدای خود سر بزیرند و ذلیل اند و می گویند پروردگارا اینک عذاب تو را بچشم دییدیم و بگوش گرفتیم. ما را به دنیا بازگردان تا از آن پس صالح و نیکوکار شویم که اکنون بچشم یقین مشاهده کردیم.(12) اگر می خواستیم، هر نفسی را به کمال هدایتش می رساندیم ولیکن وعده ی حق و حتمی من این است که دوزخ را البته از (کافران) جن و انس پر سازیم.(13) ‏بچشيد عذاب جهنّم را به خاطر اين كه ملاقات امروز خود را فراموش كرده‌ايد ، و ما نيز شما را به دست فراموشي مي‌سپاريم ، و بچشيد عذاب هميشگي را به سبب اعمالي كه انجام مي‌داده‌ايد .‏(14) ____________________________________________________

افزودن دیدگاه جدید

CAPTCHA ی تصویری
سایت آئین بهائی با کمال سرور به استحضار هم وطنان عزیز و شریف در ایران و خارج ایران می رساند که امکانی را فراهم نموده است تا همه فارسی زبانان اعم از ایرانی و غیر ایرانی بتوانند برای مطالعه و تحقیق درباره امر بهائی به صورت آنلاین و از طریق نرم افزار اسکایپ سلسه کتب روحی را مطالعه نمایند.
برای توفیق در این امر کافی است نرم افزار اسکایپ را روی گوشی و یا کامپیوتر خود داشته باشید. این امکان جدید از آن جهت اهمیت دارد که دوستان عزیز فارسی زبان در سراسر عالم به خصوص در کشور مقدس ایران در تمام شهرها و روستاهای دوردست که امکان تماس با جامعه بهائی را ندارند می توانند از این طریق به صورت آنلاین و امن با یکی از راهنمایان بهایی کتب روحی را در گروه مطالعه نمایند.
از دوستان علاقه مند تقاضا می نماییم آدرس یا آی دی اسکایپ خود را از طریق مکاتبه با ایمیل سایت آئین بهائی به آدرس info@aeenebahai.org در اختیار ما قرار دهند. سایت آیین بهائی نحوه شروع دوره مطالعات کتب روحی را از طریق اسکایپ با شما هماهنگ خواهد نمود.
 
شما می توانید سوالات و نظرات خود را در رابطه با دیانت بهایی از طریق آدرس ایمیل info@aeenebahai.org برای ما ارسال بفرمایید. همچنین برای دریافت آخرین مطالب از کانال رسمی وب سایت آئین بهایی در تلگرام استفاده نمایید. برای جستجو شناسه کاربری aeenebahai1 را در نرم افزار تلگرام جستجو کنید.